.....
......
ببینید؛ وقتی با بچه مدرسه ای ها (اونم ازنوعه آقای برادر زاده) در مورد مساعلی گپ و گفت میکنی..نتیجه اونی میشه که؛کودکان درون هی پاهاشونو می کوبن زمین و...بالجاجت هرچه تمام تر ...می خوان حرف خودشونو به کرسی بنشونن...درسته بچه های شیطون بیش فعالی هستن..(خدایی پسره عاقله )ولی وجدا مؤدبن طفلی ها....ولیکن ما هم دستشونو گرفتیم و رفتیم براشون لپ لپ خریدیم...
خواب دیدم تو اتوبان میرفتم ...تخت گاز میرفتم.....اثن پژو پارسه .. زمینو داشت میکند...رسیدم به اون سرعت گیره هست!؟نزدیک اونجایی که سربازا رو میبرن سربازی؛ترمز گرفتم ؛پریدیم بالا ..اومدیم پایین..چشامو بازکردم..دیدم روی شکم بابامم...ترسیدم ، گفتم؛ساس دارم <--->آقای برادرزاده تعریف کردن
....
.....کنار بوته های تمشک وحشی(جنگل) درخت های گلابی هم هست...که اینجا بهش میگن"خوج" ...خوج های عزیز مجیدیِ تماما جنگلی وحشی ...همین خوج چندین و چند نوع داره...یعنی رفتن از جنگل شاخه های خوج دار=درخت خوج(گلابی) رو آوردن و پیوند زدن روی خوج دیگه...که پس از فرایند پیوند گیری و ثمر دهی..خوج ها یه هوا شایدم دو هوا توی رشد شون تاثیر داره...کمی هم مزه اش متغیر میشه..منتهی مراتب اون خوج ها شاهکارن
......
.....
آنجا یک قهوه خانه بود .
اما نشستیم به نوشیدن دوتا استکان چای.
چرا؟
دنیا خراب میشد اگر دقایقی آنجا مینشستیم و نفری یک استکان چای میخوردیم؟!
عجله ،همیشه عجله.
کدام گوری میخواستم بروم؟من به بهانه ی رسیدن به زندگی ،همیشه زندگی را کشته ام....
*محمد خان دولت آبادی*
......
.......
سوغاتی گرفتن فاز خوبی داره...حتی یه دونه شکلات ...( البته خریدن وگرفتنش.. )حالا دادای من گفته؛پیش تون بمونه عیدا ازتون میگیرم... استفاده می کنم..گفتم ؛با این سوغاتی .(میبرم میزارم پیش اون دوتای دیگه)...یعنی عید ....
شیخ دادایِ پلاسوخته ى کی هستی تووووو
میخواهم برگردم به روزهای کودکی..
آن زمانها که پدر تنها قهرمان بود
عشق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطهى زمین، شــانههای پـدر بــود
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند
تنــها دردم، زانوهای زخمـیام بودند
تنـها چیزی که میشکست، اسباببـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!
حسین پناهی
درود و سپاس
سلام مردخاخور جانم. واااااییییی من عاشق بچه م. خدا هم 7تا خواهرزاده بهم داده توی تمام سنین و سلیقه ها. دوتا دختر بقیه پسر. که دخترها یکیشون درسش تموم شده و دیگری همچنان دانشجوعه. کوچکترین خواهرزاده م هم 4 سالشه قربونش برم. شیرین زبونه خاله. اسم منو نمیتونه بگه بهم میگه خاله نمازه
من گلابی وحشی یکبار خوردم. طعمش رو دوستداشتم.
سوغاتی هم خوبه به شرطی که عروسک باشه
سلام عروس جوووووونی :-*








جون تون بی بلاااااااا...عزیزم
خدا همه عزیزان تونو همراه خاله جان نمازه نگهه داره....
هفتا خواهر زاده....
من خواهر ندارم ...ولی میدونم خاله بودن خیلی فاز داره....
خواهر زاده 4ساله شیرین ژبون
.
تمشک وحشی ..گلابی وحشی...یاس وحشی...
واو
...عروسک دوس دارین...
آخی این بهت میگفت خاله؟؟؟
چرا گفتی ببخشید....
خدا حفظش کنه
بله.من یه دونه برادر زاده دارم دیگه



پسرخاله ها و پسر دایی ها؛صدام میکنن خاله....اینم گفتم شما صدا بزن خاله...
پرحرفی کردم...گفتم ببخشید
ممنونممممم :-*:-*:-*
خدا عزیزان شما رو همراه شمای عزیز دل در پناه خودش محفوظ نگهه داره....
وای عاشق سوغاتیم منم... :)


مبارکه
سوغاتی هاتون مبارک
چه پارچه و انگشتری نگین دار خوشکلی...
منم ؛همیشه عینهو شش هفت ساله ها دل دل میکنم...که چی مثلا برام خریدن








ممنون تون...سوغاتی ها برای من نیست...من فقط باهاشون عکس گرفتم
البته انگشتری همراه دو انگشتر دیگر امانت نزدم می مونه....
پارچهه رو هم قراره ببرن پیراهن بدوزن
جنس پارچه نخ هست..بسی نرم و لطیف .........میگن ازولایت اردوغان هست؛یعنی نخی ترک
مبارکه سوغاتی چی بود؟
انگشتر مشکی قشنگه یا پارچه گل گلی شاد
یا اصلا عکسش رو نذاشتی
کودک درونتون همیشه شاد باشه عزیزم.خانمو بیرونتون شادتر
انگشتری و پارچه سوغاتی هستن.






خیلی...انگشتری مشگی و اون یاقوتی رنگ ها رو خیلی دوست دارم
عکس خوردنی جات رو نزاشتم...
ممنون و.مچکرم عزیز بانوی دوست داشتنی...
گفتند "ادب و متانت" خانم بیرون داشتن، ثروت بزرگیه ...که شما خیلیییی ثروتمند بزرگی هستین
سلام باران عزیزم...
عمه جون مهربون کی بودی شماااا؟؟؟
کاش منم یه عمه مهربون مثل تو داشتم....
من عاشق سوغاتیم ، خیلی عاشق سوغاتیم....
اصلا نمیدونی چه حالی میشم وقتی یکی بهم کادو یا سوغات میده....
همونقدرم از دادن سوغاتی بیزار
سلام به روی ماهتون ؛عزیزدل م:-:-*




شما،شما،شما...
من نگفتم بهتون!؟منوصدا میزنه خاله!؟
خاله مهربون فرانکی ام من
منم خیلی عاشقتم که،
باهاتون موافقم...اصلا به یدونه شکلات هم قانع هستیم ...
شوخی میکنید....