<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

درجیک.....

 ~~~~~~

~~~~~~

 هرترانه ای  که درش "پنجره" یا "دریچه" داشته باشه ؛کسری از ثانیه ذهن آدم میره به سمت ،غروب و نور -روشنایی...فلضا ؛ترانه "Panjereh" رو پلی میکنیم و یاعلی به سمت دهات...(عرض کردم ذهن،یعنی تو ذهنم جناب سیاوش میخونه)

...می خوام چند روزی از چشمِ...نمومِ شهر پنهون شم...برم هم صحبتِ خاک و...رفیقِ عطر بارون شم...میخوام ازپاکیِ چشمه....یه جسمِ تازه بردارم.....میخوام چن روزی روحم رو....به دست باد بسپارم.....

~~~~~

~~~~~~

رسیدیم خونه ی آقاجان؛سلام واحوال پرسی و...سمت پرتغال دار،……

~به به...چه عطر و بوی شکلاتی...ازنوعه؛ شیروعسلی ..احوال ایشونان رو از مامان جان پرسیده بودم(یادتونه!؟شکوفه های انبه) که بیخبر بودن ...

~~~~~اینجا بهش میگن "تال" گول تال"؛هرگیاهی رو که رونده باشه و بپیچه میگن تال..البته به یک نوع باقلی ای که رونده اس...میگن "دارباقلا"...داربه معنای درخت...باقلایی که روی درخت خودشو تنیده می نمایه ...

√به دریچه میگیم=درجیک.

نظرات 18 + ارسال نظر
مترسنج دوشنبه 6 آذر 1396 ساعت 13:10 http://dar300metri.blogsky.com/

عکس پروفایل جدید مبارک

!؟؟جدید!؟؟خیلی وقته که
ممنون.

سپیده مامان درسا شنبه 4 آذر 1396 ساعت 16:12

مثل همیشه زیبا

فدای لطف ومرحمت شما....

فرانک پنج‌شنبه 2 آذر 1396 ساعت 13:56 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

سلام باران پاییزیه من...
خوبی عشقم ؟
خونه آقاجان خوش گذشت ؟

سلام فرانکیِ عزیزِ آذرماهىِ من...
الحمدالله.خوبم.مرسی ازاحوال پرسی تون
آخ.خونه آقاجان
آخ .آذرماه...خونه آقاجان
جای شما سبز..خیلی خیلی خوش گذشت...
خونه ی آقاجان همیشه خوش میگذره..همیشه
یعنی آی طفلان (کودکان درون) شلنگ تخته میزنن

پگاه پرواز پنج‌شنبه 2 آذر 1396 ساعت 10:49 http://twilight1371.mihanblog.com

سلام باران جان خوبی؟ خسته نباشی؟ اپممممم هروقت دوست داشتی بیا خوش حال میشم ممنون موفق باشی

سلام عزیزم.. جان تان بی بلا...بحمدالله خوبم.ممنون ز احوال پرسی شما....
چشم.با کمال میل خدمت می رسیم..:

رویـــــROYAـــا پنج‌شنبه 2 آذر 1396 ساعت 09:22 http://mynicedream.mihanblog.com

سلام
صحبتان زیبا خوشحالم که بمن سر مبزنید
وبا کامنتهاتون مرا خوشحال تر میکنید

ممنو از طرز پخت ترش تره
من عاشق غذاای شمالی ام یببا رشت بویدم با بچه ها

بر گشتنه تصمیم گرفتیم از سمت چاولس بر گریدم پس اگه اشتباه نکنک اومدیم سمت ماسال صومعه سرا و چمخاله وپچالوس

نرسید ه به چالوس فکر کنم صومعه سرا بود

کدام شهر دقیقا نمیدانم کنار پل هوایی یه رستوران سنتی کوچولو موچولو بود رفتیم برای نهار
قرمه سبزی وکباب سفارش دادیم
قرمه سبزیش توش بادمجون بود
واقعا خوشمزه بود ..

من تابحال توی قرمه سبزی بادمجان سرخ شده نخورده بودم

سلام به روی ماهتون
اوقات تون بخیر و نیک....
خواهش می کنم...دوستتون دارم و برام محترمید

صومعه سرا و ماسال غرب گیلان هست.
چمخاله شرق گیلان.
چالوس اصلا گیلان نیست که،،،،،مازندرانه.
شاید منظور تون چابکسر هست !
