به انتظار بودم خیلی هم زباد اونقدر منتظر بودم باران جان که حس میکردم دیگه علف زیر پام داره سبز میشه .....و چقدر انتظار کشیدن سخت و گذر زمان طولانیست
برزخ سختیست که تمامی ندارد ...... من کاملا ابن پست را درکمیکنم. چون دچارش بوده ام .....
"من انتطار را از خبر بد بیشتر دوست دارم....."
# عباس_معروفى
جان تان سلامت رویا بانوی عزیز دلِ باران
میدونی زندایی جون همین_ اونقدر به انتظار بودن ها باعث و بانیِ به انتظارِ مزمن شده اس .... یعنی بعضی ها انتظارشون تا ابدویک هست و ...درمان نداره.. شایدم اصن ربطی ب این نوع انتطار نداره..نمیدونم! یا مثلا؛ حتی اگر کنارم نشسته باشی،... باز دلتنگ توام!
ولی میدونم؛دچار باید بود.... دچار آن رگ پنهان هستی دچار یعنی عاشق وفکر کن که چه تنهاست اگر ماهی کوچک دچار آبی بیکران دریا باشد چه فکر نازک و غمناکی وغم تبسم پوشیده نگاه گیاه است وغم اشاره ی محوی به رد وحدت اشیاء است خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند ودست منبسط نور....روی شانه آنهاست بله زندایی رویا جان دچار باید بود وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف حرام خواهد شد وعشق سفر به روشنی اهتراز اشیاست وعشق صدای فاصله هاست....
منتظر دریافت یک پیامم همین الان از مرز..
انتظار بدی است!
ان شاءالله که پیام فرستادن و
شما هم از چشم انتطاری درآمدین
سلام
آمدم از شهر دور و همچنان دورم من از تو
داستان چاه و ماهه تشنه نورم من از تو
سلام وعرض ارادت
بیکران سپاس ها بابت حضور شما و معرفی ترانه
سلام بر حضرت باران عزیز
تو ندانی (چه دانی؟) که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی ست...؟
سلام و عرض ارادت؛آقای دکتر میمِ عزیز و گرامی
خیلی خیلی خوش برگشتین
به به...جناب اخوان ثالث_پادشاه فصلها
به انتظار بودم
خیلی هم زباد
اونقدر منتظر بودم باران جان که حس میکردم دیگه علف زیر پام داره سبز میشه .....و چقدر انتظار کشیدن سخت و گذر زمان طولانیست
برزخ سختیست که تمامی ندارد ......
من کاملا ابن پست را درکمیکنم. چون دچارش بوده ام .....
"من انتطار را
از خبر بد بیشتر دوست دارم....."
# عباس_معروفى
جان تان سلامت رویا بانوی عزیز دلِ باران
میدونی زندایی جون همین_ اونقدر به انتظار بودن ها باعث و بانیِ به انتظارِ مزمن شده اس .... یعنی بعضی ها انتظارشون تا ابدویک هست و ...درمان نداره..
شایدم اصن ربطی ب این نوع انتطار نداره..نمیدونم!
یا مثلا؛
حتی اگر کنارم نشسته باشی،...
باز دلتنگ توام!
ولی میدونم؛دچار باید بود....
دچار آن رگ پنهان هستی
دچار یعنی عاشق
وفکر کن
که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک دچار آبی بیکران دریا باشد
چه فکر نازک و غمناکی
وغم تبسم پوشیده نگاه گیاه است
وغم اشاره ی محوی به رد وحدت اشیاء است
خوشا به حال گیاهان
که عاشق نورند
ودست منبسط نور....روی شانه آنهاست
بله زندایی رویا جان
دچار باید بود
وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد
وعشق
سفر به روشنی اهتراز اشیاست
وعشق صدای فاصله هاست....
فدای دل مهربون باران جانِ عزیزمون :)
خدا نکنه دل شما بیقرار باشه باران جانِ قرصِ ارامبخش:)
خداااانکنهههه؛عزیز دلم جوانِ جانِ شما سلامت و دل مهرورزتون خوش
بخدا شرمنده ام می کنید دکتر جانفدای شما بشم
عزیز دلی ،عزیزِ همیشه و هنووووووزِ دل
به به
عروس گلمی
سلام روزتون بخیر
بسیار عالی .....
ممنون از حضورت
وبلاگتون عالیه. قلمتون پایدار عزیزم
سلام برشما؛ ...اوقات شما بخیربلامیسر
خیلی خیلی ممنون و مچکرم...
فراواااان سپاس ها برای حضور و لطف و مرحمتتان،عزیز دلم