بگذریم...

 

باهم  شش واژه  از_ سول _لویت_بخونیم؟

"تفکر می تواند یک اثر هنری باشد!"

ازاون شش واژه؟یا شش کلمه؟کدام یک در ذهن تان برجسته تر شد؟

مثلا من خودم؛  کلمه ی "هنر"ی تو ذهنم پررنگ تر شد.

بعد تو دلم گفتم؛هنر؟

گفت؛بله‌.هنر. هنرِ مهرورزی .فن شریف.

گفتم؛فن؟فن که برا کُشتیِ لامذهب:/

گفت؛کوفت.حافظ گفته،مهرمی ورزم وامید که این فن شریف...

گفتم؛آهان_ور هنری داری و

هفتاد عیب

دوست نبیند به جز آن یک هنر!..ازاین جورصوبتا؟

گفت؛باریکلا.

گفتم؛والان "یک هنر"تو ذهنم پُر رنگ تر شده  و

یاد اون جمله ام_ که یادم نیست_ کی؟ گفته بودم؟که ارج نهادن .وپررنگ کردنِ  یک خصلت خوب آدمی ،"یک هنرِ"

که  دیوُ فرشته (همون دلبر)میکنه !

تاگفت؛مرض دیو!

خودم و خویشتنم غش آوردیم*_*

گفتم؛درسته بوکوفسکی گفته؛هوای خوب مثل زن خوبه و

فلان و بیسار...

اما_چیزی که پایدارِ _مهرورزی والدینِ.همیشگیِ.جاودانه اس.گفت؛جاودانه؟یادته؟گفتم ،مگه میشه یادم بره؟جاودانگیِ؟بن مودی و

اِیمی لی؟گفت؛آره.

گفتم داشتم می گفتم؛چه هوا خوب باشه و....؛مهرشون همیشگیِ.واین یک اثر هنریِ که پس از مامان و

بابا شدن..؛ این مهرومهرورزی والدو

والدین  بیکران میشه.  اقیانوسی میشه. اقیانوسِ آبیِ..؛به جان خودم،تا گفتم آبی.همزمان یادِ آن  بانوی مرحومه افتادم. که پرنسس سواحل لاجوردیِ موناکوشده بود.وآن آبی بیکرانِ لامذهبِ لوک بسون /: