<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

به میان بیست مطرب...

....

             

....

تو مگو همه به جنگند وُ زِ"صلح" من چه آید 

تو یکی  نهِ اى؛هزارى

تو چراغ خود بر افروز 

که یکی چراغ روشن 

زِ هزار مرده بهتر 

که به است یک  قد خوش 

ز هزار قامت کوز... 

ادامه مطلب ...

یارِ جانی!

....

....

دلآ یاران سه قسمند گر بدانی ؛

زبانی اندو 

نانی اندو 

جانی!

به نانی نان بده 

از در برانش !

محبت کن به یاران زبانی 

ولیکن؛

یارجانی را نگه دار 

به پایش جان بده

 تا می توانی...

پ.ن.؛عنوان سه گدار از خانم سی ما بی نا؛)


سرود سرخوش...

.....


دریغا مهتاب و 

دریغا مه 

که در چشم اندازِ ما 

کوهسار جنگلپوش سر بلند را 

در پرده شکی 

میان بود و نبود 

نهان می کرد.-

دریغا باران

که به شیطنت گوئی 

دره را 

ریز و تند 

در نظر گاه ما 

هاشور می زد.-

دریغا خلوت شبهای به بیداری گذشته 

تا نزول سپیده دمان را 

بر بستر دره به تماشا بنشینیم،

و مخمل شالیزارها

چون خاطره ئى فراموش

اندک اندک فریاد آید

رنگ هایش را به قهر و آشتی 

از شب بی حوصله

بازستاند.

ادامه مطلب ...

در آتش عشق همچو خرده!

......

.....

ما بر در عشق حلقه کوبان 

تو قفل زده کلید برده 

ادامه مطلب ...

رویاها، در سایه گیر جنگل!

.....

.....

اینک 

زمین از آنِ من است 

انسان از آنِ من است 

آه...من 

خود پیراهن یوسفم 

یعقوبم 

روزگاران است روز گاران است روزگاران نمی خواهم 

در هیاهوی گیلکانه ات 

مومیایی شوم 

با دهانی بومی 

و انبانی از واژگان مرطوب...

....

سینه به سینه، سرگردان شالیزارانت باشم...


*شیون فومنی ؛عگه روراس بی بی دونیا تی جایه/تیره کیشمیش نخود موشکل گوشایه(اگه رو راست باشی :جات توی دنیاست/اونوقته که نخود کشمش برات مشکل گشاست)

+بحمدالله یک قسمت (زمین شون دو قسمتی هست)از برنجزار پدر جان نشاء کاری شد...

نشد که ما بریم.منتهی به عروس کوچیکه سپردم ؛که  زحمت کشیدن برام تصویر فرستادن ؛باتشکر از ایشان:-*


آلرژیک!

....

                     

....

آلرژی ؛یا حساسیت یک واکنش افراطی سیستم ایمنی بدن نسبت به عوامل گوناگون است.کسانی که دچار حساسیت هستند ؛دارای دستگاه ایمنی فوق هوشیار...که نسبت به مواد ظاهرا بی ضرر محل زندگی شان  واکنش  بیش از حد معمول دارن...

حساسیت یک مشکل بسیار شایع است و از هر ده نفر دونفربه آن  مبتلا هستند...

اگثر حساسیت ها ارثی ببوده است ولیکن  از والدین به فرزندان منتقل می شود در عین حال امکان.آن است که ؛ خود شان به هیچ ماده خاصی حساس نباشن و فقط نقش انتقال را بازی کنند...

برخی از عوامل آلرژی؛مغزیات (آجیل ها؛به ویژه بادام زمینی) ماهی ها و صدف ها/لبنیات/تخم مرغ/سویا/گندم/برخی میوه ها(موز یا کیوی)...و عوامل محیطی:گرده افشانی/کپک/خز حیوانات/نیش زنبور/گردوغبار/دود تنباکو/آلودگی...

(گویا کودکانی که انگشت شصت می مکند و یا ناخن می جوند ؛کمتر در خطر ابتلا به آلرژی هستند )

.....

      

......

√علائم آلرژی؛سوزش گلو_عطسه _آب ریزش بینی_اشک ریزش_عطسه وسرفه های پیاپی!

و علائم حاد؛کهیر _کاهش فشار خون_شوک یا بیهوشى..

