یه شعر از اواخر دهه پنجاه خورشیدی بخونیم؟
(مولود ماه)
در این شب بی ماه
دردم از کدام دشنه ی نادیده
پا به زایمان دارد؟
یال بر آسمان گره می زنم
سر انگشت بر گونه های آب
من شیئی مُرده را
به تکلم آورده ام
بر لوح محفوظ نوشته اند
نه آمدن با خویش و
نه رفتنِ تو با خود ایت،
میان این د نام و
دو نقطه.
و دایره ای ست
به همان هر هفت فلک
که جز رنج
هیچ آوائیش به چرخش نیست
چنین است که به عشق برآییم و
به رنج!