<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

درپناه حق...

.....

......

من عشق را بدیدم بر کف نهاده جام 

می گفت؛ عاشقان  را از بزم  ما  "سلام"

.

.....

سنبل به گوش گل پنهان شکر کرد و گفت؛

هرگز مباد سایه یزدان ز ما جدا....




√آخر- و -اواسط ؛ترجیع بند درباره بهاروعید نوروز؛ ازحضرت مولانا (طولانی بود همه اش رو ننوشتم)

.....اردی بهشت ماه ؛سالی که جاری بود(جاری بود؟خب!به سلامتی چیزی ازش نمونده)هرچقدر سعی نمودم بسی...نتونستم پیازسنبل رو ازخاک میهن سیارش جدا کنم؛دلم رضا نداشت که نداشت..ازاونجایی که  دل حاکم همون یه خورده مخیله مان ببوده ولابدا همیشه پیروز میدان...گذاشتیم که بماند.به اذن الله مجددا به گل نشست ؛گلهای خوش رنگ اما کم پشت ؛ولی با عطربوی تند باب دل...الهی شکر.خدایا شکرت.

.....

..... جداکننده حق علیه باطل.

+..خواستم از آیه 60تا آخر سوره فرقان رو بنویسم...نمی دونم چرا دل م گفت نه! اشاره به خود سوره فرقان وتفسیرش...باب دل تره،!....

سوره فرقان؛با هفتادوهفت آیه شامل آیاتی درباره مشرکان-حسرت مردم در قیامت-نشانه های توحیدو عظمت خداوند در طبیعت  مقایسه مؤمنان با کافران می باشد....

.....

.....

ودرنهایت مهم ترین بخش آیات سوره فرقان درباره ویژگی ،

عبادالرحمن می باشدکه از آیه 63تا پایان سوره...ذکر شده است.

ان شاءالله باتدبیر دراین  آیات واصلاح رفتار کردار بر اساس این صفات..مورد الطاف الهی در دنیا و آخرت ببوده باشیم..(وکسانی که چون خرج می کننداسراف نکنند بخل نورزند و میان این دو معتدل باشند.۶۷)

_____________……………


ازپله های چوبی باید بریم....سمت اطاقک چوبی ،جهت تماشای غروب آفتاب ،……

......

....,,

.....

......

تبارک الذی نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا...

+برای همه ی عزیزان(روشن ها وخاموش ها با رد پاها وبی ردپاهای عزیز) سالی پراز خیروبرکت ،توام سلامتی و خوش دلی آرزومندم.... در پناه حق. 


آفاق السلام...

  ....

                

میلاد  بانوی آب و آینه مبارک 

روز زن مبارک

روز مادرمبارک

√خیلی ها در انتظار "مادر" شدن هستند...ان شاءالله به اذن الله از چوم براهی در بیان...(بمیرم برای چومهای چوم براه تونT_T:-*)

....

....

آیه 44 :سوره احزاب.

+*باورکنین همون جوری که بچه ها دوست دارن  خودشونو برای مادرها لوس کنن؛مادرها هم دوست دارن خودشونو برای بچه ها..(اونم فقط برای پسر دی ماهی شون:|) لوس کنن.(نشود فاش کسی....)

روز مادر مبارکِ مادرهای شما عزیزان باشه.ان شاء الله تندرست وسلامت- سالهاى سال سایه شون بالا سر عزیزان شون باشه...

بچه های عزیز؛به ضرب آهنگ قلب  مادرها تون گوش کنید...

+**روح  مادرها و مادربزرگ های مرحوم شده  شاد و قرین رحمت...

.....

                                                 

......

+***سلام  کردن جزء مستحبات مؤکد شمرده شده است ؛ولیکن پاسخ سلام حتی برای نمازگزار واجب؛پس پاسخ سلام واجب فوری است؛یعنی سلام شنونده  برای پاسخ دادن ببایستی  شتاب کند؛یعنی پاسخ دادن سلام به نیکوتراز آن در غیر نماز، مستحب و مورد تأکید قرآن کریم است.

.

.

....

                      


اگر سکوت این گستره بی ستاره مجالی دهد

میخواهم بگویم ؛

"سلام"

*سید علی صالحی*

تی تی های آلوچه....باقی قضایا

....

......

.....

.....

....

.....

....

.....

.....

.....

....همه ی تصاویرشکوفه های گوجه سبز؛ جمعه پیشین گرفته شده.

درادامه چند تصویر از جمعه : 28اسفند 95.

.....

..,....

....

.....طرز تهیه دم نوش قانونیB-)

....

...,.تصویر هوایی دم نوش 

....و نهایتا به قول پدرجان رنگ لعاب و عطربو؛حرف ندارهB-)

یعنی تو لونه کلاغ؛ چندتا جوجه کلاغ هست؟

.....

..چوپان ؛ازاون بالابرهایی که پاکتی هست ؟اداره برق داره!؟آشنا هست ؛می تونم قرض بگیریم!(هارهارمیخنده )

...،،تنه ی درخت گردو؛و اون موجودی که داره میره سمت خزه ها..(خزه=چچ)

....پینه دوز خیلی شریف ؛معرف حضورتون هست:)

....یکی ازلاک پشتهای نینجا؛لاک پشت=آبلاکو  

.....این زنبورهست؟زنبور=گرزک

.....

در ادامه چند تصویر...البته احتمال اضافه شدن چند تصویر دیگرهست:|

ادامه مطلب ...

^ * ^

...

                                                 


بالاترین کیفیت در اتو کشی  ؛یعنی قبل از اتو کردن لباس دقت کنیم که چه علائمى  روى لباس وجود دارد..سپس ها حرارت اتو را تنظیم..باخاطر مطمئنه اتوکشی نماییم...

باور کنید عین علائم راهنمایى  جاده ها مهم ببوده است...

واما ترجمه تابلوهای لباس ؛)

# #  <--این علامت به معنای آن است که نباید اتو بزنید.(لاممکن اتو حتی)

@ @<--این علامت به معنای آن است که به هیچ وجع نباید از اتو بخار استفاده کنید.

* *<-- مفهومش آن است که با درجه ی کم اتو بزنید.

& &<--اگر چونان تصویری بود مفهومش آن است که با درجه متوسط اتو شود.

$ $<--و چونان تصویر مفهومش آن است بایدبا  اتوی داغ و با درجه بالا اتوکشی شود.

دیگه خودتون مراقب لباسهای تیره و مات-پارچه های نخی....باشید.ازجهت برق نیفتادن لباسها هم ؛ببایستی همیشه آرام اتوکشی نماییدواز همه مهمتر ؛برای اتوکردن پیراهن ابتدا از یقه شروع نمایید؛یعنی یقه رو برگردانید سپس ها حالتی که می خواهید قراردهید..روی لبه ی یقه اتو بکشید تا مرتب بایستد...واما شلوار؛ابتدا یک طرف شلواراتوشودبعد طرف دیگر؛درآخرجهت خوش حالتی دوطرف شلوار باهم اتو شود...کت رو هم بفرستید  خشکشویی ؛امامراقب تن پوش چرمی ببوده باشید(آیکن عرضی نیست)

+میدونم بهتراز من به علائم ها...واقفید؛جسارت نباشه خدمت تون... 

+چه وضع واکس زدنه آخه!!حدعقل فرچه رو منظم می کشیدی:|

_________________

ودر ادامه چند تصویر درهم برهم.

.....

....میونه یه مشما به؛دوتاش تلخ بود؛گفتیم مرباش درست کنیم ؛که انصافا عالی شده بود؛درحد بینظیر...

....,بعد چای با مربا ؛باید ماهی پاک کرد:|

...برای اولین بار از فری سماک وصیادباشی ؛ماهی نگرفتیم؛یعنی ماهی سپید رود نیست! ماهی سفید دریایی هست

.....کرفس های سرخ شده 

.....چشم بلبلی ها ولوبیا (اینجا بهش میگن؛شلاقی لوبیا) ؛عین بوته ی چشم بلبلی رونده اس؛یعنی می پیچه دور پرچین و...برگهاش هم خیلی شبیه برگهای بوته ی چشم بلبلی هست ؛فقط پیله اش از پیله ی چشم بلبلی طویل تره..رنگش هم صورتی کثیف هست؛مزه اش عالیه..یعنی شلاقی لوبیاروبه تنهایی باقلاقاتق درست کنید؛شاهکاره ؛فقط پوست کندنش یه خورده سخته و حوصله سر بر...اما می ارزه.خیلی می ارزه.حالا ترکیب دو لوبیا رو قرمه سبزی ازنظرما شاهکاره بینظیربوتویی هست...خصوصا چندقاشق ازاون کرفس هاهم داشته باشه به انضمامه گوجه نصفه وبادمجون سرخ شده ؛بمونه ریزریز بجوشه....(اون باقلی قرمز توی قرمه سبزی نیستا؛گمونم لوبیای وحشی هست؛یادمه اجی چندتا دونه اش رو تو صندق چوبی قایم کرده بود...)شایدم لوبیای اسرارآمیزی چیزی باشه:/

....کوفته فسنجون معرف حضورمبارک تون ؛بله.ازقیافه اش مشخصه که ترش هست ؛یک وقتهایی بزارین از دست تون در بره؛چی؟معمولا خانوما میگن؛وای ازدستم در رفت ترشی ش زیاد شد؛یا نمکش یا فلفلش -ایضا باقی ازدست دررفتها...منتهی یک زمانیهایی مخصوصا ترشی اش رو زیاد کردین؛پنج عدد برگه زردآلو بخابونین تو فسنجون درحاله ریز جوش..فسنجون شاهکارعجیج مجیدی میشه B-) 

.....

واما تصویر نهایی؛شیرین قاتق ؛یا شیرین خورش نام دارد؛پیاز داغ فراوان به انضمامه قیسی چند ساعت قبل تر شسته و کشمش پلویی+آب مرغ یا اردک یا بوقلمون یا غاز؛پیازداغ حاظرشد؛ قیسی ها رو همراه کشمش اضافه و ملایم تفت خورده که شد ؛یک لیوان آب مرغ....اضافه تا ریز ریز بجوشد ؛وقتی کاملا آب مرغ...بخوردش رفت؛نصف لیوان دیگر اضافه...وبعداین نصف لیوان بخوردش رفت نصف دیگر...

سرجمع دولیوان آب مرغ بهش اضافه کردم؛حدود هفت ساعت دولیوان بخوردش رفت.نتیجه عالی بودشکر خدا.

+هرکسی ازاین خورشت خوشش نمی یاد؛چون خیلی شیرین هست؛اجی اینا حتما همراه شیرین قاتق فسنجون هم میپزن...عدس کوکو هم درست میکنن...پلاسوخته هم اصولا طلایی هست:|

پرواز همای

.....

....

از باغ می برند تا چراغانی ات کنند

تا کاج جشن های  زمستانی ات کنند 


پوشانده اند "صبح" تو را "ابرهای تار"

تنها به این بهانه که بارانی ات کنند 


یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند

این بار می برند تا زندانی ات کنند 


ای گل  گمان مبر به شب جشن می روی 

شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند


یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست 

از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند 


آب طلب نکرده همیشه مراد نیست 

گاهی بهانه ای ست که قربانی ات کنند...

...

فاضل نظری 

*تصویر ازنت.

بدمینتون قانونمند و راکت عجیج و توپِ شانزده پَرِمجیدى اش ...

.....

......خانم ماریان جزء طرفداران ِ؛ بازی ساده؛اما جذاب ببوده اند! 

ادامه مطلب ...

گل خ ش خ اش

.....

این صدا صدای کیست؟

این صدای سبز 

نبض قلب آشنای کیست؟

این صدا که از عروق ارغوانی فلق 

وز صفیر سیره و 

ضمیر 

خاک و نای مرغ حق

می رسد به گوش ها صدای کیست؟

که در حضور خویش و 

در سرور نور خویش 

روح را از جامعه ی کبود بودی این چنین 

در رهایش و  گشایش هزار اوج وموج

می رهاند و برهنه می کند

صدای ساحر رسای کیست؟

این صدا 

که دفتر وجود را 

و باغ پر صنوبر سرود را 

در دو واژه ی گسستن و شدن  خلاصه می کند

صدای روشن رسای کیست؟

*محمد رضا شفیعی کدکنی *

.

چندتصویرازچهارشنبه سوری- (24-12-95)منزل آقاجان.

.....

.....کولی کنارآتش... 

.....

.....

.....

....

.....بعد آتش و اسپند و آبشاری و فانوس...؛رفتیم سمت شکوفه ی هلو :-*

برف به ایشونم رحم نکرد؛ایشونم سخاوت مندانه (یعنی قهرنکردنو راضی هستند به مقدرات...)   غنچه ناک شدن:-*

......