+نوش جون تون...ماهم توی قرمه سبزی مون؛گوجه نصفه و بادمجون سرخ شده می ریزیم...
+ممنون از حضور تون...رویا بانو جان

محمدرضا پنج‌شنبه 2 آذر 1396 ساعت 07:12

عکسا خیلی زیبا بود. ممنون برای اشتراکشون

نظر لطف تونه.خوشحالم خوش تون اومد

پیمان دوشنبه 29 آبان 1396 ساعت 08:32 http://desertion92.blogfa.com

درود و سپاس

مامان دوشنبه 29 آبان 1396 ساعت 03:50 http://maman.blogfa.com

سلام مامان باران خوب و عزیز
خواهر یعنی عاشق سبک نوشتنتونم.
حقیقتا قلم را به شادی میگردونید،
موندم وسط هول و ولای زلزله چطور هواستون به پشه کشتن آجی جان هم بوده، و سیب گاز زدن داییتون.
خیلی ظرافت طبع دارید.
ایشالله که همیشه ایام بکامتون باشد
و شادی همنشین لحظه‌هایتان

سلام به روی بهتراز ماهه مامان مهشید عزیز و دوست داشتنی ام..
فدای مهرو محبتون
شاد زی گل زیبای من ...شاد
ببینید ؛دایی سیب گاز میزد منو هم دلداری میداد ..پشت بندش پشه هم می کشت.
اجی منو تو بغلش محکم نکهه داشته بود...هی میگفت ؛می زای امانته ..(بچه ام امانته).الان محمدآقا دیل ول زندره...(الان دل محمدآقا شعله وره؛محمد آقا پدرجان هستن)
چطور هواسم بود!؟؟برای اینکه کل زلزله رو خواب بودم...فلضا یکی از آیتم های سرحال بودن وهواس جمعی...خواب میزون هست ...
دایی جان عاشق سیب های ترد و آبداره..واینکه؛عادت شونه بدون زیر پوش باشن...حتی توی زمستون....
حالا تصور بفرمایید؛ پشه کشتن روی کتف و بازو پهلوهایی که بدون تن پوشه...چه صدایی منتشر میکنه...
منم که جام راحت بود ...بعد که اجی اینا نگران پدر مادر و برادر هام بودن...خیلی ترسیدم...
که یک ساعت بعد پدرجان اومدن..که ببینم اوضاع احوال ماها چطوره...
البته تا خود صبح..خونه به خونه رفتن و از همسایه ها خبر گرفتن....
شما به ما لطف دارین ؛عزیز دلم
ممنون و مچکرم...الهی ایام شما و دیگر عزیزانی چون شما ...خوب و خوش باشه...وشادی و تندرستی همراه و.همنشین ..لحظه لحظه های تان بادا....:

پیمان یکشنبه 28 آبان 1396 ساعت 20:45 http://desertion92.blogfa.com

سلام
منم اون زمان ۷ سالم بود

علیکم سلام پیمان خان
بله.در پروفایل تان خواندیم:1362 .
ماشاء الله الان بزرگ شدین....خدا ؛همرا عزیزان تون حفظ تان کنه...

گفتگو یکشنبه 28 آبان 1396 ساعت 17:17 http://easa.blogfa.com

مهم نیست که دیگر پول نداریم

شراب‌مان که به آخر رسید

می‌رویم زیر باران

و این بار از بوسه‌های خیس

مست می‌شویم

سلام بر شما

سلام.... شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند فرشته پری به شاعر داد و شاعر شعری به فرشته ، شاعر پر فرشته را لای دفترشعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت . فرشته شعر شاعر زا زمزمه کرد و دهانش مزد عشق گرفت . خدا گفت : دیگر تمام شد . دیگر زندگی برای هردو تان دشوار می شود ! زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود زمین برایش کوچک است و فرشته ای که مزه عشق را بچشد اسمان برایش کوچک ....

از حضور ونظر زیبای شما بی نهایت ممنونم .............

[گل]

سلام از بنده اس.سلام.سلام علیکم جناب قلی زاده ارجمند...
.....
+سپاس بیکران از شما...وممنون ومچکر بابت حضورچون آفتاب تابان تان...

طیبه یکشنبه 28 آبان 1396 ساعت 14:53

خیلی قشنگ توصیف کردی
احساس کردم خودم زلزله ۶۹ اونجا بودم هرچند لهجه گیلکی تون رو بلد نیستم
من زلزله ۶۹ گمونم اول دبیرستان یا دوم دبیرستان بودم.....همون دوم دبیرستان درست تره.
دهات زیباتون نوش جونتون.همیشه به خوشی
راستی با یک روحیه شاد و خلاص از غم های اخیرم وبم رو باز کردم

سلام عزیز دلم:-*:-*
درکتاب "گیلان مهر"صفحه ۱۵۷-فصل زبان گیلکی و پیوستگی آن با زبان های بومی ایران
خواندیم ؛شالکی _مچل-گب_تاتی_بلبله گوش-کلاش کلاش _لاجو-ایاز ......
زبان بومیان قم هست...که در گویش ما کاربرد داره.
لهجه گیلکی مون توی خوندن یکم سخته....چرا که لهجه ما گویش میانه اس...بدلیل رونق بازار ....از اقصی نقات می آمدن برای تبادل کالا و تجارت ...از سمت بندر انزلی و...ازاین جهت فیس تو فیس قرار بگیریم و گپ و گفت کنیم...کاملا لهجه مون رو مسلط می شین
شما طیبه بانو بازرگان...کامیون کامیون سوهان بیارین؛که بابرنج و چای تبادل کالا بنمایین اسه شیمی کامیون سوهان قوربان (ازالان فدای اون کامیون سوهان)

آخی...تو ذهنم طیبه بانوی دوم دبیرستانی رو متصور شدم...
فداتون بشم...الهی تندرست و سلامت بمانی و بمانند(گل پسر و همسرمحترم و باقی عزیزانتون)

الهی شکر.خیلی خیلی خوش برگشتین...
خدایا شکرت

باران یکشنبه 28 آبان 1396 ساعت 14:40 http://www.continue94.blogfa.com

ای جانم سیاوش قمیشی
چه خاطره ی جالب و خنده داری بوخودا ر شکر سلامت هیسین
می جان خاخور

جان تان بی بلااااا..عزیزم
بلی بلی. جناب سیاوش
حالا ببایستی اون شب میبودین... تی جان ره بمیرم ..می گول دختر
مرنیگا

Sabi gol یکشنبه 28 آبان 1396 ساعت 10:29 http://yebargesabz.blogsky.com

بهتون در کنار خانواده خوش بگذره...

مچکرم...صبیره بانوی عزیز دلم...
ایضا چونان شمای عزیز دل

پگاه پرواز یکشنبه 28 آبان 1396 ساعت 08:30 http://twilight1371.mihanblog.com

سلام و درود خدمت باران عزیز..... صبح زیباتون بخیر.... پستتون رو الان خوندم بسیار عالی بود مثل همیشه خسته نباشی و ممنون بابت پست های خوب و قشنگتون.... امیدوارم همیشه سلامت.... موفق.... پیروز .... و شاد و سرحال باشی..... دوست گرامی و عزیز.... راستی مرسی که وبمو دنبال میکنی بینهایت.... سپاسگذارم.....

سلام و درود ها بر شما پگاه پرواز عزیز...مچکرم...صبح شماهم بخیر ونیک...
فداتون بشم...لطف دارین عزیزجان...
شمانیز هم؛سلامت بمانی و شاد..

پیمان یکشنبه 28 آبان 1396 ساعت 01:33 http://desertion92.blogfa.com

سلام
حتما مشکل از سایتی که عکس ها را اپلود کردی

سلام بر شما جناب پیمان خان

والا،عکس ها؛پیکوفایل آپلود میشن.

سلما شنبه 27 آبان 1396 ساعت 23:10

مرسی که از اون حس و حال می نویسید و عکس میذارید.

فداتون بشم.مرسی که می خونید و می بینید .:

سلما شنبه 27 آبان 1396 ساعت 23:08

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست. حال کنید با اون هوا و حس و حال. دلم تنگه.

دل ما نیز هم...قربونه دلِ تنگی تون بشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد