ازمیان هاتویی هایِ اویتامن...

 ~~~~~

~~~~~~

 ~~~~ اون قوریِ سرامیکی ، کاهویی رنگ ؛سلیقه ی مردشریف هست.باتشکر فراوان 

~~~قبلا راجب رنج عاطفی  کله گب زدیم(کله گب=گفتوکردیم) یکی از آن رنج ها...شنیدن و دیدنِ بیتابی هاى نوه خانم همساده؛مهرسانا بانوست...که مامانش نیست .ومن رنج میبرم .البته مادربزرگ و خاله جان و دایی جانش تماما در خدمتش هستن..دست شونم درد نکنه. ولی ایشون مامانشو میخواد .مامان شو میخواد.مامانشو....

القصه ؛اینجا تصاویر بچه و....زیاد پیدا میشه. بدلیل اینکه من بچه ها رو خیلی دوست دارد.همین طور دنیای بچه ها رو خیلی دوست دارم.(خودمم دایم توهمون دورانم...) دیدن و گفتگو کردن و بازی وتماشای کارتن با بچه ها رو خیلی دوست.سربه سر گذاشتن بچه ها رو خیلی دوست دارم.(البته خیلی هم خوششون میادوگرنه آزار کسان در دل مان نیست.خدایا خودت بهتر واقفی...)

فلضا ازبرای  والدین بی مسئول نا آگاه هیلوکوبتری متاسفم.خیلی...(سرچ کنید والدین هیلی کوبتری گوگل بهتون میگه چه والدینی هستن )..القصه؛دوست عزیزی برای من مرکز ناباروری معرفی کردن (یعنی روزمونو ساختن) ممنون از آدرس و باقی توضیحات لازم....خیلی ماهین.خیلی عزیزین...خواستم تشکر وسپاس نمایم ازشما：))

~~~~~باتشکرفراوان از خانم همساده...اکرم خانم اراکی بسیار مهربان ودوست داشتنی...

~~~~~

تصویر فوق؛گوشت کبابی کل ورزا ؛یک عدد پیاز رنده شده...نمک وفلفل سیاه و مقدار ناچیزی زردچوبه. خوب ورز که دید..با اندک روغنی چونش نمایید. سیب از نوع زمینی اش..خلالی ومغز پخت سرخ شده ..به انضمامه دو عدد گوجه فرنگی دایره دایره بریده شده و نمک پاچیده شده...در تابه ای چیده نمایید مقداری روغن تا سرخ شود...یک قاشق چای خوری برب گوجه ..همراه دو قاشق زعفران آب شده  +یک قاشق غذاخوری آب لیمو..باشعله ملایم بگذارید یک ساعت بماند..تا که سس کتلت ها جا بیفتد...البته بهش میگن شامی.طعمش مثل همبرگر مخصوص هست.منتهی شامی رو آب دار وپخته شده درست میکنن....که همراه پلو مجلسی ...تناول نمایند.سالاد کاهو همراه روغن زیتون وصد البته یک مشت زیتون هسته جدا میان سالاد...توصیه شدت و صد البته نوشیدنی ماء الشعیرا ز نوعه استوایی.... 

+میدونید!؟قرار بود قیمه پدر مادر دار بپزم. برای ناهار(دلتون نخواد خیلی دلم میخواست یعنی عطر وبوش پیچیدهدبود تو ذهنم کلافه ام) .ناهار مونو تناول نمودیم و... هفت شب شام مونم خوردیم...دور ور بیست وسی نخ دندون ومسواک مونم کشیدیم و..دیدیم در میزنن!؟؟؟!!!!گفتیم بله!؟گفتن خیرات آوردیم...دختر شیخ شکور بود.نوه خانم همساده.تشکر و....اومدیم و در ظرف یک بار مصرف رو گشودن نمودیم چون () پلو خورشت بود.خورشت قیمه. من ناهار چی خورده بودم!؟قرمه سبزی پدر مادر دار...همراه گوجه نصفه و بادمجون سرخ شده و سالاد شیرازیه پر نعناع.یعنی تازه یادم اومد بجای قیمه، قرمه پزیده بودم.متعجبم!؟کسی هم نگفت؛چرا قرمه!؟کو پس قیمه؟!؟ به قول مامان  جان تره گم که =بهت میگم که.تو مست شیدایی ؛تی کله پوکا بسته=کله ات پوک شده. والا..()خلاصه اینکه ؛درحال نخ ..سپس ها مسواک  لحاظ نمودن بودیم که ؛شنیدیم گویا مادرباران به اون درجه ی مستجاب الدعوه ای رسیده...باید جهت گیلگیلی خدمت شون رسید ()