.......

..

ادامه مطلب ...

(___)

....

....

....بذرهای نورسته ی افرای نروژی ؛باتلفیق رنگ های عجیج مجیدی

...,.همان بذرهای رسیده شده ی در انتظار باد...

....جناب باد ؛هوهو کنان بذرهارو از بیخ وبن برمیکند و با خود میبرد از معبرها...گذرها..گوچه باغ ها(توگیلان کوچه باغ داریم؟گمون نکنم:|)بهرجهت؛آسیمه سر از معبرو پل ها و گذرها میگذرد..کنارپرچین ها فرود می آید ؛همان جایی که نورکافی و خاک اسیدی باامزاج مبارکشان سازگارتراست..

ادامه مطلب ...

داراکولا

....

....(تصویر از نت)

 ایشون حشره ای هستند به نام " درماتیت پدروس" یا "دراکولا "؛و "داراکولا "خوانده می شود.

پدروس نه نیش میزند نه گاز می گیرد.فقط وفقط راه میرود ؛بی خود وبی جهت احساس خطر نمود...ترکیب سمی و محرک به نام "پدرین" ترشح می نماید و باعث ایجاد زخم و تاول گونه می شود...

(درماه های اردی بهشت تا آبان ماه شایع هست ؛خصوصا ماه های خرداد و تیر شایع تر ببوده)

در فصول لحاظ شده هم شهروندان گیلانی وهم میهمانان ارجمند...شایع است.چرا؟چون همه ما دوست بداشتیم که ازمواهب الهی و طبیعی...(فضای سبز و باغ و چمن زارها و کنارشالیزارها...بیشتر مراقب بچه ها تو مسافرتها باشید..چون خیلی تاول هاش درد ناک هستن..من خودم بچه ای رو تو مطب شبانه روزی دیدم..دلم غش رفتT_T)

ولیکن این بیماری(دراماتیک خطی) در هر دو جنس -در هر سنی(ازکوچیک تابزرگ)و با هر موقعیت اجتماعی دیده شده است.

دراکولا معمولا در یک محل یا در چندین ناحیه پدیدار می شود؛7الی چهادره روز طول می کشد تا بهبودی حاصل نمود..واین عارضه با پوسته ریزی ولکه های قهوه ای رنگ...ازهمه مهم تر ممکن است آثار تاول برای مدتها بر روی سطح بدن باقی بماند..

ونهایتا از همه مهم تر این است که؛متاسفانه دست های  آلوده ممکن است چشم و اطرافش را درگیر کند -که با سوزش وقرمزی چشم ها و...

واما در پایان؛شستشوی دستها با آب و صابون و الکل و گلاب و...استفاده پماد کالامین..راه های درمان داراکولاست.

(اطلاعات مفیدتر و بهتر توی نت راجب داراکولا هست.)

ادامه مطلب ...

ازلی...

....

....

چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی 

چراغ خلوت این عاشق کهن باشی 

بسان سبزه پریشان سرگذشت شبم 

نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی 

تو یار خواجه نگشتی به صد هنر ،هیهات

که بر مراد دل بی قرار من باشی

تو را به آینه داران چه التفات بود 

چنین که شیفته ی  حسن خویشتن باشی 

دلی ز نازکی خود شکست  در غم عشق 

وگرنه از تو نیاید که دل شکن باشی 

وصال آن لب شیرین به خسروان دادند 

تو را نسیب همین بس که کوهکن باشی

ز چاه غصه رهایی نباشدت، هرچند 

به حسن یوسف و تدبیر تهمتن باشی 

خموش سایه که فریاد بلبل ازخامی ست 

چو شمع سوخته آن به که بی سخن باشی

....

...تماشای ماهه هویدا تو آسمون ولایت...آن هم میون سر شاخه های  نارون عجیح مجیدی...

وگرنه از تو نیاید که دل شکن باشی!،……

چوپان صدا مون زد؛بیا دم نوش بنفشه با..شاخه نباتی حاظره!

صادقانه عرض کنم؛دم نوش عین دروپنجره های بازاری بود! که تابیای دسگیره بچرخونی!دسته اش میاد تو دستتون!تا بیای پنجره بازکنی!اونم چونان...(البته من از عطرش فهمیدم...)





سرزمین تی تی های آلوچه و گلهای آبیِ فراموشم نکن...

....

....

..اون شبنم های رو گلبرگ:-*

...شبنم ها سرسره بازی روی گلبرگ ها رو دوست دارن...

...تنه اش رو بستن...عین سَرِدسمال بسته:-*

....سعدی علیه رحمه ؛صبحم از مشرق بر آمد باد نوروزاز یمین/عقل وطبعم خیره گشت صنع رب العالمین... 

در خون نشست غنچه که شد همنشین خار/گردن فراخت سرو  ز بر چیده دامنی  ......(رهی معیری)

.....

..,عطربرگهای تازه-شکوفه های نورسته-بوی تمیزیِ موهاى بچه های چند ساله اس...(نرمی ولطافت موهاشونو هم لحاظ بفرمایید)همون وقتی که می شینن روی پای آدم...می تونی وسط سرشونو ؛پک کش دار -نفس بکشی...به چشمهای خوشگل تمشکی اش فکربکنی..

(دوتا آبنبات مشکی تمشکی ؛یکی سمت راست یکی سمت چپ ؛لپ...

اون چین واچین جبین واسه اینه که؛خنده اش نگیره!که آب نباتها لیزنخورن...:|)

...

...

هوم؟

بام...

....

.,,.,,

..........

....

....


(____)

....


منقول است که؛حضرت امام صادق *فرمودند؛

لباسی را که برای حفظ آبرو  پوشیدن در انظار خلق تهیه کرده ای ، آن را در موقع کار کردن یا جایی که مناسب پوشیدن آن نیست..بپوشی اسراف است.ونیز می فرمایند که؛اسراف آن است که انسان مالش را از بین ببرد وبه بدنش صدمه بزند (مثل قلیون کشیدن ) عرض شد پس اقتار چیست؟ فرمودند ؛این است که غذایت نان و نمک باشد در صورتی که قدرت داری غذای مناسب تری بخوری...

(همش یاد اون یه مشت پیارم هستم:|)

√*کمترین حد اسراف دور ریختن ته مانده ظرف و ناچیز شمردن جامه تن و دور افکندن هسته میوه است.


+*اقتارچیه!؟یعنی نفقه بر عیال دو صد چندان کردن.(آیکن ذوق پرسش گر)  گفتم؛ارواح ملایعقوب!(سالن آقاجان منهدم شد:|)

بگذریم...

