" قلب من از صدای تو
چه عاشقانه کوک شد...."
پ،ن؛ششمین ترک از آلبوم "دنیای این روزای من"باصدای داریوش اقبالی " شکنجه گر "نام داره...
که وقتی می خونه؛
قلب من از صدای تو
چه عاشقانه کوک شد
تمامِ پرسه های من
کنارِ تو سلوک شد
عذاب می کشم ولی
عذاب من گناه نیست.....
_ با اون ریتم و ملودی و....باحال؛تصویربالا تو ذهنم لودمی شه:**
واینکه، یه نمه دیالوگ ؛
<<یادمه که خانم معلم پرسید هرکی از چی زمستون خوشش میاد.
هُمایون خُله گفت از شیرِ سرد.لاله گفت از دماغ هویجی آدم برفی.آندره گفت برف.یاسمن گفت از هیچ یش.ناهید گفت از سرماخوردن.علی گفت از صدای برف.من گفتم از تعطیلی مدرسه به خاطربرف.تو گفتی"از بوی پوست پرتقال سوخته روی بخاری وسط روز برفی"....>>
*****
*****
فکر کردن؟گوش کردن؟با تغذیه دلخواه دلچسب تره.امروز هوا عالی بود.پنجره رو باز کردم و
گوش گرفتم.صدای همهمه ی بچه ها می اومد.یادم اومد زنگ تفریح هاو تغذیه خوری های روی طاقچه.
پنجره ی گشوده شده بود _ شالیزارهای شوهر عمه ی پدر جان.مش غلام رضا، دوماد ارباب. آن سو تر...شالیزار پدربزرگ.سبز سبز...
وبعد یادم اومد ،زنگ تفریح هایی که،خانم ها نشاء می کردن و
آواز می خوندن...
زنگ تفریح هایی که؛
ویجین می کردن و
حرف می زدن وآواز می خوندن و حرف میزدن....
زنگ تفریح هایی که؛
بوی ساقه برنج و
نم بارون و علف...داشت
زنگ تفریح هایی که؛
برنجزارسفید پوش بودو
بوی تند دود_ توی کلاس می زدو
گنجشکا _ شوق زده ،پرواز می کردن و
فرود می اومدن و
شلنگ تخته می زدن....