<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

آوازخوانانِ محبوب مان:)


.....

.....

....

.....

.....

....


علی صفائى حائرى؛

غورباغه های مست 

سرشاراز شادی و خیال 

روی دو پا نشسته 

شکسته شکسته می خوانند 

اینجا بهشت ماست 

اینجا بهشت برین ماست...

+تو ذهن تون صدای ملایم و دلنشین قورباغه ها (البته از نظر ما) رو داشته باشین؛بگ گرند موسیقی این پست ؛)

(ازکله ی سحر تا کله ی!؟(نمی دونم!!لابد کله ی صدف)همینجور سمفونی ملایم و...درمخیله مان پلی گون است :|)

میگن بنویسید و....گفتیم تصویرببینیم و آپ نماییم؛بلکم برن تو برکه وباتلاق و...پی زندگی شون ؛بعد یهو به ذهن مون رسید؛عههه!!!!اینا دوزیست هستن؛پس تو کله ی خشک و..

√ میگن؛بچه ها شوخی شوخی به قورباغه ها سنگ میزنند؛قورباغه ها جدی جدی می میرند...

کم پیش میاد؛بچه ای نشونه گیریش ؛دقیق باشه ، شوخی شوخی جدی  جدی ؛چونان نمایه؛ولیکن چون شاعراز بلادستان ببوده؛نیست که؛اصول مصوله محیط زیستی و...رعایت ناک هست...پس میمونه گزینه ی بچه ها؛اما اینجا فرق میکنه؛بچه ها ؛بچه های خوبی هستن؛میمونه یک سری وظایف..اصول، موصول ؛که اونم از دست بچه ها یقیناااا کاری بر نمی یاد؛ولاکن شوخی شوخی جدی جدی   همه چی قاطی پاتی  میفته گردن ؛بچه ها!،……

(غورباقه با قورباغه فرقی نداره که...)

بگذریم.

ازجبروهندسه خبری نیست؛

دقت کنید؛(سرمشق روB-)) 

_______

نظرات 16 + ارسال نظر
کبری سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 22:21 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

یه نوع تفنگ، خب اجی من که ندیدم فقط شنیدم
ماشه باشه اینا رو سر در نمیارم اجوووو ( سوال های سخت نپرسید خب ) من اطلاعاتم کلا در مورد همه چیز پایین اجووو ( چیز زیاد نمی دونم )

عوضشش؛من همه چیژ میژ بلدم سوال داری ازخودم بپلص

کبری سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 20:47 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

آجوو تفنگ دو لول هم بیارید نمی گم

چی!؟ ژ سه هست؛ماشه داغ هم هست

کبری سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 16:43 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

نمی گم اگر هم بگم به انگلیسیش رو می نویسم

ماجان!؟کابل بیار

کبری سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 10:06 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اسم خمیر دندون توندچی بود!؟

کبری سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 09:38 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

آلبالوو طولانی من میگم هلوووووووووووو

آفرین ؛مهم اینه ؛واو شو کش دار بگی

کبری سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 09:15 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

بگو آلبالووو

کبری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 22:53 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

هوووووووم من که نترسیدم

به به؛چه دندونایی

مترسنج دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 21:43 http://www.dar300metri.blogsky.com/

تعجب میکنم چرا بعضیا غورباغه هارو دوس ندارن...
خوشحالم شما مثل اونا نیستین

اونا دقیقا چه کسانی هستند!؟
اینجا قورباغه ها رو دوست دارن
√می دونید!؟یک سری علف کش ها وکود های شیمیایی ؛جهت مزارع شالیزار استفاده کردن...؛مثلا تعاونی روستایی اعلان میکنن که؛سهم هر کشاورز فلان قدر علف کش بیسارقدرکوده...
کشاورز هم کود و...میگیره؛بخورد شالیزارمیده ؛مثلا دفع آفات میکنن!!!ازاین جهت هست که؛آبها آلوده اس-یک سری حیوانات در حال نیست ونابودن شدن هستن؛...چرا!؟چون اونی که بایستی سرجای خودش باشه ؛نیست؛مثل این می مونه که؛ شکسته بند ؛جراحی پانکراس انجام بده...
ببخشید ؛سر شما رو هم درد آوردیم

کبری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 20:54 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

آجوو من که چیزی نگفتم چلا عصبانیشدید اجوو جونم هووووم
اصن هرچی شما گفتید ( از این بهتر مگه میخواید؟)

عصبانی نیستم که؛این گل لاله اس نترس عجیجم
آفنین

کبری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 12:33 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

آجوو نقش پشه هااا چی بوده اونجااا؟
آجوو فکر کردمم به چیزی گرفتار شدمم ( گل و بلبلب و سنیل و این چیزا خوب بیدد خدا رو شکر چیز میز دیگه ای نبید

یعنی چی!؟اگه همین پشه مگس پروانه وزنبورها...نباشن ؛اون گلها مگه بارور میشن؟؟؟؟

چیز خاص دیگه ای نبود؛حالا یه بار دیگه نفس بکشین اوه پسر

کبری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 12:10 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

خب اجوو چیزا هایی که شنیدین و مشاهده نمودید لطف کنید بگویید ببنم چم می باشد

بله میگفتیم؛زبون کوچیکه شما بسی خوشتیپه
شنیدها حاکی از آن است که؛بلبلان بر سر شاخسار بنشسته بودند وچه چه میزدن...یک جوی آبی آن طرف طر هم بود؛توش ماهی قرمز های کوچولو وول میزد....پشه ها هم بودن ولاکن عطور علف و گلها مست مان نمودو آن دره ی تپلو های بابونه دار...

کبری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 12:05 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

یس یس

لطف دهن تو بازکن ؛
نفس بکشین....نکشین! بکشین؛اوه:ماشالله ماشالله

کبری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 11:45 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

عه!!!مسواک زدی

کبری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 00:08 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

و خلاصه اینکه عکاس ماهر به شما بزرگوار می گویند آفرین آجی نازمم درود بر شمااااااااااااا

گزارشگر شدی؟کبی جونم
درود بر روح پر فتوح شماااا

ارغوان یکشنبه 5 دی 1395 ساعت 20:16

عزیزمید

ارغوان یکشنبه 5 دی 1395 ساعت 19:26

دخترم الان عکس قورباغه های خوشکل تصاویرتون رو دید و خیلی متعجب از این شد که چطور تونستید اینهمه بهش نزدیک بشید! منظورش اینه که اینهمه عکس از نزدیکه و قورباغه در نرفته.
این بچه های من خیلی قورباقه دوست دارن! خیلی ها....! چند سال پیش مهربون پسرم که راهنمایی بود؛ حیوان کلاسشون همین قورباغه بود. تنها دانش آموزی که به این حیوان در اکواریوم می رسید و محیطش رو تمیز و غذای جیرجیرکیش رو می داد و اصلا فراموشش نمی کرد، همین مهربون پسر بود.
بنابراین آخر سال که شد معلمش ازش خواست از من که مامانشم اجازه بگیره و قورباغه رو بیاره خونمون.
خوب من هم اجازه صادر نمودم و هر چند وقت یکبار جیرجیرک خریداری نموده و شبها با پنس پلاستیکی یکی دوتاش رو تقدیم قورباغه می کرد و داستان دستت را بشور و به لباست نزن و این حرفهای ما شروع می شد.

تمیز کردن آکواریوم هم گردن من با کمکهای مهربون.
تا اینکه دلمون برای تنهایی این حیوان بسوخت و یک روز خارج از شهر سفر نمودیم و قورباغه را با مراسمی خاص به برکه ایی سپردیم. و آکواریوم رو تحویل معلم گرامی کردیم

قورباغه ش مثل این قورباغه شما نبود. خیلی بزرگ و پر رنگ و چاق و چله بود. یادم نیست مال کدام نقطه زمین بود شاید آمریکای جنوبی و قسمتهای استوایی. چون مهربون پسر نگران بود این حیوان نتواند سرمای سخت اینجا رو تحمل کند.
این بود ماجرای قورباغه ایی مهربون ما.
تا الان هر سال که تابستونها می ریم جنگل، مهربون پسر و آهو پسر پاچه های شلوار را بالا زده و سطل و تور بدست در جهت یافتن قورباغه راهی کنار دریاچه می شن و بعد با چندتا قورباغه در سطل برمی گردن به چادر و ساعاتها می شینن این حیوان رو نظاره می کنند و قبل از برگشت به شهر دوباره به آب برشون می گردونن.
و این هم ماجرای قوربارغه دوستی مهربون و آهو
امیدوارم خوشتان بیامده باشد

هوم...
خیلی ؛خیلی بیشتر از خیلی؛یک دنیا ممنون از سرانگشت گویاتون ممنون
قربونه فرزندهای مهربون تون بشم من تندرست وسلامت باشند ازطرف من بهشون (سلام ) برسونید و...بگین ؛دوست شون دارم(آیکن قلب وقلبترررر)
و به دختر گل تون بفرمایید که؛من همون جا نشستم ؛حدود یک ساعت بی حرکت نشستم ؛من اونو نگاه میکردم؛اون منو....؛فکرکنم اینا خودشون میدونن من کاری باهاشون ندارم؛البته همونجور نشسته بودم بهشون گفتم(خیلی آروم) دوستون دارم
√خیلی خوشمان آمد؛ شما بانوی مهرورزی هستین وایضا فرزندانی دارین؛ انشالله درپناه خداوند محفوظ باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد