سر صبحی
وبلاگ پری جونُ خوندم.
از آشپزی و سیب زمینیِ سرخ شده نوشته بود...
خب.می دیل به واستِبُ.
بعد یه سری هم . به قسمتِ وبلاگ های به روز شده زدم و...
از خوشی شون خوشحال و از...
که توی یکی از همین بلاگ ها
حال و احوالم درب و داغان و ناراحت شد.
به خودم گفتم طبیعی ماجان؟ براش آرزوی سلامتی و اوقات خوش و هرآنچه دل اش بخواهد آرزو کردم...
از وبلاگشون زدم بیرون و
چشم هامو بستم.
گفتم یه چی پیدا کن؟ بشوره ببره؟ اون همه ناسپاسی رو
این تو ذهنم پلی شد.
لبخندم گرفت.
.بابت اون لحن فیگور و نقصی که گفتن.
و واژه "منطق"ی تو ذهنم نقش بست.
وبعد؛
ِآقای امیر علی خان سلام.
ممنون بابت به تصویر کشیدینِ بانک کودکی و
حرف حساب و درست شما.
مامان من ام.
دقیقا.
همین بانکُ با پولای دایی(از شب پاسی تا باقی هدایا؛) کوچیکه تاسیس کرده بود:))
امروز دو شنبه بود دیگه؟
خوب پنج شنبه
مرد شریف
اومده بود پیش ما .
با خودش_دو بسته چای بهاره _1402_ آورده بود.
ما داشتیم هندونه می خوردیم.
گفت؛
اوضاع هوا خوب نیستا.الاناس که بهم بریزه.گفت غرب اما بیشتره...
گفت خدا به دادِ شالی زارها و باغ و باغچه ها برسه..
بعد گفت
داشتم می اومدم
چوپان خونه نبود
یه زنگ به اش بزنم
ببینم کجاست؟
بلاخره تماس برقرار شد
چوپان گفت خونه ام.چیزی شده؟گفت همونجاباش و
بیرون نرو...
به چند دقیقه هم نکشید.اوضاع و احوال هوا این و این گونه شد.
پدر و مادر.با چند کارگر _شالی زار _ وجین می کردند.
تماس گرفتیم.
جواب ندادن.دق کردیم.دق.
الان که اوضاع آرومِ شکر خدا
فقط سر و شکل سیب ها و آلوچه ها
زخمی و کبود شده
چه گلهای اناری ام که
پای درخت ریخت و...
حالا اینها فدای سر تون.خداوند رو هزاران هزار مرتبه شکر و سپاس که اتفاقی برای خانم های وجین کار نیفتاد...
موضوع دعوا همیشه دلیل اصلی مرافعه ها نیست.
گاهی دو نفر بر سر و کله ی هم می کوبند به خاطر دلیلی که دلیل نیست ، حرفی که حرف نیست . می کوبند به خاطر چیزی که در پس ذهن دارد آزارشان می دهد اما برای بیرون ریختنش چیز دیگری را علم می کنند ، موضوعی مورد قبول هر دو.
ادامه مطلب ...
هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاءُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
توکلت علی اللهhttps://poniyo.blogsky.com/1402/03/17/post-195/%d8%b7%d8%a8%d9%84-%d8%aa%d9%88-%d8%ae%d8%a7%d9%84%db%8c-
ادامه مطلب ..."زندگی بهت اجازهی تمرین کردن نمیده، باید در حین زندگی آموزش ببینی…"
(Stretch)
.
.
.
پ.ن۲
عنوان از بیژن(پس تحمل کن
تحمل ستون بودن را
ستونی از نور
که فقط پرندگان کور بر او تکیه میزنند
) الهیِ دوست عزیز.