اول بهمن!

یکشنبه 5 بهمن 1399 ساعت 17:52 http://دیار بختیاری

به به عجب زیبائی خاصی اهنگ بارش برف . جاتون خالی نباشه چند روز جلوتر جائی رفتیم که یکسره برف میبارید از بس تو برف موندیم که سرما خوردم حیف نشد ادم برفی درست کنم

دایم به گردش و تفریح .سلامت و خوش باشید همیشه

سید محسن

شنبه 4 بهمن 1399 ساعت 12:22

*جهان هستی، تمام وسائل مورد نیاز رهائی و نجات را، در اختیار
تو قرار داده—ولی دقت کن. چون این وسائل، برای نجات یک نفر
است.

بله.
سپاس از حضور و نظرات تامل برانگیز تان

کیهان

جمعه 3 بهمن 1399 ساعت 18:43 http://Mkihan.blogfa.com

درود بر خاخور جانمان با بهترین آرزو ها برای شما و عزیزان عزیز ات
بله برف و سکوت کوهستان و یه اتش در دهانه یه غار کوچک و تکیه به سنگی و و قهوه جوش کنار آتش و تفنگت کنار دستت و پک زدن به سیگار و نگاه به عنق تاریکی و شعله های آتش
چند بار برام پیش آمده
به نوعی نوشتمشان.
در داستان ایگل
و شعر گونه
یادت تو زمزمه بارش برف
در سکوت دره ها
در شکست دل من
یاد تو مزرع باران خورده
باطراوت چون تو.
آری آبجی قبلا تنهایی و کوه رفقای من بودند.
یک بار یک استاد طبیعت گردی گفت
امیر کیهان؟
گفتم بفرمایید
گفت هیچگاه تنها به کوه نرو و ....
از ان زمان کن و بیش نصیحتش را پذیرفتم
اما دیگر هیچگاه لذت تنهایی و سکوت و تاریکی و وهم کوهستان که ررایم لذت بخش بود دیگر تجربه نکردم
شاید اقضای سن و سال هم باشد
مانا باشید و شاد و تندرست.آمین:

درود بر شما کیهان برار عزیز و جان قوربان مان.خیلی ممنون براره که م

به به.چه صحنه ی جانفزایی رو به تصویر کشیدین.
ممنون بابت یادآوری شعر:
یاد تو
زمزمه بارش برف
در سکوت دره ها
در شکست دل من
یاد تو
مزرع باران خورده
در پیچ و تاب!
آری آری!
همچون تو
طرب انگیز.

*"تنهایی و کوه رفقای من بودند." این جمله خیلی خوب بود.
کار خوبی کردین.نصیحتش رو پذیرفتین.
تاریکی.کوهستان.دکتر سروش.کله پاچه.
بله.هیچگاه لذت تنهایی و سکوت و تاریکی و
وهمِ کوهستان. تکرار نخواهد شد

خیلی ممنونممممممم.سلامت باشیدو
بمانید.آمین

باشماق

جمعه 3 بهمن 1399 ساعت 14:17

با درود
آیدا الهی
وبلاگ نویسی که وبلاگ اش را من خیلی دوست داشتم
مدتی صفحه اینستاگرامش را مطالعه می کردم
جالب این بود درست دو سه دقیقه پیش گفتم خبری ازش نیست
دیدم که به روز شده است
اگه سرچ کنی می توانی او را در گوگل ببینی

درود بر شما
بله.وبلاگ ایشان را سالها پیش.میخواندم.آن وقت ها.با نوکیا ۲۰۰ به گوگل سفر می کردم
نام و نام خانوادگیِ قشنگ و خوش تلفظی ام دارن.

دلسوختگان

جمعه 3 بهمن 1399 ساعت 13:29 https://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

آموزه هایی از نلسون ماندلا

نلسون ماندلا را با " انسانیت "بشناسیم ،،،،
( انسانیت یعنی همین !)
۱- ۶۷ سال برای مبارزه با نژادپرستی در آفریقای جنوبی تلاش کرد.
۲- ۲۷ سال زندانی کشید.
۱۸ سال آن را در زندانی با ابعاد: ۲/۷۰ * ۲/۱۰ متر
۳- معتقد بود نفرت، مانع فکر کردن منطقی میشود.
۴- پس از آزادی از زندان، از مردم خواست از سفیدپوستان انتقام نگیرند و آنها را ببخشند.
۵- از طریق احترام به انسانها، به دستاوردهای بزرگی دست یافت.
۶- از زندان، به صورت مکاتبه ای، لیسانس حقوق خود را از دانشگاه لندن گرفت.
۷- به مردم گفت: اگر میخواهید با مخالف به صلح برسید باید با او کار کنید و با او شریک شوید.
۸- معتقد بود سختتر از تغییر جامعه، تغییر خودت است.
۹- در پی شوکت فردی نبود.
۱۰- ایرادها و اشتباهات خود را مخفی نمیکرد.
۱۱- کنترل عمیقی بر احساسات و رفتار خود داشت.
۱۲- در مراسم تحلیف ریاست جمهوری، از زندان بان خود (Christo Brand) به عنوان مهمان ویژه دعوت کرد.
۱۳- وقتی رئیس جمهور بود، از قاضی که (Percy Yutar) او را به اعدام محکوم کرده بود برای شام دعوت کرد.
۱۴- معتقد بود تا فقر از میان نرود، آزادی هرگز بدست نمی آید.
۱۵- توان قابل توجهی در اجماع سازی میان نیروهای مختلف سیاسی را داشت.
۱۶- بر تدوین قانون اساسی آفریقای جنوبی، دقیق نظارت کرد: سندی که تحسین جهانیان را به همراه داشت.
۱۷- میگفت بهترین روش شناخت یک کشور، شناخت وضعیتِ زندانهای آن است.
۱۸- همیشه در حال یادگیری بود.
۱۹- هر که او را ملاقات کرد گفت:
ماندلا با دقت و علاقه گوش میکند.
۲۰-وقتی به شخصی قدرت بی پایان و غیرقابل مهار میدهید.با این عمل یعنی
یک قدرت هم از وی می ستانید
که آن قدرت عدالت ورزیدن است و اینگونه یک دیکتاتور میسازید. هر چه از او تمنا کردند، کاندید دورۀ دوم ریاست جمهوری نشد. فقط پنج سال رئیس جمهور بود.
۲۱- نام بیوگرافی خود را گذاشت: راه طولانی آزادی.
۲۲- به طور واقعی و پایدار، متواضع و ازخود گذشته بود.
۲۳- ذاتا با پرنسیب بود. دیگران هیچوقت احساس حیله گری از جانب او ندیدند.
۲۴- قدرت و لذتِ از قدرت بسیاری از رهبران آفریقایی را آلوده کرد. ماندلا فراتر از همۀ آنها عمل کرد و چهرۀ ماندگار تاریخ شد.
۲۵- معتقد بود آموزش، مؤثرترین روش تغییر جهان است.
۲۶- مظهرِ بهره برداری از سَمبُل ها بود: شمارۀ زندان خود را به عنوان ابتکارعملی در مبارزه با بیماریها در آفریقا گذاشت (۴۶۶۶۴ Initiative)؛
۲۷- از ۲۵۰ دانشگاه و مؤسسه، جایزۀ صلح و دکترای افتخاری گرفت.
۲۸- به خاطر محبوبیتِ جهانی، سازمان ملل، ۱۸ جولای هر سال (روز تولد او) را به عنوان روز بین المللی نلسون ماندلا ثبت نمود.
۲۹- هم انسانِ شریفی بود و هم سیاستمدار بود
۳۰- میگفت: مرا با موفقیتهایم نسنجید بلکه با تعداد دفعاتی که سقوط کردم و دوباره برخاستم ارزیابی کنید.
و اجازه نداد کسی دستش را ببوسد

خیلی ممنون از حضور همیشه سبز و قشنگ شما.
درود ها و سپاس ها. دوست عزیز و گرامی

باشماق

پنج‌شنبه 2 بهمن 1399 ساعت 15:13

با درود
بچه جلف های قدیم در روز بارونی به دختر ها چتر به دست حمله می کردند
در این جنگ نا برابر دخترها گریان و چتر پسران هم شکسته می شد
نمی دونم چرا بین پسرها و دختر ها همیشه به جای تعامل رقابت بوده و البته هنوز هم هست
بله
متاسفانه کاسبی ها کمی خراب است
کارگران هم کار کم گیرشان می آید
ولی اگر گیرشان بیاید پوست از کله ی صاحب کار می کنند

درود بر شما
به قول اون ترانهه؛چه جنگ نا برابری/چه دستیو چه خنجری/چه قصه ی محقری/چه اولُ چه آخری...)به قیه اش رو با صدای خود خواننده بشنوید

چه اصطلاح بامزه ای."بچه جلف ها"/تا جایی که من خاطرم مانده.پسران به خودشون حمله میکردن و دس به یقه میشدن و
حسااابی.از خجالت هم در میومدن و
کاری به کار(به یاد ندارم اشک دخترها رو جاری کرده باشن) دخترها نداشتن.

پدر جان می گفت.پسرادرس می خواندن .تا توی کلاس.نمرات شون از دخترا بیشتر باشه.دخترا هم درس میخوندن تا نمرات شون از پسرا بیشتر باشه.
والان می بینیم که.بچه ها انگیزه ای به درس و مشق و تحصیل ندارن.واینجوره که.۷ هزار دختر ۱۴ سال.رفتن خونه بخت.و ای کاش.خانم ابتکار.به جای ف و ض ولی.در خلقت و
هرآنچه که آن مسئول گفتن.مسئولیت خودش رو درست انجام میداد...

والبته که.خداوند همه رو بچه درس خوان و خر خون نیافریده که.هرکسی نغمه ی خود خواند و....

والان که فرمودین،نمی دونم چرا؟بین پسرها و دخترها.همیشه به جای تعامل.رقابت بوده ،...
جسارتا؟شما که فرمودین.بچه درس خوان بودین و
عروس گل تون.به شما رفته.چرا؟اشک خواهرتونو جاری می کردین؟

بله.
کاسبی ها افتضاح است و
با این بلبشو اوضاع اقتصادی. خرج با برج کارمندان.جور در نمیاد چه برسه کارگران ...

امیدوارم.خداوند یه فکری به حال این مملکت گلگون کفن.بکنه.

دلسوختگان

پنج‌شنبه 2 بهمن 1399 ساعت 10:58 https://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

بهمن ماه زیباست
اوج سرما در این ماه است و برفهاش که خاطره انگیزند. البته برای مناطق کوهستانی که هنوز امکانات کامل ندارند سخت و طاقت فرساست. گذشته که بماند وقتی برف می آمد انگار خدا با مردم قهر کرده بود. قطع آب و برق، نانواییها کار نمیکردند، خیابانها و کوچه های یخزده، سکوت سرد یخی و دلتنگی عجیبش... آخ که اون روزا برن و دیگه بر نگردند.

شاد باشید

بله.بهمن! ماه زیبا و دوست داشتنیِ.وخیلی ام خوش عطر بویِ.بوی برف میده.و سرما دلنشینی ام داره.والبته.در ظاهر سکوت سرد و یخی و دلتنگیِ عجیبی داره.که باطنش گرم و دلنشین و نازنینِ.

خیلی ممنون از حضور عزیز و گرامی شما
سپاسگزام؛سلامت و شاد بمانید

باشماق

پنج‌شنبه 2 بهمن 1399 ساعت 10:05

با درود
واله
آخه حالا که زمین سفید شده
آدم. دلش باید بگیرد
برو بیرون دو سه گلوله برفی درست کن
بزن به اونهایی که دوسشان داری
ولی سنگ تو گلوله های برفی نگذاری ها !
آخه زمان کودکی ها بعضی ها سنگ می گذاشتند و بسوی راننده های تراکتور می انداختند
من یک بار دونه ی ماش را در دهان گذاشتم و با خودکار بیک بدون میله به یک راننده جیب زدم آن هم روی لپ اش
یهو چشمم را بست و ترمز کرد
الان هم عذاب وجدان دارم
خدایا توبه
هوای تهران هم نیمه ابری و تمیز است

درود برشما
واله.شاکر این نعمت هستیم.
ولی دلمون سخت گرفته اس...
مثال؟!درسته ما (منظور از ما_باباگیان و مردشریف و چوپان و باقی بستگان)جزء حقوق بگیرایم.ولی دل مون پیش کارگرهای روز مزده.دل مون پیش دست فروش های خیابان ها و بازار روزِ...

راستش.من از این کار اصلا و ابدا خوش ام نمی یاد.
و به یاد ندارم.به کسی گلوله ی برفی زده باشم.
واسه همین.قدم زدن و فکر کردن رو دوست دارم.
والبته.بعد طی کردن مسافتی.جای دنجی بایستم و
تو ذهنم.سیگاری بگیرانم و
به دور دست ها خیره شم و
پُک کشدار...

روزهای برفی.معمولا اینجور بود که.تو مسیر رفت و برگشت مدرسه.
دختر ها با پسرهای کلاس(با آنها که هم مسیر بودن).یعنی برای همدیگه گلوله برفی پرتاب کنن و
جای شما سبز.
صحنه های قشنگ و کمدی ای خلق می کردن.
لاکن بچه های هم مسیرام. توجیح.وخیلی مراقب بودن.

خدایا لطفا امیر علی خان رو ببخش و
به وجدانش آرامش ببخش

عطر و بوی تهران رو خیلی دوست دارم.
دل ام واسه ولیعصر و سوسن جون تنگ شده.

ستار

چهارشنبه 1 بهمن 1399 ساعت 23:18 https://oldjavoon.blogsky.com/

برف رو دوست دارم
اما
سوز سرمای بعدش،یخ بستن در و دنیا،سر خوردن آدما و ماشینها،قطع شدن برق و گاز،
مریضی بعد برف با وجود کرونا
اینا رو دوست ندارم.
ترجیح میدم بارون بیاد و سیل راه بیوفته
اما برف نه...

ان شاءالله که کار به یخبندان و
قطعی آب و برق و گاز.نکشه و
مشکلی واسه هیچ کسی پیش نمیادو
لطفا واسه مون دعا کنید کاکو ستار.
انگار همه آماده باش اند و...
اگر نبودیم.بدونید برق قطعِ و
حال مون خوبه

سید مهدی میرمحمدی

چهارشنبه 1 بهمن 1399 ساعت 22:21 http://seyedmehdi1362.blogfa.com

سلام
اول بهمن تولد عشقمه،عشق نافرجام

سلام بر شما
خیلی خوش آمدید.

اجازه آقا؟! به قول جناب شاملو،
"آی عشق ،آی عشق،آی عشق..." قربان چهره ی آبی ات!

تولد شون مبارک باشه.برای شما و ایشان آرزومندم.آرزومندِ خوشی و سلامتی

مهرداد

چهارشنبه 1 بهمن 1399 ساعت 22:03

برف خوبه، قشنگن لاکن یادآور سال‌های سرد و سخت کودکی نیز هست
سکوت شب برفی واقعا دلگیر و در آشوب کننده‌اس، یاد شب‌های سرد و برفی که همه چشم‌انتظار برگشت پدر به خانه بودیم و سال‌ها گذشت و همچنان دلم آشوب این زندگی هستیم این بار بدون حضور پدر...

خدا رحمت پدر جان روروحش شاد

ها کاکو.
ما هم این انتظار و دل آشوبِ رو تجربه کردیم.

من از خدا
صبر و سلامتی و
دلخوشی های بسیار براتون آرزومندم.
من از خداوند میخوام...در سال های پیش رو. سکوت شب های برفیِ لبریز آرامش و خوشی رو
درکنار مناله کان نازار تون تجربه کنید و
برای همه . آرزوی سلامتی و خوشی کنیدو
برای درگذشتگان فاتحه بفرستید و
خاصه برای روح خاخورباران.آمرزش و آرامش بخواهید