کدام پرنده
با بوی تن تو پرواز میکند
که باران را این گونه
عاشقانه
می نوشم
`` بیژن نجدی``
#داشتم چای می ریختم .
البته توامِ زمزمه ی نازا.
داداپرسید ؟چی میخونی؟
گفتم؛
تو جونمی
توعشقمی
قشنگ ترین بهانه ای
برای زنده بودنم ؛تو بهترین نشونه اى !
بِروُبِر نگام کرد!
گفتم؛
تو بهترینِ دلیلِ دل
برای بودنم شدی
نبودی از تنم جدا
که پاره ی تنم شدی!
باز همون جور نگام کرد!؟نه نه... خواست بپره بغلم کنه؛کجا؟؟چایی میریزه بچه!!
گفتم؛فقط با تو نبودم که ؛با هرسه تا تونم!
کاک و نون برنجی و دادایِ من:))
کوردِ کوتای خنده اش گرفت و ؛چینیک و چولمیسم گرفت:|
#بله،بله ،من داشتم چای میریختم ؛ریتم باحالِ "وقتی که من عاشق شدم"(بیژن مرتضوی) توذهنم پلی شد.خیلی هم متناسب فضا بود .
منم زمزمه اش کردم خو:))