بعضی از حروف هاى الفبآ...
بعضی از واژه ها...،
بعضی از جمله ها،...
پشت پیشانی و
پست شیشه ماشین و
تابلو اعلانات و
درو
دیوار و
زیر شیشه ی میز و
بیلبورد ها؛،...
آدمو به لبخند وا میداره:هیچ!!
گاهی؛ باعث وبانیِ لبخند کشدار و ...توام نمایان شدنِ دندونا میشه(؛)
خلاصه اینکه؛
دایی کوچیکه ما ،لحن عربیِ خوشمزه و بامزه ای دارن:))
اون وقتا(زمانی که خونه ی آقاجان زندگی می کردم)گاهی وِر شون میگرفت؛
پشت میزشون ؛همراه زبان بدن(مثلا دست چپ شونو توی هوا می چرخوندن و گاهی بادست راستشون پشت گوش شونه میخاروندن و گاهی شونه ورمیداشتن و ریش و سیبیل و مو؛یکجا شونه میزدن و صدای شونه کشیدنش خودش موسیقی ای بود؛) مثال مسلسل عربی تکلم میکردن!!
کپه ی رخت خوابا پایگاه همیشگی مان بودو
گاهی خفقانِ غش غش خنده های پنج شش سالگی و
نهایتا:))
نتونستم ترجمه ش کنم :(
زدم گوگل ترنسلیت یه چیزایی اورد تهش با کلام من این شد:
ای خداوند، من برای آنها فضل می کنم و من هیچ شکی ندارم ...
ای خداوندن ِ ستارالعیوب؛منو ببخش و بیامرز

ببخش امروز مرا
عین غروب عصر جمعه دلگیر و خسته کننده بودم
نفرمایید بانو جان




من همه ی غروب ها را دوست دارم
وشما را نیزهم
وای ملسی بالون



منم همین طور واقعا :-):-):-):-):-):-):-):-)
دوست دالم یه عالمه
یه عالمه خیلی کمه؟
شونصد تا خوفه؟
باسه باسه
اصلا من مشهور شدم هر وقت خنده های خشنگ خشنگ کنم بعدش باید منتظر عواقبش باشم
پس توام اینجورییی!
فدامداتون اینا







عجیج مجیدی و ناناس اینا
باسه باسه
هِدونه دوسم داسته باسی بَسِ
همون هدونه رو هم نداسته باسی ،
من خیلی خیلی دوست دارم
بله،بله،
انگار خنده های خشنگ خشنگ مالیاتش زیاد زیاده
رابین هود؟اونی که مالیات میدرفته یادته؟منو یادِ آقامترسنجی
پس توام اینوراییی!
آله واقعا،منم همین جورهایم که دُفتی
کیلیمچیه بالون جونم
شخله پخله دیگه
یعنی توفتم میشه
یبار اشتباهی آبی که توش چند تا کنسرو جوشیده بود خوردم
تا سه روز روت به دیوار
گلاب به روم همش افتراق اینا دیده
یبار کارت عابر خواهرمو گم کردم
کارت مامانمو غیر فعال کردم
واز این یبارا دیده
خلاصه باس ملاقب خنده هام باسم
خیلیم پیش نمیاد این خنده ها
سینکال؟! فلتانس؟!
اینا لو از کی یاد دلفته بودی
فحسه؟!
منم میخوام بلت شم لازم میسه
میسی میسی
آهاااان









راست میگی بلامیسر
منم خودم حال خودمو میگرم و توفتم میشه.
مامانم میگه؛
تو خودآزا ی
راست میگه،آدم وقتی حال خودشو میگیره،مثال گل بخودی توی فوتبالِ
ولی مطمئنم یه حکمتی درش هست،...واسه همین اگه توفتم نشه ها،به قول آقای مترسنج؛واسم سواله ؟و خیلی مشکوک
از خودم یاد گرفتم
مثال؟من از جانب شما سیگنال های خوبی روی موج مثبت دریافت میکنم ،
گاهی پیش میاد کنار کسی باشی؟بی هیچ حرف و کلامی؟یک امواجی دریافت کنید؟که تمام فرکانس های روح رو روان تونو قاطی کنه؟مثال؟ یه بچه ای پیچ رادیو رو بی هوا بپیچونه،...
خلاصه من از جانب شما
امواج خوشی دریافت میکنم و
واسه همین
دوستت تون دارم
البته که،تا این امواج رو ازجانب دیگر دوستان هم دریافت میکنم
هدایا مرسی وجدان آفلیدی
و دایی را به اندازه جهان دوست داریم :)
حالا که اینجور شد بحث دایی شده
پست امروز رو برا دایی ها می نویسم
که اینا خیلیم شکننده هستن
تکرار میکنیم؛

و دایی را به اندازه جهان دوست داریم
دست شما درد نکنه ؛
بله بله،اینا طفلی های خیلی شکننده هستن شیخ
بعضی از حروف هاى الفبآ...
بعضی از واژه ها...،
بعضی از جمله ها،...
پشت پیشانی و
پست شیشه ماشین و
تابلو اعلانات و
درو
دیوار و
زیر شیشه ی میز و
بیلبورد ها؛،...
آدمو به لبخند وا میداره
و گاهی این لبخندها همراه میشه با بغض و گاهی فقط خوشی و لبخند
حالت که همراه بغض، الهی هیچ وقت تجربه نکنی باران جانم
اقرار میکنم ؛