پیشگیری؛در دوران بارداری مصرف غذاهای مختلف مانند کرفس_مرکبات-فلفل خام (فلفل سبز) مارگارین  روغن نباتی با ابتلاء به اگزما مرتبط است...ولیکن مصرف بالای آنتی اکسیدان ها_زینگ  و سلنیوم در دوران بارداری می تواند از مبتلا شدن آلرژی جلوگیری کند که این احتمال مبتلا شدن به آسم (خش خش سینه و اگزا در خردسالان) کاهش دهد..ولاکن هنگامی که یکی از والدین مبتلا باشد احتمال پنجاه درصد مبتلایی و اگر هردو آنها آلرژیک باشند  هفتادو پنج درصد؛ شانس ابتلای فرزند می رسد. (؛)


در فضیلت شمس

.....

بنام خداوند رحمت گر مهربان 

سوگند به خورشید و تابندگی اش (۱)سوگند به مه،چون پی خورشید رود(۲) سوگند به روز ،چون زمین را روشن گردند(۳) سوگند به شب ،چو پرده بر آن پوشد(۴)سوگند به آسمان و آن کس که آن را بر افراشت(۵)سوگند به زمین و آن کس که آن را گسرد(۶)سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد؛(۷)سپس پلید کاری و پرهیزکاری اش را به آن الهام کرد(۸).....

......

........

√پیر من و مراد من ،درد من و دوای من/فا ش بگویم این سخن ،شمس من  و خدای من.

 √و شمس همان خورشید ملموسه ملحوظه جاری...؛دو روزی  ست ، تموزانه (بی تابانه)در آسمان ولایت می تابد...

یعنی دوشنبه! سی و پنج..._  سه شنبه سی دو درجه سانتی ...!!




کِ اَتو!

.....

(انزلى،عکس از مرد شریف)

ادامه مطلب ...

ازدوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت...

.....

....

باقلا؛

گیاهی یک ساله با ساقه های علفی از خانواده بقولات.دارای برگهای تخم مرغ شکل و گل هایی  به رنگ سفید

 با لکه های نامنظم "کبود"رنگ...واین اختلاط و درهمی دورنگ  (سفید و تیره) اصطلاحا گل باقلی می نامند ولیکن این صفتی ست برای اَحول(یا لوچ) که سپیدی وسیاهی   چشم  تقارن طبیعی ندارد...

فاویسم ؛

یا بیماری باقلایی ،بیماری ارثی خونی است که در اثر نقص آنزیم گلوکز 6 ایجاد می شود.

بیش از 600 میلیون نفر در دنیا به این بیماری دچار هستند.

بیماران در حالت عادی کاملا طبیعی هستند و هیچ گونه علامتی ندارن...فقط در مواجه با "باقلا" یا بعضی دارو ها

 علا ئم حاد آن مشاهده می شود.

....

.....

(خواب آلودگی-افت فشارخون-کاهش سطح هوشیاری-تاکی پنه-بی حالی و رنگ پریدگی...)

فاویسم در ایران بومی سواحل خزر است ولیکن اوایل فروردین تا تیرماه شیوع بیشتری دارد.گیلان جزء مناطق باقلاخیز وپرمصرفی ست..که همراه کته "اشبل"(تخم نمکسود ماهی_ خاویار طلایی) به انضمامه باقالای پخته شده (نمک و سماغ وگلپر وسرکه سفید) در کوچه های قدیمی و خانه های روستایی یافت می شود...(منجمله باقلاقاتق  و باقلی پلو باقلا بیج تهیه می شود..)

(درویکی پدیا راجب باقلا و بیماری فاویسم جستارهایی موجوداست؛ )

√پس!در باقلا- روی -کلسیم-آهن-فسفر-ویتامین c-ویتامی k-ب 1-ب2_ب3-ب6-چربی و...موجود می باشد...

اما مصر آن برای مبتلایان "فاویسم" ای چون ما...منجر به مرگ می گردد.


 ( خانم "فروغ"  در  "تولدی دیگر -درغروب ابدی " بابت عطر بوی گل باقلا متذکر شدن...)

.....

                                

.....ایشان هم راجب ،باقلی بارکردن خوندن:))


خواهشا بساط رفع خستگی  تان راپشت پرچین.. باغهای باقلی پهن ننمایید..

که باقلای رشت با باقلای بهبهان فرق داره...خصوصا عطر گل های  باقلا ؛که وقتی شبنم روش میشینه، نسیم پفیوز دلش میخواد همه جا پراکنده اش کنه...و وقتی از مسیر اقاقیا میگذره میرسه به باغ پر گل  باقلی ها... مخلوط سکر آور..

که هرچقدرهم بخابونند بیخ گوش ...

وز خواب خوش مستی...هوشیارنخواهم شد...



ابوسعید ابوالخیر

....

      

گر کافر و گبر و بت پرستی بازآ 

این درگه ما درگه نومیدی نیست 

صد بار اگر توبه شکستی بازآ 

.....

