سلام می گول خاخور جان الهییییی به این مادر مهربان و این پسر مطیع که تو این سرما در حالی که داداشش لباس کلفت پوشیده حمام رفته، چقدر مظلوماند این بچها...
سلااااام سلام می گول مهشید جان❤ تی جان بی بلا؛ بلامیسر❤
الهی الهی الهی به هرسه تا شون ....
+فصل تابستون هم کوهپایه لباس کلفت می طلبه.مثال؟همسایه ها توی همین تیرو مرداد تموزطور...میرن دیلمان،با خودشون لباس زمستونی میبرن؛بس که هوای اونجاروزها خنک و شبها سردِ سردِ..
کلام امیر؛ از آزمودن خود با قناعت انتقام بگیر،همچنان که دشمنت با تقاس ،انتقام می گیری.
امام جعفر صادق ع: به ناتوان تر از خودت بنگر و به توانگر تر از خویش منگر،زیرا که این کار تو را به آنچه قسمت تو شده است، قانع تر می سازد.
امام رضا ع ؛ قناعت همنشین کرامت و سربلندی است.
واینکه ؛ عمل کردن بهش سخت نیست... چرا؟ چون خدا خیر بنده ای را خواهد، او را در دین دانشمند می کند<---امام صادق ع❤ پناه میبریم به خودِ ارحم الراحمینش❤ الهی شکر،بابت داده ها و نداده ها❤
پایان این پُست نوشتی که : `` آخ از این تصویر `` و این آخ از این تصویر یعنی ، دلت پُر از حرفِ نگفتس ، یعنی اینکه ،، این قصه سر دراز دارد
بله خو من فکرمیکردم؛ هیچ وقت پسرامو اینجور حموم نکنم. چرا ؟چون طفلی ها خجالت میکشیدن، من فکر میکردم؛ اگه دراینده غار نشین شدم، یه حموم صحرایی درست میکنم و یعنی چهار تا پایه چوبی ، مثال میخ چوبی درست میکنم و دورش رو با ملحفه محصور میکنم و تشت و لگن ؛آتش برپامیکنم و پسرهام با خیال راحت حموم کنن، که اینجور در مله عام نباشه، چون آبگرمکن واسه خانم خونه ودختریا دخترهاش بود و پسرا این شکلی استحمام میشدن، واین قصه یک سر دراز دیگه ای هم داره
این عکس من رو برد به قدیم! من بارها این طور حموم کرده ام!
شش ماهه دوم ؛طرز حموم کردن پسرا بدین منوال بود.خواهرا هم مسئول تدارکات بودن و با ملحفه بزرگ منتظر اتمام استحمام بودن. القصه؛ مامان جان چکار میکرد؟ همه ی شیطنتهای چوپان رو که طی یک روز روشن انجام داده بود؛اعمال قانون می کرد. یعنی حموم کردن ؛با کتک مفصل
کودکی بودمو دنبال خدا در بیابان دردشت در دل جنگل سرسبز کنار دهمان همه جا عاشقو سرگشته به دنبال خدا میگشتم!
مادر چه عاشقانه فرزند خود را حمام میکند قطعا خدا همانجا بود احساس من این است!
قطعاهمین طور است ؛که احساس آدمی همیشه صادق است


ممنون از حضورشما
من ک هیچ وقت اینطوری حموم کردن ندیدم :(((
ولی چقددد باحال :)
عین خاله بازی اصن ؛)
آره والا،عین خاله بازی.خصوصا زمانی زلزله اومده بود،
توی چادرمیبودیم،
انگار رفتیم پیک نیک،
اونم توی حیاط منزل اقاجان؛)))
سلام می گول خاخور جان
الهییییی
به این مادر مهربان و این پسر مطیع که تو این سرما در حالی که داداشش لباس کلفت پوشیده حمام رفته، چقدر مظلوماند این بچها...
سلااااام



سلام می گول مهشید جان❤
تی جان بی بلا؛ بلامیسر❤
الهی
الهی
الهی
به هرسه تا شون ....
+فصل تابستون هم کوهپایه لباس کلفت می طلبه.مثال؟همسایه ها توی همین تیرو مرداد تموزطور...میرن دیلمان،با خودشون لباس زمستونی میبرن؛بس که هوای اونجاروزها خنک و شبها سردِ سردِ..
الهی شکر ...
ممنون از جوابتون
الهی شکر...


ممنون از حضور شما؛آقای مهدی
حالا نسل ما ، و به شخصه خودم ،
بچه که بودم همجوره منو حموم دادن :/
که حالا چون این قصه سر دراز دارد ،
دیگه نگم براتون بهتره
خاله رو هم دیشب پیشش بودم ،
میدونه میگو دوس دارم ، واسم درست کرد ،
خیلی خوش گذشت ، جاتون خالی بود
بله،نگین برام،





که اشکمو جاری میکنید
ولی من میگم؛براتون
دست خاله جان درد نکنه،
نووووش جان تون؛عزیزان جای ما
عمل کردن بهش سخته ...
کلام امیر؛
از آزمودن خود با قناعت انتقام بگیر،همچنان که دشمنت با تقاس ،انتقام می گیری.
امام جعفر صادق ع:
به ناتوان تر از خودت بنگر و به توانگر تر از خویش منگر،زیرا که این کار تو را به آنچه قسمت تو شده است،
قانع تر می سازد.
امام رضا ع ؛
قناعت همنشین کرامت و سربلندی است.
واینکه ؛
عمل کردن بهش سخت نیست...
چرا؟
چون خدا خیر بنده ای را خواهد،
او را در دین دانشمند می کند<---امام صادق ع❤
پناه میبریم به خودِ ارحم الراحمینش❤
الهی شکر،بابت داده ها و نداده ها❤
پایان این پُست نوشتی که :
`` آخ از این تصویر ``
و این آخ از این تصویر یعنی ،
دلت پُر از حرفِ نگفتس ،
یعنی اینکه ،، این قصه سر دراز دارد
بله خو
من فکرمیکردم؛
هیچ وقت پسرامو اینجور حموم نکنم.
چرا ؟چون طفلی ها خجالت میکشیدن،
من فکر میکردم؛
اگه دراینده غار نشین شدم،
یه حموم صحرایی درست میکنم و
یعنی چهار تا پایه چوبی ،
مثال میخ چوبی درست میکنم و
دورش رو با ملحفه محصور میکنم و
تشت و لگن ؛آتش برپامیکنم و
پسرهام با خیال راحت حموم کنن،
که اینجور در مله عام نباشه،
چون آبگرمکن واسه خانم خونه ودختریا دخترهاش بود و
پسرا این شکلی استحمام میشدن،
واین قصه یک سر دراز دیگه ای هم داره
زمان قدیم و نبود امکانات چقدر سخت بوده ها:(
سخت بود.ولی آی زندگی مزه داشت؛که نگو
یعنی همش آدم فکر میکرد؛داره خاله بازی میکنه و زندگی اینجور جدی...
سلام عزیزم خوبی
خسته نباشی
سلااام

سلام به روی ماهتووون؛مامان سپیده
سلامت و شاد باشی؛ عزیز دلم
عاااالی :)
قُربانت؛سجادعزیزم
این عکس من رو برد به قدیم! من بارها این طور حموم کرده ام!
شش ماهه دوم ؛طرز حموم کردن پسرا بدین منوال بود.خواهرا هم مسئول تدارکات بودن و با ملحفه بزرگ منتظر اتمام استحمام بودن.
القصه؛
مامان جان چکار میکرد؟
همه ی شیطنتهای چوپان رو
که طی یک روز روشن انجام داده بود؛اعمال قانون می کرد.
یعنی حموم کردن ؛با کتک مفصل
یاد بچگی های خودم افتادم، اون موقع ها گاز نبود و مردم در زمستان از نفت برای گرم کردن خانه استفاده میکردند! .......
بله،بخاری نفتی و ابگرم کن نفتی:



با اون دود های گردالی• • • • <- پخش هوا.
حالا گاهی اتشدانِ آبگرمکنِ دود انگیز میشد،خان دایی یه دونه اب مقطر پرت میکرد توی اتشدانِ ،چند دقیقه بعد: پُففف.آب مقطره منهدم میشدو ،عین دود قطار؛از دودکش ابگرمکن دود میزد بیرون و ●●●●●●●●●ماها رد دود رو دنبال میکردیم؛خیلی فاز داشت
ماها؛منو داداش هام
ممنون از حضور تون