<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

یک تصویر!

نظرات 8 + ارسال نظر
مترسنج یکشنبه 8 دی 1398 ساعت 22:53 http://dar300metri.blogsky.com

مث همیشه
زندگی و سادگی

خیلی ممنون از لطف و
حضور عزیزو شریف تون

اشکان جمعه 6 دی 1398 ساعت 00:05

سلام
از چای تا انگور بهمراه شعر و تاکیدی لازم بر حفظ سلامت که با عینک شماره ۱۴ جوشکاری خورشید گرفتگی ببینند .
بسیار جالب و عالی
زنده باشی

سلام روله گیانم
خیلی ممنون از لطف تون،زور سپاس گیانه که م

سلامت و
سرافراز باشی بلامیسر

احسان جان پنج‌شنبه 5 دی 1398 ساعت 19:23 http://www.daftarcheyadasht.blogfa.com

سلام
اتفاقا ما فقط تام و جری انشرلی و جودی ابوت و اینا + انیمیشن دوست داریم از سر بیکاری بره ناقلا دیدیم

سلام
اتفاقا خیلی ام کار خوبی میکنیدو
احسنت بر شما احسان خان

کاکتوس پنج‌شنبه 5 دی 1398 ساعت 19:00

چه خوبه

مچکرم

donya پنج‌شنبه 5 دی 1398 ساعت 16:46 http://www.bloodorange94.blogfa.com

درود انتخاب تصاویر همیشه عااااااااالی گلم

درودو
سپاس از لطف بسیار شما،عزیز دل

donya پنج‌شنبه 5 دی 1398 ساعت 16:45

من ناروا بسیار شنیده و
خود خاموش به سایه نشسته‌ام
من دردها بسیار دیده و
خود در خود خسته، شکسته‌ام
اما هرگز
به روی رویاهای خویش نیاورده‌ام
که بر من چه رفته،
چه می رود...!

"دعا کردم که بمانی،
بیایی کنار پنجره،
باران ببارد.‌‌‌‌...."

سید علی صالحی


سپاس از حضور تان

آران پنج‌شنبه 5 دی 1398 ساعت 12:08 http://hghight-zandage.mihanblog.com/

چو کم آورد ز مستی تو
شرابی ز انگور داد تا که آید مستی تو
مستی تو همه هوشیاری عشق باشد
چه کنیم ما، که نشدیم لایق مستی تو


دلسوختگان

چو کم آورد ز مستی تو
شرابی ز انگور داد تا که آید مستی تو
مستی تو
همه هوشیاری عشق باشد
چه کنیم ما،
که نشدیم لایق مستی تو

سپاس از حضور تان

آران پنج‌شنبه 5 دی 1398 ساعت 12:02 http://hghight-zandage.mihanblog.com/

تو می دمی و آفتاب می شود. . .

هر کسی کو..
دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش. . .

باز جوید...
روزگارِ وصل خویش...

خواندیم که؛
مولانا در یکی از آثار منثور گوید،
...عجیب سعب و
دشوار و غریب آن باشد،
که قطره تنها مانده در بیابان،
کوهساری یا دهان غاری یا در بیابان بی زنهاری در آرزوی دریا که معدن قطره است...،آن قطره بی دست و
دست افزار از شوق دریا غلطان شودو
می بُرد و به قدم شوق دریا..می دواند بر مرکب....

درود و
سپاس از شما بابت این بیتی که و
سیر کمالی موجودات،خصوصا انسان را بیان دارد....


سپاس آراران



سپاس بیکران آران عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد