<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

ماوای هرچه پسین...

.....

.....

وقتی تو را دوست  می دارم

بارانی  سبز می بارم 

بارانی سرخ 

بارانی از همه رنگ 

از مژگانم گندم می روید 

انگور 

انجیر 

ریحان و لیمو 

وقتی تو را دوست می دارم 

ماه از من طلوع میکند...

و تابستان از من زاده می شود 

گنجشکان مهاجر باز می آیند  

و چشمه ها سر شار می شوند....

*نزارقبانی*

......

....

و خوب شد خدا فصل دیگری نیافرید 

تا در ماوای عشق 

مرگ منتظر زندگی باشد 

نه زندگی منتظر مرگ

باد را...

نیمی از فصل بهاران رفت...

*یدالله مفتون امینی *

بحمدالله ؛و رونقی در کشتزاران هست...

و دلتنگ توام 

پشت پرچین اردی بهشت!،……

بلند باد است که می وزد 

وراه،و چراغ ،سفر،ستاره،چم ریحان،

......

.......

و طعم چای ،مزه ی ماه ،چند حبه قند،

و گفت ولطفی ساده به سایه ی ایوان.

......

...,....

نزدیکتر؛ماوای هرچه پسین ،هرچه پروانه،هرچه پَرَند،....

√ نمیشود آدمی از کنارخزانه شلتوک های سبز ومعطر گذر نماید و موهایش را بهم...وبعد مرتب.  .   .     .   . عزیزم:-*

√ان شاءالله چوپان همراه خانمش راهی دیارمشموله مشغول بخمدت می شود.ولیکن همخدمتی اش دعوتش نمود.البته ما و مردشریف هم جزء دعوت شده ها ببودیم...ولی! فعلا قصد سفر نداریم. فاطمه خانم (همسر همخدمتی) اسراردارن که ما هم برویم! چوپان گفت؛این اگه بگه نه.دیگه همون نهه. ولیکن همخدمتی  اش لطف  نمود ؛که اگه خونه ی ما راحت نیستین!خونه ی پدری من هست!مادرم همراه خواهرم تنهاهستند ...که گفتیم.مرسی.ممنون.مچکر.اهل تارف نیستیم. ان شاء الله هرزمان ولایت تان آمدیم...حتما خدمت مادر بزرگوارتان خواهیم رسید! وایضا شما و فاطمه خانم عزیز و گل دختر تان...ولیکن! یقینا در هتل یا مهمانسرای اداره...  مسقر خواهیم شد.که باب میل مان مهمانسرا ببوده!!چرا!؟چون یک واحد مستقل و مام راحت و....ولی هتل همش کلید بگیرو...!که فرمودن؛پس ما میاییم پیش شما)(ما گفتیم تشریف بیاورید و...فاطمه خانم مارو ببره طزر جان:)

که گفتن؛انشاء الله...

القصه؛گویا مرد شریف هم ؛قصد سفر به دیارچهل حصاران را دارند...وگفتند ؛همراه شان دوماشینه یا سه ماشینه برویم...ولاکن گفتیم ؛سوغاتی ازنوعه خشکبارو عرقی جات فراموش نشود!!گه گفت؛جان من اذیت نکن!بیا بریم!که گفتیم ؛عسلاو وابدا، نمی آییم.اصن ما می خواهیم برویم اومئو راببینیم!! کلید نکنین!!!که هر دو گفتند؛داریم باهات جدی حرف میزنیم!!گفتیم ؛ما هم جدی هستیم!ولاکن دلمان هوای شییییراز نموده است!آن هم بدون شماها! یعنی با تورهایی که خانم های مسن و بازنشسته!!خیلی پر صحبته و باحال!! یعنی اول بریم قم  بعدهمونجایی که مرد شریف..بعد همون جایی که چوپان...بعد شیرازB-)(آیکن فیگور عرضی نیست برایشان گرفتن؛)

سکوت بین شان حایل شد.  دگر دانستیم.که باید خودمان را آماده جا خالی نمودن بنماییم. اوه!گویا پشتی و حوله ی گلوله شده!اوه لنگه کفش=-O؛متحد گون گفتن؛خیلی نامردی!!

بگذارید حدعقل شتر در خواب ببیند....

