من که تا زانو
در خلوص سکوت نباتی فرو رفته بودم
دستو رو در تماشای اشکال شستم.
بعد،درفصل دیگر،
کفش های من از لفظ شبنم تر شد. . .
رفتیم رشت و برگشتیم.تدارک شام و افطار رو هم دیده ام و
دلتون نخواد،قدری هم زیتون پرورده درست کردم.
حالا هم، خیره به لوستر،در اندیشه ی جمله ی ایشان؛ایم.
ادامه مطلب ...
ما از این چرخ کهن گرچه بسی پیرتریم
همچنان از مدد "عشق"جوانیم هنوز . . .
ادامه مطلب ...
دوم.
بیتی که توی ذهنمه؛
ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی
سوم
تصویری که ...
.
چهارم
دعائی که تو دلمه؛
شیمی سلامتی و دلخوشی.
آدمی را بندری نیست،
زمان را ساحلی نیست!
او روان است و ما در گذریم! ...
"آلفونس دولامارتین"
"هانس کریستین آندرسن"
ادامه مطلب ...
همه چیز تـغییر مـیکند الا آرایـشگرها، شیوه آنها و دوروبرشان. اینها چیزهایی هستند که هرگز عوض نمیشوند.....
ادامه مطلب ...مثل همیشه.آقا ایرج .با ریز بینی و تیزبینیِ خدا دادی و تربیت شده شون؛گل کاشتند .
پس از دیدارِ شب
صبح برفها را با برگها با آفتاب با هم خوردیم
یادت هست ؟
با اسبها به خواب چمنزارها فرو رفتیم
یادت هست ؟
گفتم : تو دستهایی هم داری ؟
_ یادم نیست
گفتم : بهار ده انگشت نازنین دارد
از چشمِ مالیخولیایی رنگش افسانه میتراود
آن چشمها : فضای سینهی منِ - بودا - را دید ؟
یادت هست ؟
نه ، یادم نیست
و بعد بر یک گلیمِ کهنه ، خدا را خوابم برد
#رضا _براهنی
ادامه مطلب ...
خدایا
از آن پرندهی کوچک سبز
اگر خبر داری
بهار امسال را
پر از سلام و ترانه کن!
"سید علی صالحی"
عید آمد و مرغان ره گلزار گرفتند
وز شاخه گل داد دل زار گرفتند
از رنگ چمن پردهٔ بزاز دریدند
وز بوی سمن طاقت عطار گرفتند
پیران کهن بر لب انهار نشستند
مستان جوان دامن کهسار گرفتند
زهاد ز کف رشتهٔ تسبیح فکندند
عباد ز سر دستهٔ دستار گرفتند
یک قوم قدم از سر سجاده کشیدند
یک جمع سراغ از در خمار گرفتند
یک زمره به شوخی لب معشوق گزیدند
یک فرقه به شادی می گلنار گرفتند
یک طایفه شکر ز لب دوست مزیدند
یک سلسله ساغر ز کف یار گرفتند
یک جرگه بی چشم سیه مست فتادند
یک حلقه خم طرهٔ طرار گرفتند
نوروز همایون شد و روز می گلگون
پیمانهکشان ساغر سرشار گرفتند
شیرین دهنی بوسه به من داد در این عید
کز شکر او قند به خروار گرفتند