ورای نوروظلمت؛از زمین وآسمان فارغ!

 •••

    

••••

 معمولا ،پست هایی با عنوان لحاظ شده ،ادامه مطلب نداشت.اینبارمتفاوتِ ،خواستم ،پس از خوندن پست یکی از دوستان ،تصویر ذهنیم رو به تصویربکشم.البته امروز،خیلی گذری ،به پستی برخوردیم .که پس از خوندنش ...همان تصویر درپس پیشانی نقش بست،بله.درست حدس زدید،همان تصویر، همراه موسیقی پلی شد.اگر ،احیانا ،دوست داشتید ،بدانید چه ترانه ای؟؟بیزحمت سمت پیوندهای وبلاگ،اولین پیوند شده،با عنوان ؛توىِ آرامشِ چشمای تو آروم میگیرم؛تو میخندى و...(البته اسم ترانه تو نباشی هست)

_____

_____

قرار براین بود که؛باچوپان بریم جایی.دم درمنتظر چوپان بودم،دیدم ،پیداش نیست،رفتم ببینم کجاست؟کلافه و عصبانی،پی کفشهاش :)

 کفشات که سرجاشونن!!:))

چوپان؛ عه؟؟چه ان ق ل اب  پرکلاغی ای:)))

(منظور ،واکس سیاه پرکلاغی بود،آخه ح اج حسن ایام عید کله اش رو رنگ کرده بود،سیاه پرکلاغی،عیددیدنی  با چونان کله ی مبارکی ،در منزل آقاجان ،چوپان،پس از مشاهده حاجی،برگشت  به حاج خانم گفت؛حاجی عجب ان ق لابی بوکوده .حاجی و خانومش، پس از نگریستن بهم ،با تمام وجودشون،قهقهه زدن)کلا سالن منهدم شد:))

پ.ن.

پ.ن.گفتنی ها رو محققانه مطالعات پژو گفتن.جدا عرضی نیست