<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

خسته نباشم واقعا

 

ساعت یازده ظهرِ ،بعد دم کردن چای.ایستادم پشت پنجره.چشمم به جمالِ اون تکه ابرِپخش پلا روشن شد.فاصله؟به فاصله ی زمین تا آسمونی مون فکر کردم.

 براش خوندم :

دوستت می دارم بی آنکه بخواهمت.

سال گشتگی ست این

که به خود درپیچی ابر وار

بِغُرّی بی آنکه بباری؟


سال گشتگی ست این

که بخواهی اش 

بی اینکه بیفشاری اش؟


سال گشتگی ست این

خواستن اش

تمنایِ هر رگ

بی آنکه در میان باشد

خواهشی حتا؟


نهایتِ عاشقی ست این؟

آن وعده ی دیدارِ در فراسوی. . .


تا خود صبح،ازاین پهلو به آن پهلو شدم.پشتی رو برعکس کردم.خودمو سروته کردم.به قول اجی کله سیا خوابیدم.یه عالمه گوسفند شمردم،شعر خوندم.موسیقی پلی کردم.نچ.خوابم نبرد که نبرد.یلدایی بود دیشب.بلاخره سپیده دمیدو...ساعت شد هفت سی.کم کم چشمام گرم شدو،به سلامتی ،نزدیک به یازده ظهر بیدار شدم.