<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

آه. . .



"آه.

زمان در من خواهد مرد

 ومن بر زمان خواهم خفت"


"فریدون رهنما"

همین.

                              


ادامه مطلب ...

چه بکه م ئه گر نه نالم له خه مت . . .

"من گمان می کنم هر کسی در ته دلش یک باغی دارد که پناهگاه اوست. هیچ کس از آنجا خبر ندارد،کلیدش فقط در دست صاحبش است. . .؛این باغ اَندرونی چه بسا از دید باغبانش هم پنهان است.اما یک روزی یک جوری آن را کشف می کند. . .  "


گفتگو درباغ/شاهرخ مسکوب


بدون شرح!

               

عنوان ندارد!

.

.

دلم گرفته

دلم عجیب گرفته است

و هیچ چیز

نه این دقایق خوشبو

که روی شاخه نارنج می شود خاموش،نه این صداقت حرفی،که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست،

نه هیچ چیز

مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند.

و فکر میکنم

که این ترنم موزون حزن

تا به  ابد

شنیده خواهد شد."


برگ درختان سبز پیش خداوند هوش. . .

.


تن تو 

نازک نرمه 

مث برگ

تن من

جون میده پرپر بزنه زیر تگرگ


دست باد پَرمیده بَرگُ روهوا

اما من

موندنی ام 

تابرسه دستای مرگ. . .



خاک_فریدون _فروغی



عنوان ندارد!


برقص!

پیش از آنکه پروانه ها

خاطره گل های پیراهنت را

برای شکوفه های پلاسیده تعریف کنند

وحریرِ نازکِ دامنت را 

دست های زبرِ زندگی ، نخ کش کند. . . 


"لیلا کردبچه"

دل را به دریا زده ام . . .

تو وینه ی تاق وستان زانی په ره و 

ته که وه  سه ری  به رزه

نه لاف  ئاوی  توینه بویده ی نه هل  که نی  له زه وی له رزه 

تو وینه ی  نه خش  قه ی  سه روه ن  تو ته نگه ی ئاوی سیروانی

تو وینه ی شه رمی  دا پیری 

تو هه لپه رکی  ده زویرانی


تو چون رودِ سپیدی که

به دریا می رسم ازتو

بزرگی و

سروندی

چه عشقی زاده شداز تو

تو مثل

 بیستون هستی

تو حتما قصرشیرینی

تو آنقدر

عشق داری که

منو

فرهادمی بینی


.

.

تصویر اول؛چشم انداز زیبا و رویاییِ  رودخانه سیروان در هورامان کردستان است+بخشی از ترانه ی تیراژ پایانی_سریال نون خِ.

تصویر دوم؛چشم اندازی  از سفید رود یا سپید رود است،که از ترکیب دو رود شاهرود و قزل اوزن  شکل می گیرد و

تا رسیدن  به دریای خزر عرض استان گیلان را طی می کند.

راستی...؛آن قله ی برفی (تصویر دوم)درفک یا دال فک نام دارد.که در بخش  خورگام _شهرستان _رودبار_جای گرفته است.که در مسیر همین قله گیاه "پلنگ مشک" رشد میکند.که اگر سرانگشتان خود را روی برگهای گیاه بکشید،آنگاه احساس نوعی مزه ی ترش و شیرین شبیه لیمو به شما دست خواهد داد.




خُرم دلی که دلبر او؛ غمگسار اوست. . .

.




عشق را روز قیامت آتش و

دودی بود

نور آن آتش تو باشی 

دود آتش منم !


"مولانا"


عنوان از عبید زاکانی



شکوفه های گُلابی!

.شکوفه های گُلآبی!

.شلیل

آلاله ی وحشی!

عنوان ندارد!

به قولِ نیکلای گوگول؛"در چه جهان  دلتنگ  کننده ای  زندگی  می کنیم، آقایان."


                                       

چه خوب که برگشتی



فرزاد(حامد بهداد): سی، چهل سال دیگه فکر نکنم  ازمن باقی مونده باشه. . . 


کامبیز: سی، چهل سال؟ باین شکم؟برو بابا. . . 


فرزاد: هرچی، بیست  سال، ده سال ، بگو دو سال ، دلم می خواد جانانه عاشق بشم، قلبم بزنه، گریه کنم، فریاد بزنم،

مجنون بشم . . .



