.....
......
............
مرا
باد
دراین کوچه
با برگهایم می چرخاند
کولی وار
دور زمین می گرداند
با حنجره ای که
شبانه ترین شبها را می خواند...
.......چشمها را باید بست.
.......ونفسی عمیق باید کشید
هوم؛بوی پاییزه. پاییز...
*ترسه در زبان و گویش گیلکی ،یعنی؛می ترسه. علی ترسه=علی می ترسه. آرزو ترسه=آرزو....
اما....
عزیز ترسه ، جزء شاعران پلاستیک(شعر تجسمی) ست. عزیز، مش کبری نیست ؛که از لانتی می ترسه.که مش کبی همش میگه؛عزیز ترسه. عزیز ترسه. منظورش عزیز می ترسه اس. نه عزیز ترسه (آیکن ازاون ماه و ستاره هایی که دور سر لولک و بولک می چرخیدن ...)
بگذریم؛عصر جمعه رفتیم ولایت. عصر شنبه هم رفتیم ولایت..
جمعه هوای شرجی طور...در حد خفه شدن..عصر شنبه ای....در شرف خیلی ولرم و خنک شدن ببوده اس. یعنی عااااالی.بیست.
لانتی =مار.
سلام عزیزم... سلام یادم رفت
از بس بازیگوشم من
خیلی وقته جنگل نرفتم یا کلا جایی که درخت زیاد باشه و اسمونو نبینم میترسم. چقدر بد... کاش درختارو قطع نکنن.. حالا اگر درختا حکم وای فای رو میداشتن تند تند درخت میکاشتن... :(
وای بحال اینکه هوا رو برای ما تصفیه میکنن و ما فک میکنیم ارزششون از وای فای کمتره... خیلی بده... درخت دوست دارم اما نه زیاد... میترسم وقتی اسمون دیده نمیشه... اما بازم درختا رو دوست دارم...
سلام به روی بهتر از ماهه شما














علیکم سلام صبیره خانم جان
بازی دوشی خیلی خوبه ؛دوج دالم
صبیره ی بازی دوشه کی بودی!؟
.
.
بله متاسفانه. خیلی درختها رو قطع کردن.
بدبختی اینه که ؛خود اون مثعولی که توی م ن ا بع طبیعی نشسته..مثوب اصلیشه...یعنی هیچچچچی از منابع و طرح و جنگل داری و درد و زهرمار نمی دونه؛هزارساله جنگل نشینها تو جنگل بودن...اونوقت اینا چکارکردن!؟؟؟گفتن جنگل نشینا به جنگل آسیب میرسونن
باید ازجنگل برن بیرون. که رفتن و اینام باخیال راااااحت درختها رو قطع کردون و فروختن و...دیگه جنگلی درکار نبود که؛یه زمین با تک وتوک درختهای نو پا....بعد قطعه بندی و ویلا سازی و آب و برق و تلفن و گاز و کانال فاضلاب کشی و....باقی قضایا.
الان مزونی که توی جنگل هست...کپی پست با مزون بالا شهره....
درخت ها عزیز دل های منن
باران جان
من رشتم
میخوام بادمجون بخرم . بادمجون قلمی رشت . دیره میدونم. فکر میکنی کجا گیرم بیاد؟
جونت بی بلا عزیز دلم

خیلی خوش بآمویی به وطن
بادمجون سمت پیر بازار هست. سمت کسما. بازار بزرگ رشت.
جاده رشت به آستانه اشرفیه.
اگه این ساعت شب می خوایین بگیرین میدون شهر داری بازه.
سلام عزیزم












ولایت خوش گذشت؟ :)
عاشق درختام... و تغییر رنگ قشنگشون...
اما از جاهای پر از درختم مثل جنگل در عین حال میترسم....
بوی پاییز میاد... اینجام هوا رو به خنکاست...
کم کم سرما خوردگی و حساسیتا با تغییر فصل داره شروع میشه (البته من نه... :)) اطرافیان)
باز بوی ماه مهر... بوی پاییز... بوی فصل پر از خاطره...
ردیف اول سر میز...
خانم اجازه... انشاء داریم...
سلام به روی بتهر از ماه تابان شما




که آنجا رو به خنکاست..که می شود همین طوری ز خانه بیرون زد....که خدایی نمود...









