تو ای خدایِ هستی نزار وطن ...

 

هُدایا؟هُدایا؟راستی راستی؛ یه چند روز استراحت درهمچین مکانی؛ لطفا:)

*سابقه نداشت،توی تعطیلات بزنیم بیرون.چرا؟چون حال حوصله ترافیک موندن رو نداریم...

با این وجود ،اونقدر نیازمندِ هوای تازه بودیم که؛پس ازدوماه زدیم بیرون.

خدایا بابت این همه زیبایی سرزمینم ؛سپاس.خدایا شکرت.

*فکر کنید؟براتون مهمون بیاد و

سطل آشغال و

کیسه زباله ها رو وسط پذیرایی منزل تون خالی کنن...

یعنی حیف این خونه ی تمیزو

زیبانیست؟بله.متاسفانه مهمانان عزیز،همچین بلایی سر طبیعت آوردن.

*دیشب تو مسیر ،یکی حوصله اش از ترافیک سر رفت و

شانه ی خاکی درپیش گرفت...،ترافیک روان شدو

دیدم با مخ رفته تو تلِ شن و

ماسه/:

*تو مسیر رشت به لاهیجان ،اندکی تو ترافیک موندیم و

چهره چرخوندیم سمت راست و

چش مون به داشبورد 206سفید  که افتاد؛زدیم زیر گریه:/

*شما میدونید،پلاک ۴۵؟ براى کدام استانه؟*_*

*دادای من کوچولو بود،به "شلوار" میگفت"شَوال".حلول ماه شوال بر همگان خجسته و

مسعود باد❤

*عنوان از ترانه ی هنگامه.