ماجان ینی چی ولی خو رفتنی باید بره ، زودتر بره بهتر معماری دوره منحوس ناصری زانوهای منو داغون کرد ، هنوز نمیفهمم چطوری با اون پله ها سر کردن من سهم الوشا و ازگیل و اینامو با کسی قسمت نمیکنم
مَه و ماه؛ما(ه)جان. پدر بزرگ این اسمُ روم گذاشته بود
حالا که دیدی؛بیست و چند سال دیگه _یعنی ۶۰ ساله ی واکردار _می برنت.ولیکن تا اون موقع اجماعا باید صبر کنید. یعنی چی
مدرسه ما عمرش از آصف میرزا بیشتر بوده تو دوران ناصرالدین شاه ساخته شد این تو دوران مظفرشون بوده از بچگی عادت داشته حیوانات رو آزار بده بخدا من راضی نیستم سهمم خیرات بشع من خودم مستحق ترم خیلی اوضاع بدیه ، سهمتو میخوان زوری زوری خیرات کنن چ خبره صد و بیست من هی دلم میخواد زودتر تموم بشه تو نفرین میکنی ؟
پس شما تو دوران ناصرخان مکتب رفتین من از قرن نوزدهم خیلی خوشم میاد.ایضا قرون وسطی نخیرم.من هیچ حیوون ی رو اذیت نکردم.فقط آهسته دید می زدم شون،هرگز دست هم نمی زدم شون.و نمی زنم شون فقط آدم ها،بچه ها رو مث سوآرز،گاز می گرفتم
خب ب من گفت بیست و هشت سال فرصت داری زیاد گفته من خستمه بخدا تو همه رو تا خرداد میخوری سهم منو هم میخوری میدونم خب پس بچه بودی رفتی بچه گنجشکارو ترسوندی؟ حالا چجوری بالاخره اومدی پایین؟ چ کیفی داره آخه پله ، من مجبور بودم مجبور کلی پله هر دوتا دانشگاه هام داشتن ، یکی عمارت قجری بود و پله های بد فرم ، من روزی هزارتا پله رو شاید بالا و پایین میشدم الان دیگه چندتا پله خونه رو هم که میرم اذیتم
خدا به شما طول عمر باعزتِ توام عاقبت بخیری ببخشه ایشلا که ۱۲۰ ساله شی. حالا این که جنبه ی مزاح،یا همون فان داره. خسته ات نباشه لطفا شکر گذار لحظه لحظه های زندگیت باش.
نه بابا؛ من آلوچه خور نیستم.ولی صدی به نود و نه،سهم شما رو خیرات کنم
میگم گنجشکه رو تخم نشسته بود.نه نترسیدن. همون جوری که آویزون بودم،دایی گفت یک ،دو،سه.پریدم تو بغل دایی.
اوه،یس. ولی من خوش ام میاد. چه جالب!پس شما دوره آصف میزایِ گیل دخت،دانشجو بودین
پاشو برو ی سر دکتر ولی خب دیگه جواب نمیده بعد ی تایمی من کلی پله رفتم کلی دیگه زانوهام ب باد رفت ولی خو تو گوش کن مثل من نشی ولییییییی اینطور ک تو میگی و دایی و اینا باید شونصدسال سن داشته باشی ک ب منم میگی با اون سنت نباید زانو درد داشته باشی خب سهم الوشای من؟