دم عید هست ؛ازخرید های بی خود بی جهت پرهیزمی نماییم و کاری به کار کسی هم نداریم.(چکارداریم کی چی خریده؟کی چی میخره؟کی  چرا چیزی نمی خره؟ لابد فرعون شده؟فرعون خودش ازاسراف گران بوده!!نبوده!؟اصن شمارو چه به فرعون؟به آسیه؟بلقیس؟ خودش می دانه چه بکنه!چرا بهتان می زنید؟)..موسی و عیسی و...ایضا تورات انجیل..(به قول فانی؛به طاها به یاسین..).مقصود تویی کعبه و...بهانه است...

√+قدیمی هایی چون اجی؛توصیه شون اینه که؛بچه ها باید از طفولیت بیاموزن که(بخورن و بیاشامن..اما اسراف نکن) واین رو تا وقتی که زنده هستن آویزه گوش شون بکنن؛یعنی میگفتن؛همش مهرو مهرورزی و...نباشه.لای همین مهرو مهرورزی نکات مهم زندگانی تدریس بشه! تابرکت دوصد چندان شود...

√میگن: خدا نصیب گرگ بیابان ننماید...(بقیه اش رو بگم اختشاش میشه ها)

√انژکتور رو میبرن دیاگ;عیوبش نمایان میشه-منتهی سنتی ها مکانیک باید تمرکزکنه تا رفع عیوب کنه...عرض دیگه ای نیست ؛شما خود حدیث مفصل ده جلدی بخوان ازمجمل...باقی قضایاش.


پینه دوز های شریف...وباقی قضایا

...

...پینه دوز مشغول ازبین بردن شته های لوبیا چشم بلبلی

....گلهای بدون شته لوبیا چشم بلبلی 

...لوبیاهاهمراه پیله ها شون...

.,,,,,..لوبیاهای تروتازه..جدا شده ز پیله ها

.....وقتی پوست گرفته بش؛یعنی جهت تهیه لوبیا قاتق هست ؛مثل باقلاقاتق درست میشه...فقط اون باقلا کشاورزی هست...ایشون لوبیا چشم بلبلی...یقینا مزه اش باهم خیلی فرق داره...خصوصا زمانی که شور کولی رو سرخ میکن..که چاشنی بشه(البته ماهی سفید شور وماهی سفید دودی یک چیز دیگه اس-با برنج کته-زیتون پرورده-یه مشت سبزی خوردن که پیازچه داشته باشه-دیگه دیگه...)

....باکمک کفش دوزک  و دیگر همکارانشان؛که در جهت ازبین بردن شته ها و شپش های گیاهان مؤثرهستند؛یعنی دفع آفات بیولوژیک...یعنی یک کشاورزی زیستی..بدون دخالت سموم وآفات...

یعنی  پینه دوزها در جهت آفات و قارچ ها ....یعنی اینکه خیلی سودمند هستند...یعنی محصولات ارگانیک ارگانیزه ای...

حالا باهمین لوبیاها میشه قرمه سبزی درست کرد.یعنی مقداری پاک شدن جهت لوبیا قاتق...مقداری جهت قرمه سبزی(سبزی قاتق) واگه میون پیله های لوبیا دقت کنید...پیله های خشک شده هم موجودهست...که لوبیای تر وتازه نباشه...ازخشک شده اش جهت استفاده قرمه سبزی...درچنین ایامی مورد مصارف گیل های گیلان زمین ببوده است...

.....

خب!پدرجان دوست دارن همراه غذا فلفل سبزهم  تناول کنند...

______

.....معمولا پنج شنبه ها ؛باهمون لوبیاهای خشک شده...قرمه سبزی داریم؛(فقط یه چیزی!قرمه ای که مشاهده میکنید سه قاشق غذاخوری کرفس سرخ شده داره؛یعنی یه بوته کرفس رو خرد میکنیم همراه کمتراز نصف برگهاش...سرخ میکنیم ؛بعد تو ظرف جداگانه تویخچال نگهداری...سپس ها هرزمان دلمان خواست؛یعنی تشخیص مون اینه امروز باب میل شون هست...سه قاشق غذاخوری به قرمه سبزی درحال قل و جوش اضافه...یعنی خورشت کرفس با اون سبزی هایی که لحاظ میشه  کجا وخورشت قرمه کرفسی بینظیربوتویی کجا:-P

شبنم های قانع...

....

.....

دریغا شبنم دریا ندیده ی ِمن 

آسمان ،برهنه 

باد،خواب وُ 

آدمى...

....

....آیه 28 سوره شورا؛

√قطره های شبنم وژاله ؛9صبحه جمعه 13اسفند 95.(خیلی هم خوش طعم ومزه بودن)

البته که؛تگری عجیج مجیدی بودن:)


آیه 11 سوره انفال...

√*آیه 43سوره انفال.

+خواب نوشین بامداد رحیل /باز دارد پیاده را ز سبیل...

_______________________


           

.


+چرا یادم رفت چی می خواستم بنویسم؟به گمانم درشرف آلزایمر ببوده ام!!(شایدفکرم پیش صنوبرهاس:|)

می نشینم تا مه بیاید و پنهانم کند،

نه توشه ای از خواب این سفرخواسته بودم

نه پونه زاری که پا به راه باد.

تنها ای کاش تهور یک پروانه ی پریشان از تهدید عنکبوت در من بود

تنها ای کاش...

باری با این همه،

با این همه باید از خواب آن نقطه و 

تخیل این خط بسته بگذرم.

راه دیگری اگر باقی ست،

این  من و این باران واژه ها....




تفاوت اخلاق با ادب؟

.....

....همان روز شلوغ پلوغ.

ادامه مطلب ...

گل پشت رو نداره!

....

....

بارنگ و بویت ای گل  گل رنگ و بو نداره 

با لعلت آب حیوان آبی به جوی ندارد 

از عشق من به هر سو  در شهر گفتگویی است 

من عاشق تو هستم  این گفتگو نداره 

دارد متاع عفت از چار سو خریدار

بازار خود فروشی  این چار سو نداره 

جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم 

 روکن به هر که خواهی گل پشت رو نداره 

گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب 

عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد

خورشید روی من چون رخساره بر فروزد 

رخ بر فروختن  را خورشید  رو ندارد

سوزن ز تیر مژگان  وز تار زلف نخ کن

هرچند رخنه دل تاب رفو ندارد 

او صبر خواهد از من بختی که من ندارم

من وصل خواهم از  وی قصدی که او ندارد

با شهریار بی دل ساقی به سرگرانی است

چشمش مگر حریفان می در سبو ندارد...