هوم:-*بلی. جای شما خالی.ای کاش بودین سه چهار نفره لوبیا پاک می کردیم
دیگه جنگل خرس و حیوانات وحشی نداره که....بجاش کارت خوان داره....یعنی سوپر مارکت و...کلی دم و دسگاههای دیگه با کلی از همنوعان خودمان
خداوند رحمت نماید اون جاهای پردرخت مرحوم شده....
که اینطور
ما رو هم جزء اطرافیان و وابستگان بدونین...کم کم سرماخوردگی و.....باقی قضایاش داره شروع میشه....:))
اجازه خانم!؟
شما حواستون باشه...تا خانم معلم بیاد سر کلاس ما دو دور از روی نیمکت ها راه بریم....بیزحمت حواس تون باشه کتونی مونو لگد نزنن....که جوراب مونم درش هست....
واوووو...شما خود خانم ناظمید که
جسارتابعد دو یک راست میریم دفتر...جهت پرونده گیری و اخراجیه ای
اجازه؟ما انشاء مونو تو پست بعدی نوشتیم:
صبیره صبیره صبیره بانو جان
با عکسات یاد تولدم افتام بانو جانم....
فدای اون کامنتت بشم که برام گذاشتی دوست خوبم....
اگه میخوای حالم خوب بشه برام مرغ زعفرونی درست کن...
خیلی دوج دالم
هووووم:-*:-*:-*:-*


ولی یادم رفت عکس بگیرم


جونت بی بلاااااااا....فرانک بانوی عزیزم
خدانکنه؛زنده سلامت بمانی...
اتفاقا دیروز داشتیم
منم خیلی دوجت دالم.عجیجم
کاش زودتر پاییز بیاد دیگه ، فصل محبوب من


خیلی خوبه اینجا دارم زبان محلی هم ازت یاد میگیرم و کیف میکنم
ماچ و بوسه و این صوبتا :***
غروبهای ولایت ما ...عجیب بوی پاییز گرفته

مراقبم سخت گیر.... آ-->
برج...
اگه بدونید خوشکل زیاد پیدا میشه تو...چه برگردانی نموده 




:-*:-*:-*
هواستون باشه..امتحانات(زبان محلی) ترم تابستونی داره شروع میشه هاااا
واووو...ماچ و بوسه...وسط انغلاب فرانسیه
خیلی مخلصیم..ژوانا بانوی عزیزم
سلام و صد سلام به روی ماه کامل مادر باران عزیزمان

اون شور و حال شروع مهرماه و بوی پاییز و آفتاب طلایی مایل و از همه دوست داشتنی تر خش خش برگهای زیبای هزار رنگ پاییزی
حالا اگه به تمام اینها یک مادر باران عزیز و دوست داشتنی هم بیفزاییم که دیگه پاییزمان بهشت برین میشود 


وای عاااااشق پاییز می باشی ام
عاشقتونم مادر باران عزیز و مهربانم
سلام و صد علیکم سلام ؛به روی بهتراز ماه کامل نیلگون دخت عزیزِ دل مان




وباقی قضایا...






نیلگون دخت لپ بانمکی کی بودین!؟



به به...به عاااااشق پاییز
ممنون ومچکر...از لطف و مرحمت شما...نیلگون دخت محجوبم
عزیز دوستداشتنی ام
چشم ها را باید باز کرد و از اون همه زیبایی بهره برد
بله.درست می فرمایید؛مامان طیبه بانو جانم

منتهی مراتب ما چشم ها مونو می بندیم ؛که تو ذهن مون همراه عطر بوی همان لحظه و....ثبت شود و ماندگار شود...
بعد ا؛چشم ها را باید گشود
خدا نکنه[گل]
سلامت ببی ان شاءالله .
تی جانه قربان دِ .
تی فیدا [گل]
می عزیز ماصومه بانو






زنده سلامت بمانی...جؤؤؤون