...
...
افلاطون می گوید؛
ما می توانیم به راحتی از ترس یک کودک ...از تاریکی چشم پوشی کنیم،…تراژدی واقعی زندگی ،……هنگامی است..
که انسانها از روشنایی می ترسند.
+قصیده سلمان ساوجی؛دولتت چون آفتاب و نور و کوه و سایه اند/آفتاب از نور و کوه از سایه چون گردد جدا...
گفت ای موسا دهانم دوختی..
ممنون از حسن سلیقه شما
بله ؛وز پشیمانی....
لطف دارین ؛آقای دادا مترسنجِ عزیز
واقعا تراژدی بزرگیه... که ادمها از پا گذاشتن در روشنایی و دنیای بدور از ظلم و زورو ستم بترسن... :(
راحت وارد تاریکی میشه شد اما روشنایی سخته... همت میخواد تلاش میخواد...
دقیقاااااا

بله همت می خواد...تلاش می خواد...تا اون شیطان درون رو محارکرد و به زانو درش آورد...
آدم باید یه جای کارش مشکل داشته باشه که از روشنایی بترسه
مشکل از مخیله ی آکبندشه.. که اگه ازش استفاده می کرد و ایضا حرف گوش کن بود...و اینقدر از لای شاخ وبرگها نور نمی پاچید تو چشماش!!

..)
الانه ..چشاش ز نور فراری نبودو ..
(نور و روشنایی لطیف ترین موجود درخشان ماده و سرچشمه زیبایی ها و لطافت هاست...که زیباترین و مخلص ترین و بی توقع ترین نماد مهرورزی هستی، خورشید ملموس و ملحوظ و جاری ست ولاغیر.