.....شکوفه ی ب ه 

.....گل شیرین تره!

....ایشونم شکوفه ی توت فلنگی ببوده است B-)

....بید زیرکِ حیاط  !یادتونه؟بحمدالله ایشونم مشغول جوانه زدنن...البته بیست نهم اسفندی ماه ؛دوعدد نهال خرمالو -یک عدد نهال کونوس -یک عدد بید زیرک به انضمامه یک عدد سررسید ،که رنگ جلدش آبی فیروزه ای ببوده....عیدی گرفتیم B-)

...

.....

بعد مشت زدن های مکرر تندر دیوانه ی غران  ؛به ابرها،...همین الان یهویی!


....

          

.....

بزن باران بهاران فصل خون است /بزن باران که صحرا لاله گون است/بزن باران که به چشمان یاران/جهان تاریک و دریا واژگون است/بزن باران که دین را دام کردن/شکار خلق  وصید خام کردن/بزن باران خدا بازیچه ای شد/که با آن کسب ننگ ونام کردن/بزن باران به نام هرچه خوبیست/به زیر آ وار گاه پایکوبیست/مزار تشنه جو باران پر از سنگ/بزن باران که وقت لایروبیست/بزن باران و شادی بخش جان را/بباران شوق و شیرین کن زمان را/به بام غرقه در خون دیارم/بپا کن پرچمه رنگین کمان را/بزن باران که بی صبرند یاران/نمان خاموش و گریان شو بباران/بزن باران بشوی آلودگی را/ز دامان بلند روزگاران/بزن باران بهاران فصل خون است....


ادامه مطلب ...

صد هزار...

....

.....

.....

.....

این مباحث تا بدین جا گفتنی ست/هرچه آید زین سپس بنهفتنی ست/ور بگویی  ور بکوشی  صد هزار/هست بیگارو نگردد آشکار....

√ غروب جمعه ؛در خوش محضری دایی جان کوچیکه ی شکرخند مان و

  "صد هزاران ترجمان خیزد ز دل"

... ببودیم.




بگسست دل زنجیرها...

.....

.....

......

......

......

رقص از تو آموزد شجر 

پا با تو کوبد شاخ تر 

مستی کند برگ وثمر 

بر چشمه حیوان تو 

گر باغ خواهد ارمغان -ازنو بهار بی خزان-تا برفشاند برگ خود-بر باد گل افشان تو....

.....

.....

شده تا حالا؛ یهویی گل افشانی ببینید!؟یعنی  ایوارکی(یهویی) باد بپیچه  مشت مشت گلبرهای سیب و گلابی رو بپاچه هرسمت و سویی که عشقش بکشه! (تصاویر سرزمین پدری؛شکوفه های سیب وایضا غنچه هاش )

ای خوش منادی های تو 

در باغ شادی های تو 

برجای نان شادی خورد 

جانی که شد مهمان تو 

من آزمودم مدتی 

بی تو ندارم لذتی 

کی عمر را لذت بود؟

بی ملح و بی پایان تو؟...

.

واما دیروز؛رفتیم سمت ولایت مامان جان (دیروقت برگشتیم) که دختر بابا هم بودن و چه پستانکی هم مشغول تناول بودن...که نگووو!!اصن هن هن کنان و خابالووود(اصلا عرضی نیست :| )

.


ای عشق ؟آخر نگفتین؛ تو موزونتری ؟یا باغ سیبستان تو؟



اول اردیبهشت ماه جلالی...

.....

.... 

سلسله موى دوست حلقه دام بلاست 

هرکه دراین حلقه نیست فارغ از این ماجراست 


گر بزنندم به تیغ در نظرش بی دریغ 

دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست 


گر برود جان ما در طلب وصل دوست 

حیف نباشد که دوست دوستر از جان ماست


دعوی عشاق را شرح نخواهد بیان 

گونه زردش دلیل ناله زارش گواست 


مایه پرهیزگار قوت صبر است و عقل 

عقل گرفتار عشق صبرزبون هواست


دلشده پایبند گردن جان در کمند 

زهره گفتار نه کاین چه سبب وان "چرا"ست


مالک ملک وجود حاکم رد و قبول 

هر چه کند جور نیست  ور تو بنالی جفاست 


تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام 

کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست


گربنوازی به لطف ور بگدازی به قهر 

حکم تو بر من رواست زجر تو بر من رواست


هرکه به جور رقیب یا به جفای حبیب 

عهد فراموش کند مدعی بی وفاست


سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست 

گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست 


√74_آل عمران.(یختص برحمته من یشاء و الله ذو فضلل العظیم)