......
......
بعد از ظهر لیمویی را شب می کنم
در باغ موسیقی
با چتری از شعر
و
بارانی از آفتاب
لبانش آخرین کلام در زیبایی ست
وچشمانش
آسمان را
به رقص می خواند
می خواند ،می خواند
با چشمانی از شراب
و لبخندی از نیشکر
می خواند و می دانم ،می دانم
می دانم که دستی هست
که بعد از ظهر ها را
قهوه ئى مى کند
می دانم که عشق
از قوس و قزح
نا تمام تر است
چرا که انسان
کامل نیست
زمین
کامل نیست
منظومه شمسی
و کهکشانها
نیز
*کیومرث منشی زاده*
.......
......
......
.......
پینوشت ؛
ای عاشقان ای عاشقان ؛دل را چراغانی کنید؛ای می فروشان شهر را انگورمهمانی کنید؛منظور آقای عصار انگور خوش عطر بوی(و خیلی خوش طعم) تصویر لحاظ شده اس.
√ان شاءالله: ساعت به وقت شهاب باران امشب (21امرداد96) :چهره می چرخانیم سمت آسمان صبور...
راستی؛ما هم زیر همین آسمان صبور ؛دوستتان می داریم...
√عنوان از سید علی صالحی
ما بیشتر ترر تر تر

می جان باران




تی جان قوربان
ما شهاب ندیدیم
ما ؛زشهاب بیشتر دوستتون داریم...
قربون اشکهات...گریه نکن
خیلی بامزه بود....
فدای شما...بلامیسر
شعرهای زیبایی بودن...






عکساتم زیبان...
به به چه انگورایی...
اقای عصار درست میفرمایند...
سپاسگزاریم...صبیره بانوی عزیز



که آقاجان اینا نیمی رو غوره درست می کنند...نیمی رو میزارن چونان به پختگی برسد و دهن سینوس ها را سرویس نماید...(انگور گرمیه و برای سینوزیت و آلرژی خوب نیست)



اگه بدونید قبل انگوری شدن...چه غوره هایی ز اینان بدست میاد
بلی.بلی....آقای عصار خیلی کاردرست هستند
به به عالی ست و بی نظیر و دلگشا
فدای شما ؛نیلگون دخت عزیزم


:
به به
شیمی فدا