....شکوفه آلوچه قرمز

...ثبت تصاویر جمعه 13اسفند 95

ایشون تنه ی درخت همان شکوفه ها هستند.برف چونانش نمود.امید است به اذن الله خشکیده نشود...

برای اینکه در ذهن  مبارک تان تصویر شکوفه به انضمامه آلوچه قرمز بمونه؛تصویر آرشیوی شو گذاشتیم.(13فروردین 95)



زلف های چین واچین بید؛و باد بازیگوش...

.....

.....

چه بوی خوشی می وزد از سمت آسمان 

پر پر هزار و یکی گنجشک بهارزا 

....

....

برشاخسار بلوطی که بالا نشین است 

وباز پناه جستن پوپکی 

پیاله ی آبی... 

....

*سید علی صالحی *

....

.....

ایشان بید زیرک در همان گوشه ی دنج حیاط منزل مان هستند؛ بید زیرک مان..زلف های چین واچینش را داده بر باد.یعنی بارش مداوم برف کمرش  را دو نیم نمود...ولیکن همان گوشه ی دنجی که مشرف به هیچ پنجره ای نبود..به فنا رفت.پففف.

 گفتم ؛دستهایتان (همون زلف های چین و واچینشان..) فرو افتاده است! چرا؟ ز رخوت خستگیست آیا؟

خواب آلودین ؟ها؟

...

محل که نزاشت؛چهره چرخاندیم سمت محبوب همیشگی مان"گل محمدی" عزیزم..بوییدن به سبک پک کشدار همانا و جیغ بنفش!ازنوعه کبودش همانا

بله ارغوان دختم:-*

+بعد بنداومدن بارون؛گنجشکه چونان شده!-اون برگهای پهن روی بید"انگور"هست.اینجا به اون نوع میگن"سفید گول یا سفیدگروم" واون مدل انگوری که قلبی شکه "گول انگور"....مزه هاشونم باهم فرق میکنه؛مثلا آبغوره سفید گروم خییییلی شاهکاره.آبغوره گول انگر بینظیره...ولیکن یکدقاشق چای خوری آبغوره از هرنوع انگورپلک هایمان را سنگین میکند.

پسرم! بیاو پنجه ی تاریک را از حنجره ام دور کن...

....

....

از من 

تنها تو مانده ای 

پر باز می کنم 

بالم برآسمان غروب می ساید و شب می شود 

تنها 

درظلمات جهان می گردم و 

از بادها وشب پرگانم بیم نیست 

ازمن 

تنها تو ماندهی...

.

دلم به بوی تو آغشته است

سپیده دمان کلمات سرگردان برمی خیزند 

وخواب آلود دهان مرا می جویند!

کجای جهان رفته ای ؟بازنمی گردی،می دانم!

نشان قدم هایت چون دان پرندگان همه سویی ریخته است؛

باز نمی گردی می دانم!

وشعر چون گنجشک بخارآلودی بر بام زمستانی به پاره یخی بدل خواهد شد؛

من این راه دراز را آمده ام  

که تو را ببینم 

زمین شخم زده را دیده ام ،

پاره خشت  و ماه بریده را دیده ام 

شگفت کودکان و پایمال علفها را دیده ام

سایه بانی خاک و شعله ی آه را دیده ام 

باد را دیده ام 

و تو را ندیدم...

......

ازنیمه های فروردین به اون ور (یعنی تا نیمه ی خرداد) شبهایی ست که ما دوست داریم کنارآتش نشستنو...البته بعضی از شبهاشو که به اصتلاح خودمون (ایازشبان ایسه ) شبهایی که ماه تو آسمونه..اما بینی آدم از از پاچیده شدن  دونه های شبنم و ژاله!!

رو هرچه که فکرمیکنید...کیپ میشه..یه نم خاص...یه عطربوی عزیز...

چه دانم...هرچه که هست لسی خومارانهو مستی بهارانه.(Ki Sa-کیسه)همین هواست. 

 که چونانه...(سمفونی بورباغه ها یادمون نره؛)

تو ذهن تون ژاله هه رو به انضمام شبنمه رو داشته باشین که پاچیده شده روی گل وبرگهای اقاقیاها..صنوبرها...رازقی ها..شمع دونی ها..علف های نرم وتازه..وازهمه مهم تربغل دست همین فضا ؛برنجزارها رو که بوته هاش به دو وجب هم  نمی رسن لحاظ بفرمایید...

بله میگفتیم؛ 

سرمست  که شدین ؛محتصب زراه می رسدوگریبان تان که بگرفت ؛(نگید ای دوست این پیراهن است!!..محکم بخابونید بیخ گوشش...پشت بندش بگید!؛زچه آغشته ی عطرو بوی شبنم و ژاله ای؟)

ای بابا!!نترسید قاضی و داروغه ازایادی خودمان است

+ایاز(Ayaz) =آسمان صاف +شبنم  ریز.

ایاز شبان؛یعنی آسمان شبهایی که صاف و سرد ه و شبنم ریزه..(شبان=شبها.)  موسی وشبان یه جریان دیگه اس.ولیکن (بور) یعنی آتش سرخ بدون دود ؛مثلا میگیم ؛آتش بور ببسته -تانی او سیخ گوشت بیبیجی!یا فلانی جولان بورا بسته ؛هم مفهومش لپهاش قرمز شده ست هم-->

O:-)

....

.....گل خارمریم :)

همون خارمریم..منتهی توآفتاب پزیده شده...پخته که شد؛تبدیل به قاصدک های زیبایی میشه...

قاصدک های زیبا منتظر باد بازیگوشن ؛که هو هو کنان بوزد و با خود ببرد همه ی قاصد ک هارو..وخبر از آن

 پفیوژعژیژمژیژی بیاورد برایتB-)

خواصش؛قرص گیاهی لیورگل(؟)جهت ازبین بردن چربی های کبد..

نگاه کنید!چقدرقشنگن!:-*

...,,..(پسرپسر ،قندعسله ؛لیلا کوچیکه:-*)

مادرمن؟جانم!میگم اگه یکی بخاد زن شو ببره واسه زایمان..سکوت کرد.خب؟میشه با مامانش فرستادتش که بره؟ برگشت سمت من! باچهره اش بهم فهموند که ؛نخدیااا؛گفت؛باید ازخودش بپرسی!بابا اومده بود؟بله.پس مامان جون چی؟مامان جون مراقب تو بود و بابات مراقب من. یعنی حتما باید رفت!؟برگشت سمت من!میدونست دارم خفه میشم :-Pگفتم ؛یادتونه پسرتون آخرین سوالش چی بود؟آره!یه پستی بود با تصویردخترخانمی که  عکس مش سعید تو دستش بود...سبزه رو محجبه و..خانم! 

سرشو آورد تو تبلت وگفت؛مادرمن!؟عجب چی دوختری!!میشه!میشه به یکی گفت چادر بزار؟ خواهرش؟ گفت؛این همه چادری یکی شو بگیر دیگه! بگم چی گفته بود!؟درجوابش ؟بگم؟

که وقتی برای  دایی تون...برق از سرش پرید؟ گفت؛ماشاءالله...

بگم ؟

نگین.نگین من خنده ام میگیره؛بزارجزء علوم اسراری بمونه که ایشون با اوشون هم سلیقه هستند..؛)

ولی بزار از روزی بگم که؛لیلا اومده بود!بگم ؟وقتی بعد مدتها لیلا رو دیده بود!یادته؟ازت پرسید؛مادرمن؟این جیگرکیه؟(آیکن با لبخند هانی بوی)

یعنی داری مادربزرگ میشی؟چه دانم؟

 حدعقل شما قبول کنید..که خیلی سخته نخندیدن. 

بگذریم.



^ * ^

....

.....,

...

گفتم؛

برای معالجه ء کمبودهای فکری ایضا کمبود های تفکری تان (متعجب توام با اخم نگام کرد)راستش یکم ترسیدم...گفتم؛نداشتید؟برای تقویت ذهنیت مبارک چی!؟مؤثر ها!! هاچین کاربورات شم تمیزاکنی! اوکی!؟که یهو گفت؛یکی بیاد این دیوونه رو ازم دورکنه(هارهارخندید.ایضا مردشریف و مابقی عزیزان)....رفتیم چرخ زدیم حرف زدیم...شاخه های نسرین رو حرص کردن..رزصورتی رو..تمشک هایی رو که دایی جان کوچیه کاشته بودن.. انگورهندی...پرتقال...نارون..شم دونی ها..درخت انجیری که بل کللل برف منهدمش کرد...

اماااا؛

...

ادامه مطلب ...

تسلی و سلام *...

....

.....(آرشیو 85)

....آلاله زرد 

....,.

....ساقه هاش 

....,.

....

....ایشونم بوته اش هست؛که پای درخت گردو -کنارهمون گلهایی که زنبور چونان است به وفوریافت می شود ؛(همین جمعه ای که گذشت ثبت تصویر شد...)برگهاش عینهو پتوهای  ژله ای ازنوع مرغوبش هست...

خیلی بهترحتی...


ادامه مطلب ...

جُمعه!،..

....

....نهال پرتقال!

....نهال انبه!

+روزدرختکاری  گویا یک شنبه اس؛ولیکن برایمان مقدور نبود که؛جهت کاشت نهال به سوی ولایت بشتابیم...ولاکن به پیشواز "پانزده اسفند " برفتیم...

ادامه مطلب ...

صبوری کن...

....

....

صبوری کن سایه پا در گریز پسین،

خورشید 

برای بازآمدن است که می رود...

.

.

.

....

....

حتما سپیده دم سر خواهد زد 

خورشید باز خواهد گشت...


*سید علی صالحی *


(...)

.....

                      

هله عاشقان بکوشید که چو جسم و جان نماند/دلتان  به چرخ پرد چو بدن گران نماند/دل و جان به آب حکمت زغبارها بشویید/هله تا دو چشم حسرت سوی خاکدان نماند/نه که هرچه در جهانست نه که عشق جان آنست/ 

جز عشق هرچه بینی همه جاودان نماند/عدم تو همچو مشرق اجل تو همچو مغرب /سوی آسمان دیگر که به آسمان نماند 

/ره آسمان درون است پر عشق را بجنبان/پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند/تو مبین جهان زبیرون که جهان درون دیده ست/چو دو دیده را ببستی زجهان جهان نماند/دل تو مثال بامست و حواس ناودان ها/تو ز بام  آب می خور که چو ناودان نماند/تو ز لوح دل فرو خوان به تمامی این غزل را/منگر تو در زبانم  که لب و زبان نماند/تن آدمی کمان و نفس و سخن چو تیرش/چوبرفت تیر ترکش عمل کمان نماند...

....√هانری؛شکست در هیچ جا وجود ندارد مگر اینکه در درون خود شکست خورده باشیم.


√*قطعا  خرمای پیارم استان هرمزگان ؛خیلی بینظیز بوتویی هست. ولیکن ؛ببخشید که اتمامیه شد:|

Setareye  Soheil^  *  ^

تو از هر در که باز آیی

.....

ایشان ؛درخاطرمبارک تان هست!؟گفته بودم برای اجی جان گرفته بودم!؟چهارشنبه سوری پارسال؟

ادامه مطلب ...

قلب ش گلوله ی آتش ست...

....

....,

.....


ها!

گرگه ؛

گرگ دهن آلوده یوسف ندریده*...

√*سعدی علیه رحمه.


(___)

....

....

