<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

ازمیان هاتویی های اویتامن...



 *امروز لحاف و ملحفه و

پتو مسافرتی و

کیپ تا کیپ- دو بند رخت_ شستشو نمودیم. البته قبل  این شستشو ها،

جارو کشیدیم و قرمه سبزی بار گذاشتیم و

مابین کارها بهش سر زدیم و....الان_از عطربوش مشخصه که در شرف جا افتادنِ.



*پرسید،این چه مدل دوست داشتنه؟که داره بهش آسیب می زنه؟

گفتم؛چه عرض کنم والا!؟

خیلى جدی گفت؛خسته نباشی !عزیزمن.

ومن غش آوردم*_*


*رسیدیم خونه آقاجان.آقای برادر زاده  داره میاد استقبال.نرسیده به ما _بلند گفت:"سلام عمه گیان"

با هم بلند بالا خندیدیم.گفتم،سلام حسام گیان"بعد دوتا دستاش رو باز کردو

گفت؛"فه رموو !فه رموو عمه گیان".( بفرما !بفرما بغلم عمه جان) ومن_وما_غشششش آوردیم*_*



*8کیلو لیمو آب گرفتیم.دو کیلو امروز باید آب بگیریم،به گمونم این مقدار آبلیمو،

 واسه زمستون مون جواب گو باشه!

البته مامان معتقدِ پنج کیلو بگیریم...چرا؟چون آبغوره نگرفتیم:/


*گفت،به نظرت؟چه مردی رو باید سه طلاقه کرد؟

گفتم؛اون زنی  که بیادو بگه،یادم رفت زیر شلواری شوهرمو بیارم.اونو باید سه طلاقه اش کرد و

خلاص!

قاه قاه خندید.گفت،نچ نچ،زنان علیه زنان.

گفتم، معنی نمی ده.حرف باید میزان باشه.ترازو باشه.به قول اصلان غم خوار،آدم باید منطق داشته باشه.خانم یه چمدون لباس داده دست شوهرش.همه ی لوازم شخصیش توش چپونده.الا شوهرِ،که مثال مترسک سرجالیز ورداشته اومده مهمونی..

حالا بدتر از اون،شلوار کردی مامد آقا رو تن شوهرش کرده،بعد غش غش میخنده و

بهم  میگه نگاه کن.بِرمودا زده !

خنده ام نگرفت.فقط سرم رو به علامت تاسف ...

قاه قاه خندید،گفت؛مترسک سر جالیز!وباز خندید....

گفتم،خدا رحمت کنه خان عموی مامان رو.لباس آورده بود واسه مترسک شالیزار آقاجان !

کت شلوار قهوه ای تیره،با بلوز شیری.با عطر بوی تهران!

اصن کلاغ ها و

زاغ ها دلشون نمی اومد رو شونه اش بشین.

دوباره قاه قاه

....گفت؛مترسک سر جالیز!

گفتم،کجاش خنده داره؟/:


*با لحن گلپا بخونیم؟؛

 زچه جوهر آفریدی،دل داغدار مارا؟

که هزار لاله پوشد،پس ازاین مزار مارا

چه کنم جز این که گویم؛بنگر به لطف بنگر

دل گرمسوز مارا،رخ شرمسار مارا؟.....

# سیمین بهبانی


*گفت،مث قدیم ها،دلم حوس دسپخت و

کله گب  زدن هاتو کرده...

گفتم،منم همین طور!

گفت؛ای کاش می رفتیم به گذشته ها...

چیزی نگفتم.تو دلم خوندم؛لای لای لای لای لای  ...حالای لای لای لای لای لای...،

مخور غم گذشته.گذشته ها گذشته.هرگز به غصه خوردن،گذشته برنگشته....

رسیدم به ؛نکن گلایه از فلک ..."گفت،ساکتی ؟ باز رفتی تو هپروت؟

گفتم،خودا چی فادا!سوسن جون؟

غش غش خندید:)


* وهمچنان دلمان مثال سیرو سرکه ی  7ساله می جوشه/: