<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

دو هایکو !

 ~~~~

~~~~~

 بخاری هیزمی...ازاون مدل بخاری هیزمی ...ازهمون مدلی که توی خونه ی پدربزرگ بود...دودکش داشت.....روی درش چند تا دایره O  O O بود...که شعله هاش رو می تونستی ببینی...که بوی خوبه دود رو نفس بکشی...گاهی اهن اهن..سرفه ناک بشی...چشات قرمزواشک آلوده بشه...

~~~~~~

وقتی پدربزرگ هیزم هارو میچید توی بخاری و دروش رو میبست..چشامو میبستم و تودلم تانوزده  میشمردم.

یک ، دو،سه ،چاهار،پنج،شش،هفت ،........نوزده=نفس عمیق =(مثل پک کشدار پدربزرگ)پیچیدن بوی شکوفه آلوچه وشیره درخت افرا و...باقی قضایا،...

~~~~~

~~~~~از صبح تا حالا ایشون توذهن مون دارن قورغورمیکنن!!...

در ادامه ؛

~~~~

شب مثل پتوی مُرده سربازى 

ازپنجره 

نیمدار ونَمدار گذشت.

~~~~

برکه کهن 

جهیدنِ غوکى 

صداى آب.

_____

به چوپان گفتم؛یه دونه ازاون برجک ها توی باغ درست کنیم!؟چوبی باشه!؟پله هاشم نردبونی ؟ ...ازاون نوع که وقتی رسیدی توی برجک؛پله رو تا بکنی بزاری یه گوشه !؟گفت ؛خیلی () .....

چرا اونوقت!؟


نظرات 11 + ارسال نظر
مترسنج جمعه 1 دی 1396 ساعت 21:13 http://dar300metri.blogsky.com/

توصیف بخاری چوبی چقد اصیل بود...
خدا رحمت کنه همه اسیران خاک رو...چقد صفا داشت...

ممنون شما...
الهی آمین...

گیاهان چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت 12:45 http://gyahan.blogsky.com

زیبا بود ممنون

مرسی .لطف دارین شما

عالی...

ممنونم....

سلما دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت 14:50

خیلی خوب بود مرسی

دلم براتون تنگ شده بود.خیلی ...مرسی که تشریف آوردین

طیبه دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت 09:07 http://almasezendegi.mihanblog.com

باور کن ما شاغل ها تنبل تریم
اداره هم سرگرمی هست
ولی قسمت مقنعه و مانتو و ...چادر و ...مزخرفه واقعا
فقط همین قسمتش اذیتم می کنه بقیه اش خیلی خوبه

فکر کردم اون قسمت مزخرف واذیت کننده رو برداشتن....
بعد شما رو توی اداره دیدم.
خواهر انتقلاب نمودین که
+من فقط با مغنعه وچادرو....غذا خوردن برام سخته.خیلی زجرآور و شکنجه آوره.وگرنه مشکلی ندارم..خیلی هم خوبه. شلوار... مانتو..مغنعه...چادر...کفش..

سارا یکشنبه 19 آذر 1396 ساعت 10:10 http://brightred.blogfa.com/

هایکو یعنی چی؟

هایکو؛کوتاه ترین گونه شعری ست که در جهان است ..که مبدع آن ژاپن هست.
هایه در گویش ما یعنی اینجا.هایه کویه=اینجا کجاست.مثلا میگیم؛فلان چیز هایه نایه=همون جا هست.بعد اونی که رفته پی فلان چیز...میگرده و.پیداه نمی کنه؛میگه هایه نایه !؟هایه نایه؟هایه کویه نایه کی؛همین جا هست همین جاهست ...همین جا کجاهست آخه

تارا یکشنبه 19 آذر 1396 ساعت 09:48

عاشق پست هات هستم .خیلی خوبه که می تونی در کنار هر عکس بنویسی و‌حست رو به‌خواننده القا کنی

فداتون بشم تارا بانو جان
خیلی ممنون از حضور تون و انرژی ای که منتقل کردین ....خیلی مرسی
خدایا مراقب مامان تاراجان مون باش...

پگاه پرواز یکشنبه 19 آذر 1396 ساعت 09:04 http://twilight1371.mihanblog.com

سلام باران جان عزیز و مهربان خسته نباشی؟ خوبی؟ پست زیباتو الان خوندم .... مثل همیشه عالی و زیباست ممنون در پناه حق موفق و پیروز و شاد باشی

سلااااام برشما
جانت سلامت عزیزم
الحمدالله خوبم.شکرخدا. ممنون از احوال پرسی تون
سلامت باشید و شاد..پگاه پرواز عزیزم

مامان یکشنبه 19 آذر 1396 ساعت 04:06 http://maman.blogfa.com

سلام مامان باران مهربان و عزیز
ترنجبین بانو
خواهر ببین چقدر قورقوری صدا میکرد که پیدایش کردین...
ای جان دلم، عکس اولتون هم خیلی پر معناست، مادر کانون گرمای خانه است...

سلام علیکمممم...می جان خاخور..می نازدارمهشید ی
ترنجبین (ترنجنین برای دلدرد نوزادان خوبه!؟)
میدونید!؟یک تایم های مشخصی رو م میرفتیم کناربرکه به اصوات دسته جمعی قورقوری کوش میکردیم....البته پیش می اومد تک نفره...بزنن زیر قور(یه مکث شصت ثانیه ای..دوباره)قور
خواهر..شوخی شوخی دیوانه شدیم رفت...
جان تان سلامت عزیز دلم
مادربزرگ خانواده+مادرخانواده + دخترخانواده +خواهرخانواده+خاله خانواده ...

طیبه شنبه 18 آذر 1396 ساعت 21:27 http://almasezendegi.mihanblog.com

چه خاطرات قشنگی داری با پدربزرگ
من هیچوقت هیچ کدوم پدربزرگ ها و مادربزرگ هامو ندیدم
من اصلا از اون بخاری ها یادم نمیاد...ببخشید خانوم کوچولو شما چه جوری یادتون میاد؟؟؟
و منهم مثل شما...چرا ؟؟؟؟؟؟؟برای خط آخر پست

خدارحمت کنه پدربزرگها ومادربزرگها ....ایضا پدربزرگوارتونو...روح شون شاد
خب؛ شما توی شهر بودین دیگه!!من توی دهات مون بودم.یعنی بیشتر توی دهات بودم.البته دهات مون حومه رشت هست...یعنی نمازمون شکسته نیست
خانم کوچولو!؟پسر شجاعه تپل مپل!؟پدر پسر شجاعه پیپ مصرفی
شما لوسیمی میشناسین منو به اون عنوان میشناسن.البته کوچولو هم میگن؛یعنی هوژولو خطابمون میکنن
ما از مسیر مخفیه یادها ...میریم به دنیای دوست داشتنی کودکی خودمون..مسیر ؛پراز پونه زار وحشی ست....که وقتی بدو بدو کنان میشیم....عطرشون بلند میشه...
گاهی ابری ..گاهی مه آلود...گاهی آفتابی...گاهی مهتابی...گاهی ....خلاصه مسیردوست داشتنی ای هست...آنجا نسترن هایی دارد ...آلاله هایی دارد....هوا از عیش علف لبریز و...ازاین جور صوبتا؛دوست دارشتین دستتونو به من بدین ...ببرم تون یه گشتی توی باغ آلوچه بزنیم....منتهی مراقب باشین...چون ما توک پایی راه میریم...که هیچ گیاهی آسیب نبینه
میدونید!؟زیاد به زرق وبرق اکنون ها کاری ندارم...توی همون دنیا میپلکم..خیلی هم احوالم خوبه.همون غش غش خنده های هفت سالگی...گاهی شش سالگی...هشت سالگی...چهارسالگی...یعنی ازده به بالا ندارم
چرا!؟میگه تو اگه بری اون بالا..با خوراکی و...میری
.بعدشم ؛وقتی هم بری،…… پله ها رو میکشی.این یعنی اینکه ما اون پایین میخوره تو برجک مون.اسکل میشیم.
من دوست دارم ازاونا داشته باشم...یه وقتهایی تنهاباشم.یه تایمی که برای خودم باشه.تنهایی دوست داشتنی ای که دلم میخاد.

Sabi gol شنبه 18 آذر 1396 ساعت 20:44

خیلی عالی بود
لذت بردم

شما لطف دارین..صبیره بانوی عزیزمممممم
خوشحالم که لذت بردین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد