<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

همین.

 

   از مهم ترین کارهایی که:

 به عنوان یک آدم بزرگ میتوانید انجام دهید این است گهگاه به شادمانی دوران کودکی برگردید.


*وین دایر*


نظرات 15 + ارسال نظر
میم! پنج‌شنبه 14 تیر 1397 ساعت 19:04 http://nasimkoohsarph7.blogsky.com

اگه این طوریه که باشه...قبول می کنم!

آفرین دکتر میم عزیز
حالا نفس عمیق بکشین ؛لطفا
تا وقتی خیلی یهویی سوپرایز شدین،
انرژی تون بالانس باشه

میم! سه‌شنبه 12 تیر 1397 ساعت 23:38 http://nasimkoohsarph7.blogsky.com

نه دیگه!پوزخند:
باید اتفاقی باشه نه از پیش تنظیم شده!

جان من دیگه؛
اجازه بدین برم ،
که وقتی مشغول بازی دیدینشون؛
شایدنظرتون عوض شدو...
یهو دیدین؛ خیلی یهویی بین شونید


+

میم! دوشنبه 11 تیر 1397 ساعت 23:52 http://nasimkoohsarph7.blogsky.com

قبلنا خیلیییی بازی میکردم لی لی...الان یهو دلم خواست فارغ از همه چی این دنیا ، فارغ از بیمارستان و بخش و راند و درمانگاه و دلتنگی و ... ، دو سه تا بچه رو ببینم که دارن لی لی بازی می کنن و برم باهاشون بازی کنم ، همین طوری یهویی...

الهی...
آقای دکتر میم ؟ برم؟از دوسه تا پرستارهای کوچولو موچولو خواهش کنم؟لی لی بازی کنن و بعد شما؛همین طور خیلی یهویی تشریف ببرین و به جمع شون بپیوندین..؟

کیهان دوشنبه 11 تیر 1397 ساعت 06:45 http://mkihan.blogfa.com

آبجی جان نگرانت شدم
چند روزه ما را بی خبر گذاشتی
امیدوارم که همه چی رو براه باشد
خواهر همیشه و تا ابد عزیز مایی

جان تان سلامت ؛ای عزیز برارِ سربه هوایِ ما

من از شما ودیگر دوستان خیلی خیلی عذرخواهی میکنم.برماببخشایید.
ممنون از احوال پرسی تون؛شکرخدا ؛خیلی بهترم .
عزیزید؛برارِ عزیزِ همیشه و هنوزِ تا ابدو یکِ مایی؛بلامیسر
شیمی مرام معرفت قوربان؛

بهامین یکشنبه 10 تیر 1397 ساعت 20:17

باران جان
کجایی نت نیستی؟؟

جان تان سلامت بهامین بانوی عزیز دلم
جمعه رفتم ولایت؛ناخوش احوال شدم...
الان خیلییی خوبم و دلمم برای دست نوشته های خوشمزه تون ؛تنگ شده
مرسی از احوال پرسی و مرام معرفت تون؛بهامین بانوى بلامیسر

حوا شنبه 9 تیر 1397 ساعت 12:35

این کارهرروزمنه

نوووش جون تون

کیهان شنبه 9 تیر 1397 ساعت 07:03

ای خاخور مدنیه گفتی و کردی کبابم!
من طفلک با این قیافه غلط اندازد هرچه بازی کودکانه است را انجام می دم اما هیچ کس قبول نمی کنه همه فکر می کنند دارم ادا در میارم حتا خاخور ععزیزم هم باور نمی کنه که اگر امیر کیهان جوراب پاره در پای کسی ببینه روشو بر می گردونه تا کسی نبینه و اشکش در میاد!
چه کنیم با این قیافه به ظاهر جدی و عبوس و ....آها راستی ااسم این بازی چه بود؟دبلنا؟!خیلی وقت پیش در یه مسافرت با چند تا بچه این بازی را انجام دادم و هی سعی می کردم که اشتباه کنم و آنها هم از خنده ریسه می رفتند!اگر می دیدی شما هم حتمن می خندیدی حسابی
فدای خاخور حالا و همیشه عزیز

از دست شما ؛امیر کیهان برارم
خدانکنه؛زنده سلامت بمانی بلامیسر
ببینید ؛ من راجب خودتان قبلا صحبت کرده بودم.راجب ظاهر تون ،اخیر گفتم؛حالا ؟چطوری؟منو ؟متهم به باور نکردن ؟میکنید؟من متعجب شدم
شمایِ طفلک؟با این قیافه به ظاهر جدی و عبوس و... ترس ناک
چه کنی؟
تشریف ببرید؛همان عکسی را که ؛ برای من فرستادید ؛خوووب نگاه کنید.البته به خودتان و فیگور تان،خووووب نگاه کنید.وفکر کنید؛پسر امیر حسین خان؟ با اون قیافه غلط انداز...گردپاچه زده؟(به اون مدل نشستن ،اینجا میگن ؛گردپاچه ) ومات و مبهوت تانه...به خورشید می نگرد

دیگه دیگه
من خاخور شما هستم و شما هم منو خوب میشناسی؛که اگهدر کنار امیر تیرداد جان ،زمان ثبت عکس میبودم، حتمن می خندیدم حسابی
بله.بله.الانم خنده ام گرفت،هم از ماجرای دبلناهه ووهم،..

در کنار عزیزان عزیزتون ؛زنده سلامت بمانی برار جان
مرسی که هستین؛باشید تا همیشه...

بهامین شنبه 9 تیر 1397 ساعت 01:42

شدیدا موافقم با این نگاه
کودک درون باید گه گاهی بیش لزحد شیطنت کنه و فعال باشه:)


از شما،ممنون و مچکر و سپاسگزاریم؛بهامین بانویِ بلامیسر

یادمه بچه که بودیم هر کی بلد بود انگلیسی لی لی رو شماره گذاری کنه
کلاسش خیلی بالا بود

اینو اینجور کلاس گذاشتن ها؛براى عمه زاده های خارج از استانی مون بود...به عبارتی ماها بچه شهرستانی بحصاب می آمدیم و
اوشان ها
ولیییی...آی حال مزه داشت...آی مزه داشت؛چِکن شون گشوده می ماند
چِکن=فک

روشن جمعه 8 تیر 1397 ساعت 19:24 http://roshann.blogsky.com

وای لی لی :))
من که هنوز با خانوم کوچولو بازی میکنم:))

وای؛
داشتم میرفتم پیش مریم،
سرکوچه شون که رسیدم؛ دیدم اواسط کوچه شون پسر بچه های هشت تا ده ساله دارن فوتبال بازی میکنن؛که داشتیم می رفتیم و توپه قل خورد اومد سمتمووو

نووش جون هردوتاعزیز دلایِ بلامیسر

اسماعیل بابایی جمعه 8 تیر 1397 ساعت 08:33 http://www.fala.blogsky.com

خیلیش بستگی به شرایط داره؛ مثلا اگه جای خاصی مثلا مهمونی بخوام برم و این اتفاق بیفته، عصبانی می شم و یه چیزی بهش می گم!

الان؟چه چیزی باید بهت گفت؟
گفت؛بِدُ دووست دارم؛ زیغاد!<--پاسخی که دادا به پدرعصبانی شده اش
بِدُ=بگو
زیغاد=زیاد

ممنون از پاسخ و حضور عزیز و شریف تون

Reza جمعه 8 تیر 1397 ساعت 06:40 http://rezacplus.blogsky.com

بله وقتی بزرگ بشی، مثل الان ما، زندگی پر میشه از حادثه و استرس و مبارزه های نفس گیر! هی باید کم نیاری تو همه چیز! این یه چیز مسلمه که آدم خسته میشه و دلش میخواد برای چند لحظه هم شده بیخیال همه چیز شده و بره از مغازه یه پفک نمکی بزرگ با لواشک بخره و بشینه بخوره! ههههههه

صد در صد درست می فرمایید؛و آدم( خیلی )خسته میشه!!
و دلش میخواد بیخیال همه چیز شده باشهو ،...بره مغازه؛چیزمیز بخر و....که مشغول جدا کردنِ پوست دوم لواشکِ و
یه بچه سه چهار ساله بیاد بگه؛لواشَت و پُفَت بهشاشی* نیستا!!
(آیکن لبخندش ؛که قهقهه انگیزه)
که آدم دوست داره ؛یه مبارزه نفس گیر باهاش داشته باشه!! به عبارتی حال شو بگیره!
هههههه<-
*بهداشتى.
+ممنون از حضور شما

صبیره جمعه 8 تیر 1397 ساعت 00:32

کارهای کودکی...
دلم میخواد انجام بدم... ❤❤❤❤

بانوو.. خیلی ممنونم ازتون❤❤❤❤❤

کارهای کودکی...
لطفا ؛دستتون رو به من بدین؛صبیره جوون
که باهم؛ روی مبلا راه بریم❤❤❤

جان دل بانو
قُربانت؛بلامیسر❤❤❤❤

مهدی پنج‌شنبه 7 تیر 1397 ساعت 18:45 http://bivatan.blogsky.com

قیافه ش شبیه شازده کوچولو هستش که بزرگ شده ...
مخصوصا اگر اون برگ پشت سرش رو شالش در نظر بگیریم ...
برگشت به کودکی خیلی شادی آوره :)

بله،شبیه شازده کوچولوهه.ولی به گمانم اون برگ ؟پشت سرش؟موهاشِ؟که دم اسبی بسته ؟یعنی من اینجور دیدم.شایدم اشتباه دیدم...درهرصورت؛برگشت به کودکی خیلی نشاط انگیزه.خصوصا درجوار بچه ها :)

ممنون از حضور شما؛آقای مهدی

اسماعیل بابایی پنج‌شنبه 7 تیر 1397 ساعت 18:15 http://www.fala.blogsky.com

من از این کارها زیاد انجام می دم!

درود برشما
آقای بابایی؟اگه آقای هیراد جف پا؛باذوق بپره توی آبچاله ای که؛از شب قبل؛...پرشده ...واکنش تون چونِ؟یعنی خیلی غافلگیرانه ، لباس تون خىس بشه و ...یعنی اماده شدین که برین بیرون ،اما توی حیاط یهویی بپرن توی چالکه =آبچاله و :چه قطرات آبی پخش هوا شد
وشما؛ ازاین کارا هم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد