من به مرور توانسته ام
تلکمِ تمامِ جهان را تصرف کنم.
می شودآیا یک لحظه از قضا
تو را دوباره
به خواب خود ببینم....؟
ماه!
هی ماهِ مَرحَبا!
دراین گیر و دارِ بی گریبان
دستم را بگیر،
من پیراهن دریده توام از اندوهِ انتظار!
تنها اشباحِ این شبِ خسته
شاهد هزار پهلو از نخوابیدنِ من اند.
من غلتیده در تغزلِ این قیامت ام
که شب تا سَحَر
مرثیه از مَحشَرِ مولوی می خوانم.
می خوانم
بلکه کبریا
به یاریِ کلماتِ من بیاید،
وگرنه یکی می گوید این گریه ازآن است و
یکی می گوید آن گریه ازاین!
حالا راهی بزن
روبه منزلی که نزدیک تر،
من بُریده ام...
#سید_علی_صالحى
سلام عزیزم
مث همیشه عالی
سلام به روی ماهتون

فدامدا عزیزدلم
سلام
همه چی روبراهه؟
ما همم خوبیم مرسی خاخور جان
سلام و عرض ارادت
شکر،الهی شکر. والا،راضی ایم به رضای خودش.
جانت سلامت برار جان
الهی شکر ،الهی شکر که خوبین
تندرست باشی تاهمیشه
یادم از کشته خویش آمد هنگام درو.
تصویر و شعر زیبا بود.
گفتم ای بخت بخفتی و خورشید دمید


گفت با این همه از سابقه نومید نشو
درودو سپاس کاکو جان
هیچ وقت نتونستم با سید علی صالحی ارتباطی برقرار کنم
ازنظر من،نتونستم به معنای نخواستنِ.






منظورم اینه که هرکجا گفتم،نتونستم یعنی نخواستم.یعنی دست خودمِ خواستن و نخواستن.چرا که از قدیم گفتن؛ خواستن توانستن است .
وآب و آتش
هردو درتضادن،
مثال دوست و دشمن
یکی بسوزاندو
یکی برویاند
یکی برویاندو
یکی بسوزاند
اشعار سید علی مثال آب روی آتیشِ.
بگذریم....
وممنون،
خیلی ممنون بابت نظرصادقانه شما
سلام بانو شبت بخیر داشتم میرفتم بخوابم یه سر اومدم پیشت




دیدم عکس ماه لاغر گذاشتی کنجکاو شدم
ابیات قشنگی بودن وحسابی سر ذوق اومدم انگار اینارو یه زمانی من سرودم مثلا
خداروچه دیدی شاید اون دنیا ملبس به لباس شعرا شدیم وخدایی چشمه ذوقمون جوشید چون واقعا خیلی دوست دارم شعر بگم ونوشته عالی بنویسم
حالا راهی بزن
روبه منزلی که نزدیک تر،
من بُریده ام...
آخرش خوب نیست تو نباید ببری هیچوقت هیچوقت
تی بلا میسر
اینقدی که تی بلا میسر نوشتی به منم سرایت کرد
خوابای خوب ببینی بانوی بهشتی
سلام عزیز دلم

<-حریم الشعرای بهشتی ام 



=اینجا چکار میکنی دختر؟برو بگیر بخواب
)


)
وقت شما هم بخیرو خوشی
خوشحالم که قبل خواب ؛ماهِ لاغر کنج کاو تان کردو
قدم روی چشم ما گذاشتین؛تی جان قُربان
فدای اون دندونای مسواک زده تون
(اَیِ چی کُنی لاکو؟بوشو بُخُوس
خدانکنه؛تی بلامیسرررررر
("حالا راهى بزن
رو به منزلی که نزدیک تر،
من بریده ام....
من خسته ام بانو
من ویرانم .....
من بریده ام بانو...
ممنون برای دلداری و
قوت قلب تون،خیلی ممونممممممم
خیلی عکس و شعر قشنگی بود
خیلی ممنون تون


دیدی واقعا بعضی خواب ها اینقدر شیرینه

که آدم دلش می خواد بیدار نشه ..
البته من اکثر خواب های که می بینم
وقتی بیدار میشم خدا رو شکر میکنم خواب بوده
و این تصویری که از ماه گذاشتی ! چیه ؟
این ماه انگار مریضه +_+ ببین خیلیم لاغر شده ..
بله،تجربه اش رو داشتم،



دیگه همین دیگه!





دلمم نمی خواست بیدارشم....
والبته منم چند مورد ازاین قبیل خواب ها داشتم و
هزااااربار خدارو شکر کردم؛که خواب بوده .والبته چند مورد،منو بیدار کردن و
منم با حول ولا بیدار شدم و
پرسیدم؛تو أیه چی کُنی=اینجا چکارمیکنی؟
نه که همین که!
حالا بعدامیگم
شیخ ابن بنیامین
جناب حافط فرمودن؛
مزرعه سبز فلک
دیدم و داسِ مه نو.....
امروز دومِ ربیع الثانی و
داسِ مه نوهه بلامیسر
شما ببخشید دیگه شیخ جان ،چند روز صبرکنین؛مه نو تپل مپل میشه
چیه خو؟
درود چشمت پرفروغ وبینا
عالی نگری عزیزم
سپاس ازحضورت
شادباشی وخوب
درود و سپاس؛ممنون از شما و نظرلطفت بلامیسر

خوب باشی و
موفق
چه قدر زیباست این شعرها.
زور زور سپاس بابت نظرلطف شما و
حضور عزیز و شریف تان
درود عالی بود

دعوتی گلم
www.bloodorange94.blogfa.com
درود برشما؛خیلی ممنون دنیا بانو جان

مرسی از دعوت تون؛ چشم عزیزم