بخرام  بالله تا صبا بیخ صنوبر بر کند 

برقع بر افکن تا بهشت از حور زیور برکند

زان روی خال دلستان برکش  نقاب  پرنیان 

تا پیش رویت آسمان  آن خال اختر برکند 

خلقی چو من بر روی تو آشفته همچون موی تو 

پای آن نهد در کوی تو کاول دل از سر برکند 

زان عارض فرخنده خو نه رنگ دارد گل نه بو 

انگشت غیرت را بگو  تا چشم عبهر  برکند 

ما خار غم  در پای جان در کویت ای گلرخ روان 

وان گه که را پروای آن کز پای نشتر برکند 

ماه است رویت یا ملک قند است لعلت یا نمک 

بنمای پیکر تا فلک مهر از,دو پیکر برکند 

باری به ناز و دلبری گر سوی صحرا بگذری 

واله شود کبک دری طاووس شهپر برکند 

سعدی  چو شد هندوی  تو هل تا پرستد روی تو 

کاو خیمه زد پهلوی تو  فردای محشر برکند

√*اردی بهشت ماه ؛وقتی چهره چرخاندین سمت افلاک...با چونان تصویر لحاظ شده روبرو شدین،…یه چوب دستی بردارین و دو ضربه ملایم (عین وقتی که دو دوست بهم میرسن بعد درآغوش کشیدن  دو ضربه یک وجب آنطرف طر کتف می کوبند) بکوبید؛همان وقت است که دود خوشرنگی...به رنگ همان سنبله ها (بله.بعضی وقتها دوست عزیز آدم تکیه بده به دیوار گچی و...اهن اهن...سرفه و باقی ماجرا؛اما دیدن ذره های معلق که با دوضربه نمایان میشن خیلی عجیج مجیدی هست...تو روز روشن  نور آفتاب ؛ شب م که  پرژکتور LED با لامپ پاور 3 وات.. لازمه دیگه..ولی به نظرم اصن وسیله مسیله برد دار نگیرین یا فلت..خدای نکرده قطعه لازم شدین..پیدا نیست که!!پرتاب سه امتیازی سطل آشغال..پس چی میگیرین؟پرژکتور اسپشیال 400 وات که ترانس و لامپ گازی بخوره و نورشم خیلی باهاله)

 آن وقت که ؛صبای عزیزم...بیخ صنوبربر میکند....همانی که جناب سعدی علیه رحمه بفرمودن

نسیم دربه در بی قانون و شریعت الهی هم ایضا ؛

بیخ سنبله های صنوبر را برمیکند

و شامه مبارک تان را میان زمین وآسمان

و  معلق احوال تان می نماید...منتهی نه با دوتا ضربه  ؛سون تا ضربه ملایم...جهت سکندی خوردن  سماء :-P

....,

....

بگذریم؛

عذرمی خوام که غلت املاء ی مان زیاد است ؛ولیکن از دیدگان روشن  تان که به اغماض می نگرند سپاسگزارم 

وقت خوش!*

....

....(تصویر جا مونده از پسته که اضافه شد:)

همین شاخه و غنچه های نورسته بابرگچه های تو تصویر ؛ عطر آلوچه ی هاى  دَلار زده اى رو،،،که توى هاون سفالى کوبیده شده رو داره...(دل تون نخود)

ادامه مطلب ...

و النجم اذا هوی

.....

.....

.....

......

"انسان خود به نیک و بد خویش آگاه است " قیامت/۱۴

در عالم  دو چیز از همه زیبا تر است؛آسمانی پر ستاره و  وجدانی آسوده.<کانت>

√تابش خورشید برفها رو نقطه چین و...آب چاله های توی شالیزار؛همچین ستاره هایی درش هویدا بود..

البته ازنظر ما ستاره اس ؛)


ادامه مطلب ...

صادق نفسآن___

........

......نجات اهل ایمان سنت و قانون خداوند است/انبیا_88 )

بله که بهشون گفتم؛  شمارو به اندازه ی  ...دوستتون دارم(

....اون دشت ابری و مه آلود چشم هات....وارشی طوره!

من فکرکردم ارتحال کرده؛نگو پفیوزعجیج مجیدی داره چُرت میزنه(!!)البته که؛حق با ایشان ببوده بود ؛گریبان مبارک گلیجان ؛فضارا چونان پلک سنگینی نموده بود(  یه چرت 120ثانیه ای ) گمونم  در طب سنتی قیلوله اس ؛)

....گرده های زرد پررنگ معطر  !

عینهو بچه ای که زیرپاهاش قابلمه بزاره باز قدش نرسه ؛نوک جفت پاهاش ب ایسته  بره سروقت قوطی زردچوبه!

....

والسماءرفعها و وضع المیزان (۷) الا تطغوا فی المیزان (۸)و القیموا الوزن  بالقسط و لا تخسروا المیزان (۹)سورة الرحمن

ادامه مطلب ...

ناپیدا

....

                                      

هرنوبت ،

سر روی شانه ام که می گذاری

وارد گیسوانت که می شوم 

پروانه ای می گردم سرگردان ،

در آن میان 

گم می شوم و بر نمی گردم.

هر دفعه ،

دست توی دستم می نهی 

پنچ انگشت ام 

بدل به پنچ ماهی کوچک می شوند و

به ژرفاب راکد

 چشمهات 

می لغزند

ناپدید می شوند و باز نمی آیند.

آن گاه،

به خویشتنم ،

مراجعه میکنم 

یکه ام 

تو آنجا نیستی...


*شیرکو بیکس *

ادامه مطلب ...

عزیزم!میلادت مبارک...

....


برکرده ام سر 

از رخنه ای در سینه سنگ 

آری بهارم من،در این تنگ.

تنها اگر باد 

تنها اگر ابری و باران 

تنها اگر خورشید بود،این گل نمی رست.

زین تنگنا،راه رهانیدن نمی جست.

ای سایه ابر 

ای دامن باد 

ای جام باران!

این گل نمی بود

گلدانه را گر شوق گل گشتن نبودی 

در گریبان...

*سیاوش کسرائى *

....

....

√تصویراول ؛میونه یه بسته تخم جعفریه پاچیده شده توی باغچه سبزو چونان شد..

عطرش؛ عطر نوزاد پسره؛یعنی عطر تنِ....عطر تنِ مولودی که پسره و غسل داده شده  ؛یعنی وقتی مأذون از سوی ولی مستحب مؤکد رو  روز سوم  ...بعدبه آغوش کشیدن...گریبانش چونان عطری رو داره...تماما مخصوص عطر خود خودشه...

(چشاتونو ببنیدن و به یک ؛ پک کش دار فکرکنید؛همون تنفس کش داری که یهویی شکلات  گلیسرینه ای شفاف رو باهاش قورت بدین)

لطفا ببوییدش  و...سپس ها  درون آینه...چه! می بینید؟ (:


                                                    


نه آبی دریا غدقنه نه عشق دو ماهی... پدرجانه عزیزم میلادت مبارک:-*

+برای اسفند ماه ى  های عزیز از هرچه بهترین ها رو آرزومندم...

....یونس /58





مومنون/109

...

....

.....

.....

آخ ؛پدربزرگهای مهربونو همراه نوه ها شون مشغول غذا پرتاب کردن ببینید (همشون دختربچه بودن :|)

ایشونم پشت سرمان بودن؛همراه مامانشون..که هرچقدرمامانش میگفت؛سرتو بگیربالا ازت عکس بگیرم..ایشون مشغول احوال خودش بودن..کلا بچه باحال عجیج مجیدی بودنB-) (حتی سایه اش)

بحمدالله حواسمون به زیر پامون بود:-*

...(جهت ذوق زدگی یک تشردیگرتناول نمودیم)

√کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را /کی بوده ای نهفته  که پیدا کنم تو را /غایب نگشته ای که شوم طالب حضور/پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را...

