شان و شهریار و باقی ماجرا...

.....

.....

دارن شان می گوید؛

گاهی وقت ها آدم از اوقاتِ خوبِ زندگی بی خبرست ،تا اینکه همه چیز بَد می شود و وقتی به گذشته نگاه 

می کنی،می بینید چه قدر خوشبخت بوده و چقدر بی خیال....! 

 ....

 ....با چشم تو از هر دو جهان گوشه گرفتیم؛مائیم و تو اِى جان،که جگر گوشه مایی...!

       

....خانم "بِرنیس بُژو "در نقش" مارین "در فیلم "گذشته"  ...یک درام فرانسوی ...

محصول 2013 ...به کارگردانی اصغرفرهادی ....

بله "گذشته"؛گذشته ای که به راحتی نمی توان از آن عبور کرد...

القصه؛خانم بژو ...دقیقااااا شباحت عجیبی به سیمین جون داره . چی !؟سیمین جون شبیه ایشونه!نمی دونم ...

ولی سیمین جون ازایشون بزرگ تره...پس ایشون شبیه سیمین جونن ...فلضا برنیس جون  و سیمین جون  همینجوری خوب موندن...سیمین جونم اون ورزندگی میکنن...

بگذریم؛....به سروده استاد شهریار توجه کنیم...یعنی یک دور دیگه بخونیمش ...

با چشم تو از هردو جهان گوشه گرفتیم...مائیم و تو ای جان که جگر گوشه مایی...

...بعدیکی از شکنجه های... مامان جان مونو ...باهم متصور شیم...

(تصویر آرشیو ی ست؛ عطربوی خزانه شلتوک و بوی دودهیزم های خشک و...عطرهای ادواریِ بهارانه...)

  یه سیخ دل وجگر وقلوه ...دادن دستمون...که ببایستی یکی یکی ز سیخ جدایشان نماییم و تناول کنیم،…(نون وپیاز بغل دستتونه)اولی دلِ...دومى مزه قلوه اس...، سومی دلِ با چربی،چهارمی....

آخ آخ...تفت و بوی جگر سوخته و جوشش خون /گرد زیر و بم مطرب به چه پیچیده خوش است/ز ابر پر آب دو چشمش ز تصاریف فراق/بر شکوفه رخ پژمرده بباریده خوش است/بنگر جان و جهان ور نتوانی دیدن/این جهان در هوسش در هم و شوریده خوش است/پیش دلبر بنهادن سر سرمست سزا است(موافقین ادامه غزل رو وابدیم!؟ چون خودشون فرمودن؛بس کن ارچه که اراجیف بشیر وصل است ...)ولی تو ذهن تون ؛هم خیال صنم نادره در دیده خوش است+دیدن آن مه جان ناگه و دزدیده خوش است+پیش آن یوسف زیبا کف ببریده خوش است، رو.بس نکنین!چرا!؟برای اینکه زیرا؛اراجیف نیس!：/