خوب این خیلی خوبِ که،یعنی؛پس خووووب درک می کنید،کلی پله رفتن،چقدرررر حال میده و بی خیال زانومانو بچه کوچولوهام،وقتی راه می افتن،اول سمت پله می رن،حالا بچه که بودیم،چار سال و چند ماهه،البته الانم همین سن و سالمخلاصه از نردبان رفتیم بالا،یه دیدی به لونه گنجشکا بزنیم.که یعنی چی؟اون گنجشکه،روب روی لونه،زیر بارون نشسته و اون تو رو میپادنگو غذا میبره تو دهن اونی که رو تخم نشسته می چپونه.خلاصه از ذوقِ همچین کشفی/نردبون لیز خورد و افتاد.منم آویزون شاخه شدم و داد زدم،دایی حسن؟اون طفلی ام، درس ومشقش و ول کرد، بدو اومد و گفت،فوضول خانَم؟!اویه چی کُنی؟اونجا چه کار میکنی؟ بهرحال علم پیشرفت کرده،برو دکتر https://nobat.ir/doctor/%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87%D8%A7-%D8%B1%D8%B4%D8%AA/dr-drsoleymanha/ زانو مانوتو ترمیم کن. ولییییی https://deathdate.info/s/death از سر کنج کاوی،فرم رو پر کردم.به ام گفت تا شمردن همه ی ستاره های کهکشان فرصت داری پس حرف تون درسته،قراره به این سن و سالی که ذکر کردین برسمپسر گلم. یه کم زودِ،آلوچه سبز رو،زمانی که هسته اس جون گرفته و سخت شده می چینن. تازه شعر هم براش سرودن
اول اینکه کدوم آیکون ؟ دوم اینکه استراحت فایده نداره ها الان من زانوهام درد میکنه و استراحت چاره کار نی ، تازه کف پاهامم شروع کرده چندوقتی ب درد گرفتن درمان کن خواهر من درمان کن آلوچه ها دراومدن؟ تو گفتی توی خرداد در میان و میرسن الان بی من داری آلوچه میخوری؟ سهم من پس ؟ چجوری از نقشه های زاغها با خبری؟ آیا نباید تو آرامش نقشه بریزن؟باید ی مادر بارانی همیشه باشه که اینا از گشنگی تلف بشن ؟ نرفتی دکتر؟ رشت چ خبره؟ بشین همینجا ، آیا این نعمتی ک اینجا هست رشت هم هست؟ بعد اینکه شما میگین resht یا rasht؟
ولش کن
چرا.فایده داره.دکتر شریفیان متخصص ارتو به ام گفت.بعد گفت دو زانو و چهار زانو ممنوع.مهمونی ام رفتی.رودرواسی رو کنار بگذار.مث ننه ها.پاهاتو دراز کن.حالا هم یه نیم کت. چوبی خریدم.گوشه پذیرایی،برا استراحت گذاشتم.وخوب.نمی دونم.چرا؟وقت استراحت.یاد بلقیس می افتم
زانو و کف پا؟درد بگیره.رو کمر هم فشار میاره.غیر اینکه کفش مناسب باشه. چی کار کردی باخودت؟برادر من؟اونم تو این سن و سال؟
عرض کردم.خرداد می پزن .یعنی نیمه ی خرداد.آلوشالا تمومه من آلوچه نخوردم.برا خورشت .فریز کردم. https://s8.uupload.ir/files/screenshot_۲۰۲۳۰۴۲۸-۰۷۳۹۱۷_gallery_iyg2.jpg
بچه بودم هم سن و سالم بچه و هم بازی نداشتم.البته بجزداداش هام.که هر کدوم دوسال ازم کوچیک ترن. بهرحال. وقتم رو با دایی ده سال ،خاله ی ۱۶ سال و خاله کوچیکه ی ۸ سال صرف می کردم.ایضا مادربزرگ ها و پدربزرگ ها. و قضیه ی نقشه و ... از مادربزرگ یاد گرفتم. ماها که روستازاده ی شهر نشین هستیم.یه جورایی دو زیست یم.مهارت های روستا رو بلدیم.قوانین شهروندی را نیز هم.میگن دهاتی ها.میان شهر شلوغ می کنن.هیچ وقت نگفتن .شهری ها هم میان دهات.از مغرب تا سحر،مخل آرامش روستایی ها هستن.من همه سعی ام اینه که.قوانین جفت شونو رعایت کنم.ولیکن به نظرم..وقتی فرهنگ آپارتمان نشینی. هنو جا نیفتاده.هرگز جا نمی افته.با توجه به شهرک ها و هایپر و ..تکلیف روستا هم مشخصه.توسط اس رائ ل ی ها،همون شوراها و...واگذار شده و...فاتحه صلوات