گاهی به لبخند نمی کشه و
بغض گلو بریده و
ارسو،...
ارسو یعنی اشک ؛یعنی حروف و واژه و جمله و ،....تاسیان دلی
مرسی از یادآوری بغض و گاهی ....ممنون برای دعای تجربه نکردنش
بهش عادت کردم
به قول شمس لنگرودی عزیز؛
آه دلتنگی دلتنگی دلتنگی
به تو عادت کرده ام،
وگرنه نه ....
.
.
.
جان تان سلامت و دل تان خوش و
موفقیت های دلخواه و دلچسبِ هر چه شما بخواهید؛برایتان آرزومندم
عزیز همیشه و هنوزم،...بهامین بانوی گل
چه خشند!
وای بالون
چه خشند
من هل وقت غس غس بخندم
همون لوز شخله پخله میسم بالون
سنام بالون
بعدشم بالون یه حسایی هست که مال قدیماست
اصلا نمیشه گفت دقیقا چیه
نمیشه توضیحش داد
یه حال و هوای غیر قابل وصف که توش حواس پنجگانه هست انگار
چرا عزیز دلم





شخله پخله یعنی چی؟ بلامیسر
سلام به روی ماهتون
بله واقعا،یه حس هایی هست که توش حواس پنجگانه هست
ان شاءالله که سنسورهای حواس پنج گانه تون ،دایم سیگنال های مثبت و فرکانس های باحال دریافت کنه
چیه وجدان ژون؟
مرسی آبجی من خوبم
این جمله عربی معنی اش چیه؟
الهی شکر ،خدارو هزارمتربه شکر که خوبین


معنیش شکر نعمته بلامیسر
یکی اینو ترجمه کنه
مسئولین؟رسیدگی کنین لطفا
این دیوارنوشته های عربی رو خیلی دوست دارم...شعرای عربی رو هم که مستحضر هستین خیلی من دوسسسس


ان شاالله که همیشه تندرست باشن ایشون و همچنین شما



سلام برسونین به دایی کوچیکه...
بله بله،مستحضر مستحضریم آقای دکتر میم عزیز

















سلام :سلامت باشید بلامیسر؛بزرگواری شما رو میرسونم آقای دکتر میم عزیز
بینهایت سپاسگزارم آقای دکتر میم؛سلامتى توام موفقیت برای شما آررومندم،...
من اولم
بعدا میام
شما اینا

عجیج مجیدی هسدی
کپه رخت خواب ها و بالشت ها و قصه گویی بزرگترا در آن روز های بی برقی و اخبار ساعت 21.
دنیا یکدفعه منفجر شد.
من خودمو به زور بیدار نگه میداشتم،که دیدنی ها رو ببینم




آهنگش یادتونه؟خیلی باحال بود
البته سریال سرزمین های شمالی و ناوارو ... دوست داشتم
بعله عمو مهرداد جان
دنیا یکدفعه منفجر شد.بعد پدر بزرگ گفت ؛فدای سرم که منفجر شد،خواست کمتر بخوره!
گفتن .پدربزرگ جان؟منطور دنیا دختر عمه افسر نیست که، دنیا منفجر شد دنیا!
لذا پدر بزرگ همراه ِ همه ی ما غش آورد
باران جان دایی هات ماجراها دارن
مشتاقم از اون دایی پرشیطنتت هم بنویسی ....همون که پشت بوم میرفت همون سال چهل و هفتیه
جان دل باران

هرکدام شان باحالی ومتفاوتی دلچسبی خودشان را دارن






بله،رویا بانو
دوتا دایی ها رو همراه ماجراهاشون دوست میدارم.
خان دایی ؟دی ماهی ام
ایشان نه شیطنت داشت نه پشت بام میرفت.
یک جوان نوزده بیست ساله ای رو تصور بفرمایید،که دم غروبی همراه خواهرزاده ی پنج شش ساله اش ،میرفت روی تپه ی پشت پرچین خانه شان و دختر همسایه اش را دورا دور نگاه میکرد.
به قولی،من بودم و سیرسیرک ها و قوقوی مرغ شب و پشه های لامذهبی که نیش میزدن
غروبآی مهتابی ،خیلی باحال بود،منو ماهِ آسمون از فیگور دایی خنده مون میگرفت
فکر کنید؟چهار انگشت دست چپش توی جیب شلوارکتانش بود و با دست و سرانگشت های اشاره و شصت ،درحالی که دیدگانش به دور دست خیره بود؛سیبیلش رو مرتب میکرد و
متفکرانه درتفکرفاطمه بود
از غروب های بارونی و سوسوی چراغ خونه ی فاطی ایناهم بگم؟یا غروب های مه آلود؟که دید مون به نیم مترنمی رسید و دایی همچنان خیره به مسیر بود
البته ایشان 21 سالگی ازدواج کردن و
ما موندیم و دایی کوچیکه و
وزیر امین و
سپهسالار و
غروب هاو صبح های صادق و دلچسب....
سلام


فدای شما
فدای اون موج مثبت شما که بی اختیار لبخند به لبم میاره
کمی تلخ شدم چون بمن سر نمیزدی
میدیدمت گاهی ....
در وبلاگهای دیگه. و دلم میخاست باشی
با اون شوخی های دلنشین
سر دایی و پشت یام و. تعلق خاطرها. به دختر همسایه و شیطنت و راز داری نازنین شما
لطفا بمن بیشتر سر بزن
در ضمن ازتون اجازه میخام. کامنت زیباتو عمومی تایید کنم
میخام بت فخر کنم و پزتو بدهم
دوستتون دارم
هم شما هم خطه سبز زندگبتون را ....سلام مرا به جنگل و دریا بر سانید ......
سلام به روی ماهتون؛بلامیسر












زنده سلامت بمانی رویا بانو جان
هیچ اشکالی نداره که کمی تلخ شدین ..اصن؟باراکای 98 درصدیِ کی بودی شما
لطفا نبودن هام رو به بزرگواری تون ببخشید