یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم...
در زمین با ماه و
پروین آسمانی داشتیم...
البته شالیزار های ولایت ما طوریه که یه خونه است و
دور تا دورش برنجزار.وبدین جهت بساط غن ناهار و
ناهار و
عصرانه؛روی ایوان پهن بودو
دور هم ؛آرام جانی داشتیم...
_
"صیمه سر" یعنی صبح علی الطلوع!
یعنی هفت سالگیِ شکرپنیر،
یعنی راه...
می رفتیم.... ؛اما نه دور تر ازنسترن ها و
رویای بی گذر...
خسته نباشن جمیعا
سلامت باشید بلا می سر

پست ها وتصاویر همیشه زیبااااااا
فدای محبتت تون

خیلی عزیزین
سلاااااااااااااااممم عزیز دلمممم
خوبی ؟
نماز روزه هات قبوول قشنگممم
و ما همچنان دوستت میداریم
سلاااااااااااااااام

الحمدالله خوبم

و



سلام عزیزِ جان و
دلم
به به؛بهار بهار
چه اسم آشنایی
صدات میاد
اماخودت کجایی؟
ممنون عزیزم
دلم براتون تنگ شده بود و
وما هم خیلی دوستتون میداریم
لطفا داداشو نژن.نژنش بهار
خیلی خوش آمدین و
بسی خوشحالمون کردین؛بهار؟بهااااار؟بهارجون؟
این خوشی و حال خوب را خریدارم.

سلامباران جانم
نماز روزه هات قبول.
التماس دعا باران مهربونم
حال واحوال تون همیشه خوب و


جوونت سلامت بلامیسر



ممنون برای بودن تون
باشید تا همیشه عزیز دوست داشتنی ام

خوش؛ عزیز دلم
سلام !
سلام به روی بهتراز ماهتون
خیلی مچکرم.طاعات شما قبول حق
به یادِ بهامین جانِ چشم قشنگم هستم
مثل همیشه، سرشار از زندگی و صفا و سبز بودن
بدر کردن خستگی بعد از چندین ساعت کار سخت در زیر آفتاب گرم!
چایی ی و سیپاری و لقمه نانی
و تعریف خاطره و درد دلی و بعد هم کار و کار و کار
این کار چه جوهری ست که هم لذت بخشه و هم سخت و عذاب آور
بدون کار کردن بنظرم انسان هم موجودی می شود مثل دیگر موجودات و انچه که متفاوتش می کند کار است و البته کار هدف مند!....
کشتزار و گرما و خار و دستهای آبسه بسته و کمر درد های مداوم و اسانهایی جوانی که در در سی سالگی پنجاه ساله بنظر می رسند
ای انسان ....
ای انسان.....
مرسی خاخور جان برای عکس زیبا
وتعریف خاطره ها و




درد دل های دلی و....خنده خنده هاشان ...
وبعد دوشا دوش کارو کارو کار..،
خودشون میگفتن،وقتی می خندیم خستگی از تن مون در میره و
سختی کار مهو میشه...
واما دروی شالیزار خیلی سخت ترِ،که شما بهتراز من واقفید
بله؛ اى انسان
آشیان ها بر سرانگشتان تو جاوید
چشمهها در سایبان های تو جوشنده
افتاب و بادو باران بر سرت افشان......
مرسی از شما و
حضور عزیز تان؛جانت سلامت برارجان
سلام بانوجانم❤❤❤
همیشه خوش باشین❤❤❤
طاعات و عبادات تون قبول حق..
ممنونتونم بانوجان برای پاسخی که برام نوشتین که البته من هنوز فرصت مطالعه با دقت و پاسخگویی نداشتم..
دوستتون دارممم❤❤❤ شاد باشین تا همیشه.. ❤❤
سلام به روی بهتراز ماهتون❤❤❤❤









جووونت سلامت عزیز دلم❤❤❤❤
فدای محبتت بلامیسر؛طاعات و عبادات شما هم قبول حق.التماس دعا❤❤❤
فدای شما بشم،جووونه دلم
هر زمان فرصت شد،مطالعه کنیدو
عزیز دلم
ممنونمممم؛من هم خیلیییییی دوستتون دارم.
سلامت و شاد باشین تا همیشه،تی جان قُربان❤❤❤❤❤❤❤
سلام
این فصل سال کل شمال درگیر شالی هستند و من اینطور صحنه ها رو بارها دیدم و لذت بخش و جالب بود برام
زحمتتون یک توضیحی در مورد بوته چایی و نحوه چیدنش بدید چندتا عکس دیدم کنجکاو شدم .
علیکم سلام
خوشحالم دوست داشتین.یادمم هست منظور از شمال،کدام استان و
کدام شهرستانه
سمت پیوندها،لینگ؛عمریست مسافری این شبهای بی سحرم..،
ایشان میتونن کمک تون کنن.چای هم خواستین ارسال به سراسر کشور رایگانه.والا ولایت ما بوته چای نداره،شرق گیلان و
غرب گیلان چای کارن.مافقط برنجکارو
سبزی و..پرورش ماهی .به گمانم دو دستی برگ چای می چینن
سلام و درود بر شما حضرت باران







عجب تصویر قشنگی
عجب جمع قشنگی
و عجب متن زیبایی...
اما نه دورتر از نسترن ها و رویای بی گذر...
یادمه یه زمانی ۴-۵ ساله بودم
رفتیم شمال ، مزرعه ی یکی از آشناها رفته بودیم ، هندونه بود مزرعه اش
همه واستادیم کنار آلاچیق وسط مزرعه ، قاچ های هندونه به دست ، منم با یه شرت واستاده بودم!هر موقع اون عکسو میبینیم همه میزنیم زیر خنده از اون تیریپ من!
این عکسو دیدم یاد اون عکس افتادم ، مزرعه و شمال و صفا و صمیمیت و هوای عالی و تر و تمیز
سلام و عرض ارادت دکتر میم جان















ممنون از همه لطف تون
اما نه دورتراز....
یادمه یکی از پزشکان، از یک سالگی تا به اکنون سالگی خودشون رو قاب کرده بودن و
توی اطاق پزشک شون به دیوار زده بودن
واین تصویر 4.5 سالگی شما هم درکنار مزرعه .به قول خودتون هم شمال،آدمو یاد تارزان
بله،به گمانم این تصویر برای شمال= مازندران باشه .واینکه؛ممنون و
مچکرم و
سپاسگزارم،بابت حضور شما.شادو سرافراز باشید همیشه
رویای بی گذر...
سلامت باشی باران عزیز
...

ممنونم؛درپناه حق،سلامت و

عزیز دلی صحرابانوی محجوبم
شاد باشین بلامیسر
چه باحاله
جانِ قُربان