.....
.....
......
......
......
رقص از تو آموزد شجر
پا با تو کوبد شاخ تر
مستی کند برگ وثمر
بر چشمه حیوان تو
گر باغ خواهد ارمغان -ازنو بهار بی خزان-تا برفشاند برگ خود-بر باد گل افشان تو....
.....
.....
شده تا حالا؛ یهویی گل افشانی ببینید!؟یعنی ایوارکی(یهویی) باد بپیچه مشت مشت گلبرهای سیب و گلابی رو بپاچه هرسمت و سویی که عشقش بکشه! (تصاویر سرزمین پدری؛شکوفه های سیب وایضا غنچه هاش )
ای خوش منادی های تو
در باغ شادی های تو
برجای نان شادی خورد
جانی که شد مهمان تو
من آزمودم مدتی
بی تو ندارم لذتی
کی عمر را لذت بود؟
بی ملح و بی پایان تو؟...
.
واما دیروز؛رفتیم سمت ولایت مامان جان (دیروقت برگشتیم) که دختر بابا هم بودن و چه پستانکی هم مشغول تناول بودن...که نگووو!!اصن هن هن کنان و خابالووود(اصلا عرضی نیست :| )
.
ای عشق ؟آخر نگفتین؛ تو موزونتری ؟یا باغ سیبستان تو؟
سلاااام
عکسای معرکه ای بود
شعراهم بی نظیر
وبتون فوق العاده حال ادموخوب میکنه:))
سلاااام به روی ماهتون
ممنونم..خیلی ممنونم از لطف تون...
چه عکسها و چه شعرهای قشنگی.
درود و سپاس ؛گلناربانوی عزیز