<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

باد و شکوفه و میوه....

 

 اون روزی که همراه چوپان رفتیم باغچه.

فرصت شد؛یه دوی توی باغ زدیم.

اولین باری بود که...،بادیدن تبریزی ها؛ یاد  صائب تبریزی و باغچه اش افتادم!!

یاد لحن غزل هاش.یا مثلا شب و روزِ آسمان باغچه اش...

قدم زدم.فکر کردم.و خسته نباشم.تو ذهنم تجزیه تحلیل کردم.

"نظر به عالم بالاست ما ضعیفان را/نهال بادیه و سبزه بیابانیم؛....."


به سروهای بلند قامت و  حوض و چهار فصل باغ...

دل ام تنگ شد چرا؟؟

وآن وقت؛ سمت نهال های لخت و عریانِ انار و سیب  وانجیر رفتم...

حال شون خوب بود شکر خدا،

قراره مامان همراه بابا بره.چندتا نهال بخره.

وآن سوتر،خیره به پیچ و تاب  گلبرگ های آلو و آلوچه ها در فراز و...باد شدم...


"من

 روح نا آرام تو ام ای باد

زمان مرا انکار کرده است

از این رو

من نیزمانند تو

هیچ کجا نیستم.،،"


            



با رقص گلبرها در هوا و...هویدا شدن گلویِ شکوفه ها.به ذهن ام آن بیتِ "بیاضِ گردن او گر به دست ما افتد" ...آمد.

آیا جناب صائب ؟ آن را برای سپیدارها  سرود؟یا تی تی ها؟

بعد  به ذهن ام.شبِ ستاره باران و ماه تابان  آمد. که صائب خیره به آسمون باغچه اش.از خودش می پرسه: کدام عیش؟به این عیش رسد صائب؟ که ما و دختر رز؟سیر ماهتاب کنیم؟(به قول یایا،دُباغ میگیاااا)


                             

بله.نظر به عالم بالاست ما ضعیفان را...