پ.ن۱؛"چه خوب که برگشتی" نام  فیلمی  به  کارگردانی  داریوش مهرجویی، محصول ۱۳۹۲  است.


پ.ن۲#رضا_براهنى؛ "و تو؛ بلند تر از تمام درختان جنگل،در من روییدی

واکنون،من،توام!

من؛یک درختم،بلند تر از تمامِ درختان دنیا."


پ.ن۳؛"پیم ئه لین فه رموته  شیتم ئه ی به قوربان ئه وده مه. . . "

فردا. . . . نه،پس فردا


تا  الان 

چهل  و  چند  هزار  هول آور  است

کسی  نمی داند 

من  در انفرادیِ  این  دیوارها

چه  می کنم،

زنده ام، مرده ام، بریده ام،

یا باز مثل همیشه

همان آرامِ آهسته دریا و

خاموشِ  بی دلیلِ بارانم.

عجیب تر  اینکه

چرا  هیچ  فرقی  میانِ جمعه

با  سه شنبه  پس فردا نیست؟!

سه شنبه  که پس فردا نیست!


الان چهل  و چند  هزاره  هول آور است

در به روی خود بسته ام،

خسته ام.

دلم

برای  دست  دادن  با نزدیک ترین همسایه 

تنگ است،

دلم

برای دیدنِ  ناگهانی  یک دوست،

رو بوسی  تشنه  با باران،

بغل کردنِ هوا،

حتی  ناخنک  زدن  به سینی بامیه،

و شوخی با کولیِ کف بینی 

با منقلِ روشن اسفندش:

-کرونا به دور.....کرونا به دور!

شهر،  کوچه ، دنیا،

تک و توکی عابر،

دوردست ها، هزاره ، هول،

و لکنتِ دوستم مَمَد رضا

کنارِ پراید نمره سبزوار:

ت...ت...تجریش

دددربست از بزرگراه....!


به خدا خسته شدم

یک نفر به من بگوید:

انفرادیِ پدرسگِ این بی پیر

کی تمام  خواهد شد. . .؟!



#شعر تازه ای  از سید علی صالحی


سیا اَبران

 



"سیا ابران " 

به معنای ابرهای سیاه؛

نام ترانه ای از استاد "فریدون پور رضا" ست.

این ترانه ی گالشی ،با نام " سیا ابرانای،بادو بورانای،ستاره دنه ئی آسمانا"در قسمت پیوندهای وبلاگ؛ لینک شده.دوست داشتین بشنوید.

/دانلود-آهنگ-ترانه_گیلکی-سیا-ابران-متن/http://gilishop.ir  

امیدوارم خوش تون بیاد.

همین.

               

ای دل به صبر کوش که هر چیز بگذرد

زین حبس هم مرنج که این نیز بگذرد


#ملک الشعرای _بهار

زندگی ،رسم پذیرایی از تقدیر است. . .

                         

من دلم

 می خواهد

قدر این خاطره را 

دریابیم. . .


"سهراب سپهری"


پ،ن۱؛تصویر از تسنیم،تهران_۱۳بدر ۹۲.

پ.ن۲؛خیال می کنم /در آب های جهان قایقی است/ومن مسافر قایق. . . 

پ.ن۳؛امید چیز خوبیست...

پ.ن۴؛باشد،که زندگی زندگی ست. . .

صدای تو خوب است. . .

                    


  صدای  انسان  از  همه  آلات  موسیقی  زیباتر  و  موثرتره 

 و حتی  بهترین  نوازنده  دنیا نمی تونه  یک دهم  احساس یک  صدای خوب  را  القا  کنه!

این بخش مقدسِ وجود ماست 

و گمون می کنم  چیزیه که پیرتر که بشیم  درک می کنیم؛. . . 


#با هم بودن _آنا گاوالدا


تو خواه پند گیرو خواه ملال. . .



بهار گشت ،ز خود عارفانه بیرون آی

اگر زخود نتوانی ،ز خانه بیرون آی


این غزل ۱۶۸ صائب تبریزی،با توجه به اوضاع کنونی+ توصیه های پزشکی ،کاربرد نداره.امید که،این  ایام بخیری بگذره،این بهارو تابستون هیچ،

پائیز برسه،..گمان نکنم ،مرحوم صائب اشکالی درش ببینه؟،که  بخوانیم؛"خزان گشت ،زخود عارفانه  بیرون  

ادامه مطلب ...