وقتی میگم خونه باغم.یعنی دکتر هم نرفتم.چون اینجایی که هستیم.دوتا پزشک عمومی هستن.متخصصین رشت،گلسار تشریف دارن. بله.ما می گیم؛رَشت،rasht. خبرای خوب.دلم سبز میدون گردی و بازار بزرگ گردی خواسته بود.
الان دیگه باید حرص زانوهایی که داغون کردی رو هم بخورم خوب خوب ؟ چ میکنی ؟ از باغ و بستان برایمان بنویس
ابتدا بابت آیکنی که،به اشتباه،در کامنت پیشین، ثبت شده بود.عذرخواهی می کنم.به گمونم خواب آلودگی و آستیگمات بودنم،بی تاثیر نبود.
من اونقدر خنده ام گرفت.نمی دونم چه؟ بنویسم؟ولی حال زانوهای من خوبه.برای اینکه همون قدر ازشون کار میکشم،همون قدر هم بهشون استراحت می بخشم.۱۸ سال پیش، براشون زانو بند oppo خریدم بله.خوب خوب. شکر خدا خونه باغم.قرار بود برم رشت.نشد.چون کار کشاورزی شروع شده.پدر و مادر مشغول اند.منم قدری تو باغ،می چرخم،یه سبد آلوچه سبز،پر پر کردم.بعد بسته بندی و فریز.که زمستون بریزیم تو قرمه سبزی. حال باغ و درختا خوبه الحمدالله.آلوچه ها جون گرفتن.یعنی هر لحظه تپل تر و بامزه تر میشن. دی روز دوتا زاغ روی شاخه ی صنوبر نشسته بود و...لونه ی ،خونه ی،مش هادی رو دید میزد.منتظر بود.خانم مرغه از لوله بزنه بیرون،بره سروقت تخمش.شاید هم جوجه اش. چند تا مارمولک م دیدم.از دیدن همدیگه وحشت کردیم.هرکدوم یه سمتی دوئیدن.منم سمت خونه
سه روزش که رفت مونده فقط 27 روز دیگه البته اینو مزاح کردم ماه رمضان رو بی نهایت دوست دارم... بخصوص دعای موقع سحر و مناجات های دم افطار انگار همه مردم بوی ملائکه رو میگرن خدا ادکلن مخصوصش رو ازون بالا اسپری میکنه رو هممون تا لااقل این یه ماه رو بوی ادم بدیم خدایا شکرت
نبووود؟27روز من عااااشق نمازعیدم و قنوت لذیذش البته که ،دعای سحرش رو دوست دارم،منتهی سحرهایی که از پشت پنجره حیاط رو نگاه کنم و سوسوی چراغ ها و....شروع آهسته و آرام ِ بارش برف
ماه سه روزه خیلی قشنگه اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صلی علی محمدو آل محمد و عجل فرجهم
(با لحن شیخ هاى ولایت خودتون بخونین)
ماه سه روزه مثال نوزاد سه روزه اس،که غسلش دادن و بوی گلوش مستِ مستت میکنه و دوست داری بقلش کنی و بخودت بفشاری اش،... استاپ،استاپ ...بچه سه روزه؟ لذا پیراهنش بهترین گزینه اس
یعنی خسیسم و سهم الوشا و ازگیل و اینامو خیرات نکن






من مستحق ترم
شرمنده.
ماجان ینی چی
ولی خو رفتنی باید بره ، زودتر بره بهتر
معماری دوره منحوس ناصری زانوهای منو داغون کرد ، هنوز نمیفهمم چطوری با اون پله ها سر کردن
من سهم الوشا و ازگیل و اینامو با کسی قسمت نمیکنم
مَه و ماه؛ما(ه)جان.
.ولیکن تا اون موقع اجماعا باید صبر کنید.


پدر بزرگ این اسمُ روم گذاشته بود
حالا که دیدی؛بیست و چند سال دیگه _یعنی ۶۰ ساله ی واکردار _می برنت
یعنی چی
مدرسه ما عمرش از آصف میرزا بیشتر بوده
من خودم مستحق ترم






تو دوران ناصرالدین شاه ساخته شد
این تو دوران مظفرشون بوده
از بچگی عادت داشته حیوانات رو آزار بده
بخدا من راضی نیستم سهمم خیرات بشع
خیلی اوضاع بدیه ، سهمتو میخوان زوری زوری خیرات کنن
چ خبره صد و بیست
من هی دلم میخواد زودتر تموم بشه
تو نفرین میکنی ؟
پس شما تو دوران ناصرخان مکتب رفتین
ایضا قرون وسطی









من از قرن نوزدهم خیلی خوشم میاد.
نخیرم.من هیچ حیوون ی رو اذیت نکردم.فقط آهسته دید می زدم شون،هرگز دست هم نمی زدم شون.و نمی زنم شون
فقط آدم ها،بچه ها رو مث سوآرز،گاز می گرفتم
خیرات واست خوبه.لازم داری،عرض کردم.پس مث پیرمردایِ غرقروی خسیس نباش
چی چی تموم شه؟به کجا چنین شتابان؟
ماجان از بَردی (بری،مخفف بردیا)پرسید
نفرین نبود،دعای دلی بود.آدمی که دل اش میخواد از آدمیت عبور کنه؛در حق نا آشنا ترین اهل هرکجا می کنه.
خب ب من گفت بیست و هشت سال فرصت داری




میدونم

کلی پله هر دوتا دانشگاه هام داشتن ، یکی عمارت قجری بود و پله های بد فرم ، من روزی هزارتا پله رو شاید بالا و پایین میشدم
الان دیگه چندتا پله خونه رو هم که میرم اذیتم
زیاد گفته
من خستمه
بخدا تو همه رو تا خرداد میخوری
سهم منو هم میخوری
خب پس بچه بودی رفتی بچه گنجشکارو ترسوندی؟ حالا چجوری بالاخره اومدی پایین؟
چ کیفی داره آخه پله ، من مجبور بودم مجبور
خدا به شما طول عمر باعزتِ توام عاقبت بخیری ببخشه
ایشلا که ۱۲۰ ساله شی.


حالا این که جنبه ی مزاح،یا همون فان داره.
خسته ات نباشه لطفا
شکر گذار لحظه لحظه های زندگیت باش.
نه بابا؛
من آلوچه خور نیستم.ولی صدی به نود و نه،سهم شما رو خیرات کنم
میگم گنجشکه رو تخم نشسته بود.نه نترسیدن.
همون جوری که آویزون بودم،دایی گفت یک ،دو،سه.پریدم تو بغل دایی.
اوه،یس.
ولی من خوش ام میاد.
چه جالب!پس شما دوره آصف میزایِ گیل دخت،دانشجو بودین
پاشو برو ی سر دکتر

ولی خب دیگه جواب نمیده بعد ی تایمی
من کلی پله رفتم
کلی
دیگه زانوهام ب باد رفت
ولی خو تو گوش کن
مثل من نشی
ولییییییی اینطور ک تو میگی و دایی و اینا باید شونصدسال سن داشته باشی ک ب منم میگی با اون سنت نباید زانو درد داشته باشی
خب سهم الوشای من؟
خوب این خیلی خوبِ که،یعنی؛پس خووووب درک می کنید،کلی پله رفتن،چقدرررر حال میده و بی خیال زانومانو
حالا بچه که بودیم،چار سال و چند ماهه،البته الانم همین سن و سالم
خلاصه از نردبان رفتیم بالا،یه دیدی به لونه گنجشکا بزنیم.که یعنی چی؟اون گنجشکه،روب روی لونه،زیر بارون نشسته و اون تو رو میپاد
نگو غذا میبره تو دهن اونی که رو تخم نشسته می چپونه.خلاصه از ذوقِ همچین کشفی/نردبون لیز خورد و افتاد.منم آویزون شاخه شدم و
اونجا چه کار میکنی؟




پسر گلم.


بچه کوچولوهام،وقتی راه می افتن،اول سمت پله می رن،
داد زدم،دایی حسن؟اون طفلی ام، درس ومشقش و ول کرد، بدو اومد و
گفت،فوضول خانَم؟!اویه چی کُنی؟
بهرحال علم پیشرفت کرده،برو دکتر
https://nobat.ir/doctor/%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87%D8%A7-%D8%B1%D8%B4%D8%AA/dr-drsoleymanha/
زانو مانوتو ترمیم کن.
ولییییی
https://deathdate.info/s/death
از سر کنج کاوی،فرم رو پر کردم.به ام گفت تا شمردن همه ی ستاره های کهکشان فرصت داری
پس حرف تون درسته،قراره به این سن و سالی که ذکر کردین برسم
یه کم زودِ،آلوچه سبز رو،زمانی که هسته اس جون گرفته و سخت شده می چینن.
تازه شعر هم براش سرودن
توشکه را به باغ انداز
هسته رو توی باغ پرت کن
چرا؟چون دوباره سبز شه و
نهال آلوشه شه
اول اینکه کدوم آیکون ؟
الان بی من داری آلوچه میخوری؟
سهم من پس ؟
باید ی مادر بارانی همیشه باشه که اینا از گشنگی تلف بشن ؟
دوم اینکه استراحت فایده نداره ها
الان من زانوهام درد میکنه و استراحت چاره کار نی ، تازه کف پاهامم شروع کرده چندوقتی ب درد گرفتن
درمان کن خواهر من درمان کن
آلوچه ها دراومدن؟ تو گفتی توی خرداد در میان و میرسن
چجوری از نقشه های زاغها با خبری؟ آیا نباید تو آرامش نقشه بریزن؟
نرفتی دکتر؟
رشت چ خبره؟ بشین همینجا ، آیا این نعمتی ک اینجا هست رشت هم هست؟
بعد اینکه شما میگین resht یا rasht؟
ولش کن
حالا هم یه نیم کت. چوبی خریدم.گوشه پذیرایی،برا استراحت گذاشتم.وخوب.نمی دونم.چرا؟وقت استراحت.یاد بلقیس می افتم



مهارت های روستا رو بلدیم.قوانین شهروندی را نیز هم.میگن دهاتی ها.میان شهر شلوغ می کنن.هیچ وقت نگفتن .شهری ها هم میان دهات.از مغرب تا سحر،مخل آرامش روستایی ها هستن.من همه سعی ام اینه که.قوانین جفت شونو رعایت کنم.ولیکن به نظرم..وقتی فرهنگ آپارتمان نشینی. هنو جا نیفتاده.هرگز جا نمی افته.با توجه به شهرک ها و هایپر و ..تکلیف روستا هم مشخصه.توسط اس رائ ل ی ها،همون شوراها و...واگذار شده و...فاتحه صلوات
چرا.فایده داره.دکتر شریفیان متخصص ارتو به ام گفت.بعد گفت دو زانو و چهار زانو ممنوع.مهمونی ام رفتی.رودرواسی رو کنار بگذار.مث ننه ها.پاهاتو دراز کن.
زانو و کف پا؟درد بگیره.رو کمر هم فشار میاره.غیر اینکه کفش مناسب باشه.
چی کار کردی باخودت؟برادر من؟اونم تو این سن و سال؟
عرض کردم.خرداد می پزن .یعنی نیمه ی خرداد.آلوشالا تمومه
من آلوچه نخوردم.برا خورشت .فریز کردم.
https://s8.uupload.ir/files/screenshot_۲۰۲۳۰۴۲۸-۰۷۳۹۱۷_gallery_iyg2.jpg
بچه بودم
هم سن و سالم بچه و هم بازی نداشتم.البته بجزداداش هام.که هر کدوم دوسال ازم کوچیک ترن.
بهرحال.
وقتم رو با دایی ده سال ،خاله ی ۱۶ سال و خاله کوچیکه ی ۸ سال صرف می کردم.ایضا مادربزرگ ها و پدربزرگ ها.
و قضیه ی نقشه و ... از مادربزرگ یاد گرفتم.
ماها که روستازاده ی شهر نشین هستیم.یه جورایی دو زیست یم.
وقتی میگم خونه باغم.یعنی دکتر هم نرفتم.چون اینجایی که هستیم.دوتا پزشک عمومی هستن.متخصصین رشت،گلسار تشریف دارن.
بله.ما می گیم؛رَشت،rasht.
خبرای خوب.دلم سبز میدون گردی و بازار بزرگ گردی خواسته بود.
الان دیگه باید حرص زانوهایی که داغون کردی رو هم بخورم

