سرزمینی که خلاصه ی بند است
و پیراهن حبسیان را
هم از روز نخست میلاد دیده گان گریانم
دوست ترت می دارم از خورشید
که دیری ست سرزدن به این دامنه را به حیله لاف می زند
دوست ترت می دارم از ماه
که جراحت هزار پلنگ عاشق را بر چهره دارد
دوست ترت می دارم از پرندگان
که لال می گذرند
از آبشار
که ذبح هزار عقاب سرچشمه را خبر می دهد
با کف خون سرخ موج هایش
از درختان
که دسته ی جانی تیغ تبرمی شوند
و برادران هم ریشه را درو می کنند
دوست ترت می دارم از تمام انسان ها
که عصمت نام خود را برافروخته اند
به یکی بوسه بر دست بی ترحم سلاخ
تو را دوست تر می دارم از رویا های خویش
چرا که تو به باز نشستن تمام رویاهایی
برآوردِ تمام آرزوها
مرا از رفاقتی بی مرز سرشار می کنی
تا دوست بدارم جهان پیرامون خود را
آبشار خورشید درختان را
پرندگان ماه سرزمینم را
و تو را. . .
#یغما گلرویی