الهی،همیشه خوش خبر باشین...


چاوه که م،

خوشه ویستِ که م،

هه ناسه که م،

خوشم دویت هه مو کس که م


و پیشانی بلند ت در نور. . .

                 


ما تکیه داده نرم  به بازوی یکدگر

در  روحمان  طراوت مهتاب عشق . . .

سرهایمان چو شاخهء سنگین  ز بار و  برگ

خامش، بر آستانه مهراب عشق. . .


"فروغ فرخ زاد"


هی بخند!

         


پیرزن؛ الکی  بخندم؟مگر آدم  عاقل  هم  الکی  می خنده.


نویسنده:"بله،آدم  عاقل  می فهمه  که  از  غم  خوردن  کاری  ساخته  نیست،می زنه  زیر خنده. . . هر چه  بادا  باد...‌‌"



#هوشنگ _مرادی_کرمانی

(عنوان از سید علی صالحی)

همین.



این گفته را خیلی دوست دارم،"دنیا همان چیزی است که تو هستی. . ."


#دیوید_لینچ

شیمی غِن ناهاربخیر

                                        

حمید جبلی:  می دونی چیه معصومه خانم،

آدم وقتی یه نفرُ دوست داشته باشه،دیگه زندگیش خوب میشه،دیگه خوشحاله که صبحها بلند میشه ...می بینه صبح شده،غروب های جمعه هم دیگه دلش نمی خواد با یکی حرف بزنه،به خاطر همینه که شاعرمیگه:بدون عشق نمی شه زندگی کرد،فیتیله...



#دیالوگ_خواب سفید_ محصول ۱۳۸۰_نویسنده و کارگردان _حمید جبلی.





"تو 

صبح باش

من تمام  شب های تاریخ را 

تاب می آورم"


#مرضیه _عطایی{ارغوان}





عنوان ندارد!

                    


در خلوتِ روشن با تو گریسته ام،

برایِ خاطرِ زندگان

و در گورستان تاریک با تو خوانده ام

 زیباترینِ سرودها را

 زیرا که مردگانِ این سال 

عاشق ترینِ زندگان بوده اند. . .


"احمد شاملو"




تو از خواب آمدی،. . .

                                     


خوشا عشق و 

خوشا خون جگر خوردن

خوشا مردن،

خوشا از عاشقی مردن. . .




تى تی. . .


در بعضی چیزها حقِ انتخاب ندارم

مثل زمانِ تولد

مثل مادر و  پدر

مثل نام

مثل زمان مرگ

مثل چه اندازه دوست داشتنِ تو !


#نیما باغبان


یا ماسک بزن یا برو حبس!


پاندمی آنفولانزای اسپانیائی _سال 1920


"تاریخ تنها فرصتی از غافلگیری هاست،و تنها ما را برای غافل گیر شدن دوباره آماده می کند."


#کرت وانه گت-نویسنده ی آمریکایی


"اون روز رو نمیشه فراموش کرد،تمام جزئیاتش یادمه.لباس آلمانی ها خاکستری بود،و تو

  آبی پوشیده بودی!"


#اصولن تصاویر سیا سفید ، برای ما _یاد آور_کازابلانکا  و دیالوگ هاشِ.


در کتاب "آنفولانزای بزرگ" جان ام.بری نوشته؛


"تقریبا در هر خانه ،کسی بیمار بود.مردم از یکدیگر دوری می کردند،و همه منزوی شده بودند.رویدادهای ورزشی لغو شده و تئاترها نیز تعطیل شدند. "


امروز تو  این فکر بودم ، این قضیه صد سال پیش اتفاق افتاده.اگه؟نویسنده ای  بخواد  راجب دومین" پاندمی بزرگ تاریخ ,بنویسه ،و بخشی از کتاب رو ،به کشور ما اختصاص بده،این قضیه الکل خوراندن طفل پنج ساله رو هم  می نویسه آیا؟


چیزهایی هست که می دانیم. . .

                                           

ادامه مطلب ...