<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

ازمیان هاتویی های اویتامَن!

 

دلتون نخواد...شیش هفت تا به داشتیم/ سه تاش رو مربا درست کردم،


فدای سر تون،یه قطعه از موتورساعت ام از کار ایستاد.


از یه آقای پیرمرد دست فروشی ,,,که مثل خودمون روستایی بودن/ بِه رو خریدیم.گفت؛اونقدر خوش خوراکِ ،میگین خدا پدرتو بیامرزه.


 ساعتو ,سی و چند تومن/شهریور ۸۲ خریدم ،

اون قطعه رو صدو سی و چندو پونصد  تعویض کردم.

گفتم،۱۶ بار وقتی میخواستن توپ درکنن، دستم بود.چند بار عروسی.به عبارتی سرجمع،چهل بار دستم ام نبوده.

گفتن؛از صدتا یکی اینجور میشه.


(آب انار ترش)


_خدا پدرشو بیامرزه.خودش و عزیزانش سلامت باشن../جای شما سبز/بِه های خیلی خوش خوراکی بودن.


*ساعت از  اولش ام بهترشده و 

مث ساعت کارمیکنه!

لاکن اشیاء هم دل و قلوه دارن.چیز میز میفهمن.


.


دیشب خواب دیدم خیره به درخت پر شکوفه ام.

مردشریف از راه رسید و

پرسید،به چی نگاه میکنی؟

گفتم،شکوفه ها.

یه نگاه به درخت کرد.قیافه اش طوری شد که،شکوفه کو؟

گفتم،برو اونورطر.رفتم سر جاش.یک شاخه ی پر شکوفه دیدم.نفس کشیدم.گفتم،زنبور توی شکوفه رو می بینی؟

چیزی نگفت.

آسمان آبی  و تک و تک لکه ابر دیده میشد.شالیزار ها پرآب بودن و

صدای شُرشُر آب می آمد.وقتی برگشتم،گلبرهای شکوفه ریخته بود و

میوه ی نورسته جاش بود.

لبخندم گرفت.سرشاخه رو به سمتم کشیدم...

گفتم ببین؟میوه شدن.

همین جور:)انگار که من خُل شدم.نگام کرد.

به مامان گفتم.

خیلی جدی گفت،خل شدی؟خل بودی.پاک دِ چیزا بئوستی.



                            


نظرات 5 + ارسال نظر
moradesvand57 جمعه 9 آبان 1399 ساعت 00:11 http://دیار بختیاری

مامان جون حتمنی شوخی فرمودند از مربای به و ترشی بادمجان چه خبرا هر کدومش خوشمزه تره سهم ما یادت نره

پدرجان شوخ و بذله گو هستنمامان جدی و
خانم ناظم طوراند
امسال ترشی نگذاشتم.البته / دو شیشه سیر ترشیگذاشتم

مهتاب پنج‌شنبه 8 آبان 1399 ساعت 20:26 http://javanerooz.blogfa.com

با افتخار دوست عزیز لینک شدید

مرسی عزیزم

آران پنج‌شنبه 8 آبان 1399 ساعت 17:43

هرگز نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

از دماغ من سرگشته خیال دهنت
به جفای فلک و غصه دوران نرود

در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود

هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است
برود از دل من وز دل من آن نرود

آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود

گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود

هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود

حافظ

https://music.persianfa.org/2019/11/26/01_Dele_Divooneh.mp3

سلام و درود بر شما آرزو عزیز.سپاس از حضور سبز و
همیشه گرامی تان

moradesvand57 پنج‌شنبه 8 آبان 1399 ساعت 11:55 http://دیار بختیاری

سلام خوبین . به به عجب کلیپ زیبائی ولی حیف که اهنگش کمی غمگینه چه خوابی دیده ای که مامان گفته خل شدی خدای نکرده

سلام بر شما.ممنون .خواب برادرم،+،خواب شکوفه ها و
آبی آسمان.خواب آب جاری و...هوای خوش.و لیکن مامان درست گفته اند.

باشماق پنج‌شنبه 8 آبان 1399 ساعت 10:38

خدا مادر مرا بیامرزد
مربای به و آلبالو و کدو تنبل حرف نداشت
ترشی بلد نبود بیاندازد
خیلی ها بهش اعتقاد داشتند
هر وقت چیزی گم می کردند سفارش می کردند که برای آنها ختم صلوات بگیرد
جالب این بود که پیدا می کردند !
صبح یکی زنک زد و خبر فوت پسر اقوام را داد که تحت تاثیر مو مو که نمیدونم چیست خود کشی کرده یعنی خودش را بر اساس دستور العمل که ذر انتساب گذاشته خود را بیدار آویخته است
چه روزگاری شده !
سیزده سال داشته

خداوند رحمت شان کند
سر صبحی چه خبرغم انگیزی بهتون گفتن
دادا به ام گفت،یک بازی مسخره اس.میره تو پروفایل و
گالری تصاویر و مخاطبین.بعد دونه دونه بهت میگه و تهدیدت میکنه.بعد مجبور میشی هرچی گفته گوش کنی.
گفتم،خواهشا مراقب باش.به ام گفت،سه ماه پیش،میخواستم عکس مومو رو به ات نشون بدم.ترسیدم شب ها ازخواب بپری و
بترسی.
خودم سرچ کردم دیدم
درست کردن مربای به رو از خاله جان یاد گرفتم.همچنین ترشی ها رو.البته بجز ترشی بادمجان شکم پر را از زن مش رمضان،دخترعموی مادربزرگ یاد گرفتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد