<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

دست هاش!

....

....چقدر کیف داره؛یه همچین خونه ای داشتن ؛حیف.

....دقیقا خونه ی "دایی" پدربزرگ اون مدله بود!دور تا دور خونه بالکن  داشت ؛که ما بهش میگیم (تَلار)!

....آخ. اون صندوق ؛یادش بخیر.

√زمستونها ؛موزه میراث روستایی رو ؛ زود تر تعطیل میکنند..یعنی ما رفتیم؛تعصیل بود؛نیش  تون چرا بازه!؟

....چند متر آن طرف تر ازدرب ورودی  موزه؛یه مادری (حدود 55سال) کنار جاده ؛پامچال میفروخت و چند مدل گل دیگه....

+از میون رنگها صورتی و بنفش یاسی و قرمز و زرد جیگری،……من اینو انتخاب کردم ؛عطربوی دختر بابا رو داره 


√عاشق خوش استقبالهام.اصلا عجیج مجیدی هستن.خیلی.

نظرات 1 + ارسال نظر
minla یکشنبه 19 دی 1395 ساعت 23:26

از نیش گذشته فک کنم

منم عاشق این مدل خونه ها هستم. کلا خونه های با سبک قدیمی.
هرموقع میبینمشون تا مدتها توی ذهنم تصور میکنم زندگی توی این خونه ها رو...


ببینم شما چرا منو با خودت به این سفر نبردی !!

اوه!گذشته ؟ به سلامتی و از تهه دل
ایضا شما.ای کاش هرکسی که علم شو داره ؛سرجای خودش میبود؛یعنی بافت روستاها رو بهم نمی زدن؛تایکی از اون سر دنیا(فرانسه) بیاد طرح وعیده و...چنین مکانی رو بده؛که بعد طردش کنن؛که باز اون طفلک مرام معرفتش بیش از......بگذریم.
یک پلان ؛
صبح بلند میشین ؛چادر به کمر میبندین؛چراغ های گرد سوز رو تمیز میکنین..(جهت نور و روشنایی شب هنگام) سماور نفت میریزین روشنش میکنید؛میرین ماکیان رو از لونه شون بیرون میارین؛آب و دونه....بعد نوبت گاو و گوساله...سپس شیرمیدوشید...دوباره گاو وگوساله علف و کلش....میرید سمت باغ؛ سیر میکنید..با یه مشت سبزی معطر....دوباره برمیگردین درون منزل؛حالا چای دم نموده ؛سفره ناشتایی گسترده...سپس ها خورشت فسنجان (تو سرما کنار بخاری هیزمی و سیر و...میچسبه) دم نهاده...اون یک مشت جعفری و...میسابین بریزین تو فسنجان.
البته؛اینها ببایستی دوشا دوش مرد خانه تصور شود.: طویله و نظافت....پای مردهای روستاست(گاهی خنم ها هم انجام میدن) اما همراه خانم شون دم باغ و دم در لونه مرغ ها...هستن؛یعنی حضور فعال دارن
فقط ..اول ببایستی پلان اصتحمام گرفته میشد؛ که اون به علت....ثانثور شد ولیکن چون تو ذهن تون هست ولاکن می تونید با توجه به مفروضات (که یقینا بایستی اجرا بشن)خودتون واجبات رو مدیریت کنید؛مثلا روی چراغ نفتی آب گرم کنید جهت ا صتحمام....بعد دوباره آب گرم کنید جهت شستشوی لباسها با دست....اصن میخاین من آتیش روشن کنم!؟جهت گرمابه روی شما؟(زلزله 69-باعث قطع برق و...شده بود.دایی جان ها آب میکشیدن خاله ها گرم می کردن؛یکایک جهت استحمام-تازه میرفتن دنبال همساده پیر-که چه!شما نمی تونی آب بکشین وگرم کنید؛بیایید خونه ی ما حمام.که هوا گرمه و خرداد آلوچه پزون وهوای شرجی احوال گیلان....بعد چند وقت پیش؛خانومی توی جلسه ای میگفت؛شپش از روستاهات(!!!!)پیداکنید آن پرقال فروش پفیوز را..)
ببخشید خواستم فقط تو ذهنتون خونه هه نباشه؛از داخل و اسرارهای مگو هم مطلع بشین؛حالا بالی بیار شل گازی بگیرم :-*
ببخشید که هماهنگ نکردم چقدر قرمز میشین جیدل(جیگر) تر میشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد