...
....
....
.....
من درد ها کشیده ام از دراز نای این شب بلند
با این همه
جهان و هرچه در اوست
به کامِ کلمهْ بازِ بى چراغی چون من است.
من چکیده ی نور و
عطر عیش و
آوازِ ملایکم
وطنم همین هواىِ نوشتن از شرحه ى نى است.
همین است که این سکوتِ بى باده
بر بادم داده است ،
ورنه علفزارِ اردى بهشت را
کى بى وزیدن از سرمستِ بابونه دیده اید...
*سید على صالحى *
√جبران خلیل جبران؛آرزو کنید که، رنج بیش از حد مهربان بودن را تجربه کنید....باقی ماجرا.
√بیژن الهی؛مرا دفن سراشیبها کنید که تنها _نمی از باران به من رسد -اما سیلا به اش از سر گذرکند...
....
.....
+خانم مهندس (سیب ؟سیبه گلابم :-*روزهای خوب) ؛اگر براین حوالی گذرکردی ؛خطی ،خبری ،نشانی،...؛تو اگه بامن قهری من که آشتی ام... ؛همون برکه؛ مش حسن شماعی زاده دیگه ؛)
چه عکس زیبایی از تصویر درختا توی برکه گرفتی. روحم تازه شد...
کی قهر کرده دخترجان. بگو با شیرینی خوشمزه و آبمیوه بیاریمش آشتی و اگه نیامد هم بقیه اش با من
کیف میکنم؛روحم تازه میشه؛شما ریز بینه تیز بین هستین








وبلاگ شون حذفیده شده!آخرین دفعه ای که رفته بودم وبلاگشون از بیمارستان و شغل جدید شون نوشته بودن واینکه یه دختر جوان و بیماری....جدا حالم بد شد.فشارم افتاد.دیگه نرفتم وبلاگش؛چون جرات نداشتم!طاقت نداشتم بخونم...
ایمیل زدم براشون...فعلا خبری نیست. هرکجا هست خدایا به سلامت دارش
و ممنون بابت شیرینی و....آشتی کنان و..دل مهرورزتون