+علامه دهخدا؛بشر محتاج ایمان است وایمان به خدا در رأس همه ی ایمانهاست.


سماع سوختن!

......

         


عشق شادی ست 

عشق آزادی است 

عشق آغاز آدمیزادی است.

عشق آتش به سینه داشتن است

دم همت بر او گماشتن است 

عشق شوری ز خود فزاینده ست 

....

.....(بقره /۱۶۵)

زایش کهکشان زاینده ست 

تپش نبض باغ دردانه ست 

در شب پیله رقص پروانه ست 

جنبشی در نهفت پرده جان 

در بن جان زندگی پنهان 

زندگی چیست؟ عشق ورزیدن 

زندگی را به عشق بخشیدن

زنده است آن که عشق می ورزد 

دل و جانش به عشق می ارزد 

....

....

آدمی زاده را چراغی گیر 

روشنایی پر است شعله پذیر 

خویشتن سوزی انجمن فروز 

شب نشینی هم آشیانه ی روز

آتش این چراغ سحر آمیز 

عشق آتش نشین و آتش خیز 

آدمی بی زلال این آتش 

مشت خاکی ست پر کدورت و غش

تنگ وتاری اسیر آب وگل است 

صنمی سنگ چشم و سنگ دل است 

صنما گر بدی و گر نیکی 

تو شبی  ،بی چراغ تاریکی 

......

......

آتشی در تو می زند خورشید 

کنده ات باز شعله ای نکشید؟

چون درخت آمدی زغال مرو

میوه ای،پخته باش ،کال مرو

میوه چون پخته گشت و آتش گون 

می زند شهد پختگی بیرون 

سیب و به نیست میوه این دار 

میوه اش آتش است آخر کار 

خشک و تر هرچه در جهان باشد 

مایه سوختن در آن باشد 

سوختن در خوای نور شدن 

سبک از حبس خویش دور شدن 

کوه هم آتش گداخته بود 

بر فراز و فرود تاخته بود 

آتشی بود آسمان آهنگ 

دم سرد که کرد او را سنگ؟

ثقل و سردی سرشت خارا نیست 

نور در جسم خویش زندانیست 

سنگ ازاین سر گذشت دلتنگ است 

فکر پرواز در دل سنگ است 

مگرش کوره در گذار آرد 

آن روان روانه باز آرد 

.....

......

سنگ بر سنگ چون بسایی تنگ 

به جهد آتش از میان دو سنگ 

برق چشمی است در شب دیدار 

خنده ای جسته از لبان دو یار 

خنده نو است کز رخ شاداب 

می تراود چون ماهتاب از آب 

نور خود چیست؟خنده هستی 

خنده ای از نشاط سر مستی 

هستی از نشاط خویش سر مست است 

رقص مستانه اش ازاین دست است 

نور در هفت پرده پیچیده ست 

تا دراین آبگینه گردیده ست 

رنگ پیراهن است سرخ و سپید 

جان نور برهنه نتوان دید 

....

....

بر درختی نشسته ساری چند 

چند ساراست بر درخت بلند؟

زان سیاهی که مختصر گیرند 

آمان  پر شود چو پر گیرند 

ذره انباشتی و تن کردی 

خویشتن را جدا زمن کردی 

تن که بر تن همیشه مشتاق است 

جفت جویی ز جفت خود طاق است 

رود بودی روان به سیر و سفر 

.....

.....

ازچه دریا شدی درنگ آور؟

ذره  انباشی  چو تو ده ی دود 

ورنه هر ذره آفتابی بود 

تخته بند تنی ،چه جای شکیب ؟

بدر آی از سراچه ی ترکیب

مشرق و مغرب است هر گوشت 

آسمان و زمین در آغوشت 

گل سوری که خون جوشیده است 

شیرهی که آفتاب نوشیده ست 

آن که از گل گلاب می گیرد 

می پرد از گلابدان به شتاب 

لاله ها پیک باغ وخورشیدند 

که نصیبی به خاک بخشیدند

چون پیامی که بود، آوردند

هم به خورشید باز آوردند

برگ چندان که نور می گیرد 

باز پس می دهد چون میمیرد 

وامدار است شاخ آتش جو 

وام خورشید می گذارد او 

شاخه در کار خرقه دوختن است 

در خیالش سماع دوختن است 

....

.....

دل دل دانه برم یاران است 

چون شب قدر نور باران است 

عطر و رنگ و نگار گرد همند 

تا سپیده دمان ز گل بدمند 

چهره پرداز گل ز نقش ونگار 

نقش خورشید می برد در کار 

گل جواب سلام خورشید است 

دوست در روی دست خندیدست 

نرم و نازک از آن نفس که گیاه 

سر بر آرد ز خاک سرد و سیاه 

چشم سبزش به سوی خورشید است 

پیش از آتش به خواب می دیدست 

دم آهی که در دلش خفته ست 

یال خورشید بر آشفته ست 

دل خورشید مایل اوست 

.....

.....

زان که این دانه پاره ی دل اوست 

دانه از آن زمان که در خاک است 

با دلش آفتاب ادراک است 

سرگذشت درخت می داند 

رقم سرگذشته می خواند 

گرچه با رقص و ناز درچمن است 

سرنوشت درخت سوختن است 

آن درخت کهن منم که زمان 

بر سرم راند بس بهاران و خزان 

دست و دامن تهی و پا در بند 

سر کشیدم به آسمان بلند 

شبم از بی ستارگی شب گور 

در دلم گرمی ستاره از دور 

آذرخشم گهی نشانه گرفت 

که تگرگم به تازیانه گرفت 

برسرم آشیانه بست کلاغ 

آسمان تیره گشت چون پر زاغ 

مرغ شب خوان که با دلم می خواند 

رفت و این آشیانه خالی ماند 

آهوان گم شدند در شب دشت 

آه از رفتگان بی برگشت 

گر نه گل دادم و بر آوردم 

بر سری چند سایه گستردم 

دست هیزم شکن فرو د آمد 

در دل هیمه بوی دود آمد 

کنده ی پر آتش اندیشم 

آرزمند آتش خویشم 

....

*هوشنگ ابتهاج*

√ببخشید که تصاویر ناهمگونه.