خوب خوب ؟
چ میکنی ؟
از باغ و بستان برایمان بنویس
ابتدا بابت آیکنی که،به اشتباه،در کامنت پیشین، ثبت شده بود.عذرخواهی می کنم.به گمونم خواب آلودگی و آستیگمات بودنم،بی تاثیر نبود.









من اونقدر خنده ام گرفت.نمی دونم چه؟ بنویسم؟ولی حال زانوهای من خوبه.برای اینکه همون قدر ازشون کار میکشم،همون قدر هم بهشون استراحت می بخشم.۱۸ سال پیش، براشون زانو بند oppo خریدم
بله.خوب خوب.
شکر خدا
خونه باغم.قرار بود برم رشت.نشد.چون کار کشاورزی شروع شده.پدر و مادر مشغول اند.منم قدری تو باغ،می چرخم،یه سبد آلوچه سبز،پر پر کردم.بعد بسته بندی و فریز.که زمستون بریزیم تو قرمه سبزی.
حال باغ و درختا خوبه الحمدالله.آلوچه ها جون گرفتن.یعنی هر لحظه تپل تر و بامزه تر میشن.
دی روز دوتا زاغ روی شاخه ی صنوبر نشسته بود و...لونه ی ،خونه ی،مش هادی رو دید میزد.منتظر بود.خانم مرغه از لوله بزنه بیرون،بره سروقت تخمش.شاید هم جوجه اش.
چند تا مارمولک م دیدم.از دیدن همدیگه وحشت کردیم.هرکدوم یه سمتی دوئیدن.منم سمت خونه
چطوری ناظم الاطبا؟
من فقط؛مثال ایشان چوب دست=عصا دارم.
ممنون؛خوبم شکر خدا
7نکته پست بعدی از زبان


مادر درختها
ازلطف شما ممنون و سپاسگزارم
دلم گرفته برایت
عزیزدلم....
سه روزش که رفت


مونده فقط 27 روز دیگه
البته اینو مزاح کردم
ماه رمضان رو بی نهایت دوست دارم...
بخصوص دعای موقع سحر و مناجات های دم افطار
انگار همه مردم بوی ملائکه رو میگرن
خدا ادکلن مخصوصش رو ازون بالا اسپری میکنه رو هممون تا لااقل این یه ماه رو بوی ادم بدیم
خدایا شکرت
نبووود؟27روز






خدا ادکلن اسپری میکنه؟



من عااااشق نمازعیدم و قنوت لذیذش
البته که ،دعای سحرش رو دوست دارم،منتهی سحرهایی که از پشت پنجره حیاط رو نگاه کنم و سوسوی چراغ ها و....شروع آهسته و آرام ِ بارش برف
عِه؟اینجوریِ!؟؟
یادِ سمندون افتادم ؛بوى آدمی زاد میاد
+آقا طاعات و عبادات تان قبول،لطفا مارو از دعاهای خوب تون مرفه کنید،بلکم خدا مارو ببخشایدو بیآمرزد
ماه سه روزه خیلی قشنگه
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صلی علی محمدو آل محمد و عجل فرجهم


(با لحن شیخ هاى ولایت خودتون بخونین)
ماه سه روزه مثال نوزاد سه روزه اس،که غسلش دادن و بوی گلوش مستِ مستت میکنه و دوست داری بقلش کنی و بخودت بفشاری اش،...
استاپ،استاپ ...بچه سه روزه؟
لذا پیراهنش بهترین گزینه اس
شعر از منزوی، درسته؟
خیلی قشنگه؛ هم شعر و هم تصویر.
بله.درستِ درستِ


خیلی ممنون از لطف شما؛سلامت و شاد باشید