√اون خونهه توی تصویر ؛برای نوهه مش رمضون هست!(گویا جزء بچه های بالا ببودن؛)مش رمضون با دخترعموی مادربزرگ مرحوم ازدواج نموده بود!همون مش رمضونی که قهوه خونه مش حسین! دیالوگ هاش یادتان هست؟همراه مش ابول ؟ مش ابولی که هیچ یک از دیالوگ هاش غیر قابل ترجمان ببوده!(؛)


نظرات 5 + ارسال نظر
گلنار سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1396 ساعت 21:50 http://barayeneveshtan.blogsky.com

چه جای قشنگی! آدم دلش باز می‌شه می‌بینه!
بوی خاک نمناک، به‌به!

فدای دل مهربون تون بشم؛گلناربانو
بوی نم خاک و خاکسترچوبها

واله دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 ساعت 09:24 http://Www.valeh-heyran.blogsky..com

سلام
چه مناظر قشنگی هوس کردم یه کم از خاک و کویر و مار و عقرب های یزد عکس بگیرم بزنم تو وبلاگ....
شوخی کردم
شهرماهم خیلی زیباست تشریف بیارید ببینید
یاعلی

علیکم سلاااام ،واله بانوی عزیز
نفرمایید بانو.ولایت شما خیلی هم دوست داشتنی ست. صدالبته با وجود عزیزانی چون شما دلچسب تر... اگه ممکنه ازاون میدونی که نخل داره عکس بگیرین! ازربازار قشنگش..ازانجیرها و انارستان ها.. ازاون پارچه های خوش نقش ونگار اردکان ازاون باقلواهایه خیلی باحال دیگه دیگه
ان شاء الله.قسمت ما هم بشه...چون قلبا دوست دارم شهرتونو ببینم.
شما هم تشریف بیارین
درپناه حق

بهار دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 ساعت 07:15

عاشقتممممممم
اخه ادم چقدر میتونه مهربون باشه

ممنونمممممممم
و من؛دوستت دارممممممم
یاد گرفتیم ؛
اساس دوست داشتن ها...ابراز مهر و محبت هست.ومهر ورزی جزء زینت انسان ها.و زندگی بدون مهر ورزی =مرداب گندیده.که نه رفت دارد نه آمد
پس؛زندگی انسانها همراه مهرورزی یعنی در یک دوستی عمیق با خود بودن و زیستن.یعنی خداوند برای ترویج مهرورزی همه ی زیبایی ها و نعمتها ی فراوان و خوشی های مطبوع را بر انسانها ارزانی داشته.فلضا...کیفیت مذهب بر اساس مهرورزی و عدالت محوری بنا شده.و در طریقت مهرورزی هیچ خطوط قرمزی موجود نمی باشد.ولاکن کسانی را که نمی خواهند از موهبت طبیعت مهرورزی بهره مند گردند؛ببایستی چهار عدد مورچه تپل مپل.یکی پس از دیگری وارد یقه همان کسان نمود..تا دهان مبارک شان سلویس نمایند
بهارجون لوطفا خلاجت ناکم ننمایید

بهار دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 ساعت 06:54 http://1atreyas1.blogfa.com

سلااااااااااااااااااااام عزیز دل بهار
ما بیشتر دوستت داریم عزیز دل خواهر
مهربان جان من

علیکم السلاااااااااااام به روی بهتراز ماه شما
ممنونم.خیلی ممونم.از لطف ومرحمت شما
جان مبارک تان بی بیلا. خداوند رو شاکرم.بابت وجود نازنین عزیز دل ی چون شما

بهار یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 ساعت 17:38 http://1atreyas1.blogfa.com

فقط مرد شریف کی بودش
که عسلا و ابدا خخخ

خیلی قشنگ مینویسی ..
مسافرت عالیه
مخصوصا شیراز که اصلا خیلی خوبه
واااای عکسایی که گرفتی چقدر خوبهه
خانوم نویسنده و عکاس خودمم

مرد شریف همون داداشم هستن (کیف دختر عمو بزرگه و باقی ماجرا...)چوپان هم داداش کوچیکه ام هستن....
خاهر ندالم
شما خیلی به ما لطف دارین ؛بهار بانوی عزیزم
بله.مسافرت توی اردی بهشت ماه عالیه.خیلی هم عالیه.چون هوا تقریبا اکثر جاها معتدل هست... دوربین و ملزومات سفر در چمدان بگذاشته و سفر نمود..
یاد این شعر؛سفر یه شعره _سفر یه قصه اس-سفر رهایی از فصل غصه اس-بامن سفر کن دریا به دریا ساحل به ساحل....
منتهی فعلا برامون مقدور نیست.البته خودم دوبار سفر به شیراز رو کنسل کردمنمی دومم چرااا؟

مرسی.خیلی مرسی بهار عزیزم
دوستت دارمگل دختر جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد