....
....ازگیل نارس
....ازگیل پزیده
....گویا شیروانی منزل ایشان را تناول نمودیم!چون یهویی از میونش با عصبانیت ؛بیرون جهیدن...
.....و چونان برفتن سمت منزل همساده های موری مان؛پشت مبل های فرفروژه ای....
....
همساده های عزیز موری ؛حلیم "محمد" بسی دوست می دارند!ولیکن ما هم موقع تناول قدری در مسیر عبور مرور شان ؛ بگذاشته ایم.البته یادمان نبود سد معبر؛ معابرها ی عمومی جرمش تپانچه است...ولاکن همساده های موریه عجیج مجیدی مان ؛که از نظر سطح رفتار اجتماعی -رتبه شان بلاترین حد ممکن است؛خود شان اوضاع را مدیریت نموده؛یعنی مانع هنجارهای اجتماعی....باقی ماجرا.
√صفحه ی_8-7-6-5: ماهنامه_____ شماره68؛قاعده ی لاضرر... وایضا مابقی صفحاته عجیج مجیدی اش .
√بله:بدهد هر دو جهان را دلی را نرماند؛نرماند، نرماند.
+حلیم محمد؛تو ولایت ما معروف هست.یعنی بهتراز مابقی هاست.
خیلی جالبه .خیلیا کلی سم و مهمات دیگه برای نابودی این طفلکیا استفاده میکنن ولی شما در صلح و صفا باهم زندگانی میکنین این عاااااااااااالیه
من دلم نمیاد؛جدا خیلی دوست شون دارم
فقط یادتون باشه خاله جان ریزه؛فیل ازاین طفلکیا میترسه ها؛گاز بگیرن <--
خاله جان ریزه ی عزیزم ما شما را هم بسی دوست میداریم
اوه!بوسه ریز از خاله ریزه ملسی خاله جون:-*
یعنی با مورچه ها زندگی مسالمت آمیز دارید؟؟ اوه مای گاد عاشق نوع حرف زدن و جمله بندیهات هستم
ازنوعه چه جورم "مسالمت" آمیزیییی؛تفاهم آمیخته با صلح وسلم
شما لطف داری؛فقط انحصارطلب نباش
خیلی عزیزی خاله جان ریزه