<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

مژدگانی بده ؛یک دوست رسید...*

...

.....

.....

 تصایر فوق ، " یلدا بانو  " جان ؛جمعه -19آذر ماه سال جاری ؛ثبت نمودن.

ایشان از دوستان عزیزمان هستند؛وآشنایی ما با ایشان (مدیون دایی جان کوچیکه مان هستیم )

یلدا بانو علاوه بر تدریس ؛مشغول تحصیل در مقطع دکترا هستند.

+جزء اون دسته از انسانها هستند که؛ نشته پهلوی شان شدین یقینا گذر زمان حس نخواهید کرد.

√موزه میرث روستایی گیلان.(لینگ شم تو لینگ دونی هست)

√*سانس آخر؛کجاست؛من میگم رسید.

برای نخستین بار؛پ.ن ؛نمی دونم چرا از کلمه "پخته" و "پختگی"..یه همچین چیزهایی؛ارتباط خوبی برقرارنمیکنم.شاید منو یاد مرغ پخته؛گوشت پخته؛یه چیزی درمرحله ی فاسد شدن و...نمی دونم.واقعا نمی دونم.

ودیگر این که؛ وقتی می شنوین."دختر ترشیده" ذهن تون میره سمت لغت نامه دهخدا!؟یا معین؟یا فرهنگ عمید؟

پس کجا میره!؟دخترهمساده؟

بهرجهت  برش گردونید ؟تا مابهش بگیم که;در ولایت ما به دختربچه های نابالغ "بینیشته لاکو"یا همان

    "دختر ترشیده" می گویند.چرا؟فرض بفرمایید دختربچه ای  (ازهمان دسته ی ذکر شده)مشغول نقاشی که چه عرض کنم؛خرچنگ غورباقه کشیدن باشد و عاقله زنی که آبستن است ؛همراه شوی خود ؛مهمان شان ببوده....

حال این عاقل زن را دس به کمر تصور بفرمایید ؛ که راه می رود و نالان که چه؛شکم مبارک شان قلنج نموده ؛که آن بچه هه همان طوری که  در توهم پیکاسو گری بود ؛گفت؛اگه با یک لا پیراهن بیرون نمی رفتی اینطوری نمی شدی..برو شیکم تو با روسری کلفت ببند؛بزار گرم شه و عرق کنه؛اینقدم راه نرو ؛حالم بهم میخوره؛زن آبستن چون بشنید؛آن هم  درحضور شوی خود؛برآشفت و گفت؛بینیشته لاکو(آیکن چهره آن خانم با عصبانیتی که مقصود بدجنسی طرف مقابل)

شوی محترم شان که تصدیق می نمودن؛آن زن عجیج ؛حرص می خوردن؛وتکرار و تکرا رو...(آیکن نمی دونم.چی)

+بینیشته=نشسته.لاکو=دختر. نشسته دختر همان ؛دختری که بسیارسال شده درخانه پدرنشسته است و به خانه ی شوهر نرفته است.نه طفل زیرهفت سال.

√چندی پیش دوست عزیز و بزرگواری ؛باعث یادآوری این خاطره شد واین که؛این بینیشته لاکوکی موروثی ببوده؛مادرو مادربزرگ و..الی ماشاالله.

++مهمش این بود که؛چند ساعت بعدمشکل آن بانوی باردار رفع شد.(:

شمس؛

آدمی مخفی ست در زیر زبان 

این زبان پرده است بر درگاه جان

مولانا؛

کیستی تو؟

شمس؛

تیرپران بین و ناپیدا کمان 

جان ها پیدا و پنهان جانِ جان 


نظرات 7 + ارسال نظر
کبری یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت 14:00 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

چه مسواکی زدی شما

کبری یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت 12:30 http://daryamkdj222.persianblog.ir/


آیکن شل گازی

کبری شنبه 27 آذر 1395 ساعت 23:45 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

قهوه از چای تلخ تر هستااا یا شکلات تلخ صددرصدش
خوبه که هم نظرد

آرهه..صد درصد تلخ شو تناول نمودم

کبری شنبه 27 آذر 1395 ساعت 22:33 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

تصاویرتان هم عالی ولی از اخریه خیلی خوشم اومدد
علاقه زیاد به نوشیدن چای ندارم ولی روستا بریم و بارون یا برف هم بیاد بسی زیادمی چسبه

قربانت
آی گفتی...

کبری شنبه 27 آذر 1395 ساعت 22:31 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

چه دختر بامزه ایی بوده ایول بهشون
خب حرف حق همیشه تلخ دیگه
کلا من از اصطلاح اینکه به یکی میگن ترشیده اینقدری بدم میااد
ولی چقدر خوب می شود که هچ احدی از این کلمه استفاده نکند
نه اجووو ؟نظر شما چیست؟

ها ایولللل
تلخ تر از چای تلخ
دقیقا منم بدم میاد.
بله. باهاتون هم نظرم.

لیلا جمعه 26 آذر 1395 ساعت 08:14

چه وصف قشنگی ازپیراهن مردانه داشتی

اوه؛لیلا بانو جان:-*
شما که زینب بانو را در آن پیراهن مردانه آبی ندیدین؛یقینا بهتراز من توصیفش می کردین

ارغوان پنج‌شنبه 25 آذر 1395 ساعت 22:49

جالب بود این معلومات.
مثل همیشه عکسها هم عالی

فدای شما ارغوان بانو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد