به به .شما کجا.ولایت ما کجا.خیلی خوش آمدید و صفا آوردینخیلی مرسی از حضورتون.
والا جمله ی شما.یاد آور خانم امجدیه شد.ایشان آخر اسفند.همچین قاتی کردنی رو_در حمام دربسته_ قاطی کردن و....شکر خدا بخیر گذشت؛۶۰ روز بعد،از بیمارستان مرخص شدن ...
پسرک را ما هر شب حمام می کنیم، و راحت می خوابه، تجربه ثابت کرده شبهایی که کار پیش میاد یا تنبلی سراغ پدر و مادر میاد بچه خواب با کیفیتی نداره، برای همین دیگه هر شب بی چون و چرا تنش رو به آب می زنیم. این روزها اینجام خیلی گرمه، من از پارکینگ تا بیمارستان ده دقیقه پیاده روی می کنم و عصرا زیر آفتاب داغ کلی نق می زنم تا برسم به ماشین
قربان شما و پسرک تروتمیز تان هر شب،وقت پوشوندن لباس های گل پسر .جای منو هم خالی کنید و لطفا از طرف بنده،فشار مشارش بدین.خنده اش بگیره
دی شب ، عروس کوچیکه گفت،رشت هم خیلی گرمه.از صبح،تا شب کولر روشنِ،انگار نه انگار.گفتم صبح های اینجا ،من باید جوراب بپوشم،شب ها هم لحاف داشته باشم.چشم هاش گرد شد
چهار فصل و دوازده ماه و 365 روز؛خدا پشت و پناه تون باشه،مامان صحرا بانوی بلامیسر
فصل آبستن شدنِ شالی،هوای اینجا شرجی و فاجعه طورِ کاکو. قدیم ها،لباس ها از نخ و پنبه بود.که تو اینجور هوا،خیلی تاثیر داشت و داره.الان وقتی میبینم،خانم های روستا، پولیستر،به اسم گیاهی_تن کردن.گُرگُر عرق می ریزن و بعد تب می کنن و سر آخر،همه دست رنج شون،پول ویزیت و دارو و تزریقات میشه...
سلام یکبار در کیش ماموریت بودم کولر گازی محل استراحت خراب بود شب قبل خواب دوش می گرفتم و راحت می خوابیدم ولی بقیه تنبلی می کردند و تا صبح کلافه بودند حالا این آقا به جای چهار تا پنکه همین کار را می کرد بهتر بود
سلام بر شما مامان ام برای بچه ها و نوزادها،سال ب دوازده ماه،همین توصیه را می کنند.و و اقعا هم.همین طورِ که،بچه و نوزاد،راحت و تخت می گیرن می خوابند،صبح صادق=شنگول بیدار میشن. من از بچه هایی که.شنگول و خوش اخلاق بیدار میشن .خیلی خوش ام میآد. ولیکن کار شما خیلی درستِ و آن آقا هم،لابد مثال بقیه فرمودین " تنبلی"، یادمان آمد که، قدیم ها که بچه بودیم...فصل پاک کردن سیر،باقلا،پختن رب انار و آلوچه و پاک کردن نعناع و سبزی و...یا پختن آش و سمنو .زن های ولایت،دور هم جمع می شدن و آن وقتی که،سر صحبت تنبلی و کاراشتباهِ بقیه باز میشد. مثلا میگفتن،مش موسی.تنبلی کرد.پرچین باغ را مرمت نکرد.گاو مش حسن .پدر باغُ درآورد،مثلا مش موسی بی توجه ای کرد.رفت توی باغ آتش روشن کرد و ...شعله های آتش.پدر دارا و گل و گیاه را درآورد... خوب همه ی خانم ها رو باغ و باغچه حساس اند..، ولیکن جمیعا می گفتن،اَجور مرداکِ. با نیمتخت .بئآ آبادان، اینجور مرد را .باید با نیمتخت(همین تخت چوبیِ تو تصویر،که قدیم ها،خونه ی همه بود)به آب داد.آبادان=به آب دادن.به آب سپردن. مثلا رودی که.مد نظر آن زن ها بود.لباب آب جار ی بود و یک پیچ زیبایی .به نام پیچ میرحسین دارد.که کافی بود .مش موسی را ببرند لب رود و آهسته بگذارند روی آب و به سلامتی،مش موسی، پیچ میر حسین را که رد می کرد،یک راست می رسید دریا،لابد دریا هم برای خوش آمد گوییِ خفته ی روی آب میگفت،ماه زیبای خزر،چشم حسودان تو کور.وخوب.من از متصور شدن همچین صحنه ای.خنده ام می گرفت.و آن وقت زن ها با خنده و به شوخی میگفتند،ناخوشی نیگیت،ناخوشی نگرفته اَمان گب زئن دریم=ما داریم صحبت می کنیم؛تو ایه نئیس=تو اینجا نمان=اَهه دورابئو=آهان دورشو.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
آدم یاد قاتی کردن جوهرنمک و وایتکس میوقته...
به به .شما کجا.ولایت ما کجا.خیلی خوش آمدید و صفا آوردین



خیلی مرسی از حضورتون.
والا جمله ی شما.یاد آور خانم امجدیه شد.ایشان آخر اسفند.همچین قاتی کردنی رو_در حمام دربسته_ قاطی کردن و....شکر خدا بخیر گذشت؛۶۰ روز بعد،از بیمارستان مرخص شدن ...
پسرک را ما هر شب حمام می کنیم، و راحت می خوابه، تجربه ثابت کرده شبهایی که کار پیش میاد یا تنبلی سراغ پدر و مادر میاد بچه خواب با کیفیتی نداره، برای همین دیگه هر شب بی چون و چرا تنش رو به آب می زنیم. این روزها اینجام خیلی گرمه، من از پارکینگ تا بیمارستان ده دقیقه پیاده روی می کنم و عصرا زیر آفتاب داغ کلی نق می زنم تا برسم به ماشین
قربان شما و پسرک تروتمیز تان














هر شب،وقت پوشوندن لباس های گل پسر .جای منو هم خالی کنید و لطفا از طرف بنده،فشار مشارش بدین.خنده اش بگیره
دی شب ، عروس کوچیکه گفت،رشت هم خیلی گرمه.از صبح،تا شب کولر روشنِ،انگار نه انگار.گفتم صبح های اینجا ،من باید جوراب بپوشم،شب ها هم لحاف داشته باشم.چشم هاش گرد شد
چهار فصل و دوازده ماه و 365 روز؛خدا پشت و پناه تون باشه،مامان صحرا بانوی بلامیسر
شرجی بدون کولر فاجعههیت
فصل آبستن شدنِ شالی،هوای اینجا شرجی و فاجعه طورِ کاکو.
قدیم ها،لباس ها از نخ و پنبه بود.که تو اینجور هوا،خیلی تاثیر داشت و
داره.الان وقتی میبینم،خانم های روستا، پولیستر،به اسم گیاهی_تن کردن.گُرگُر عرق می ریزن و
بعد تب می کنن و
سر آخر،همه دست رنج شون،پول ویزیت و دارو و تزریقات میشه...
سلام
یکبار در کیش ماموریت بودم
کولر گازی محل استراحت خراب بود شب قبل خواب دوش می گرفتم و راحت می خوابیدم
ولی بقیه تنبلی می کردند
و تا صبح کلافه بودند
حالا این آقا به جای چهار تا پنکه همین کار را می کرد بهتر بود
سلام بر شما
میگفت،ماه زیبای خزر،چشم حسودان تو کور

.وخوب.من از متصور شدن همچین صحنه ای.خنده ام می گرفت.و آن وقت زن ها با خنده و به شوخی میگفتند،ناخوشی نیگیت،ناخوشی نگرفته اَمان گب زئن دریم=ما داریم صحبت می کنیم؛تو ایه نئیس=تو اینجا نمان=اَهه دورابئو=آهان دورشو.
مامان ام برای بچه ها و نوزادها،سال ب دوازده ماه،همین توصیه را می کنند.و و اقعا هم.همین طورِ که،بچه و نوزاد،راحت و تخت می گیرن می خوابند،صبح صادق=شنگول بیدار میشن.
من از بچه هایی که.شنگول و خوش اخلاق بیدار میشن .خیلی خوش ام میآد.
ولیکن کار شما خیلی درستِ و
آن آقا هم،لابد مثال بقیه
فرمودین " تنبلی"، یادمان آمد که،
قدیم ها که بچه بودیم...فصل پاک کردن سیر،باقلا،پختن رب انار و آلوچه و پاک کردن نعناع و سبزی و...یا پختن آش و سمنو .زن های ولایت،دور هم جمع می شدن و
آن وقتی که،سر صحبت تنبلی و کاراشتباهِ بقیه باز میشد. مثلا میگفتن،مش موسی.تنبلی کرد.پرچین باغ را مرمت نکرد.گاو مش حسن .پدر باغُ درآورد،مثلا مش موسی بی توجه ای کرد.رفت توی باغ آتش روشن کرد و ...شعله های آتش.پدر دارا و گل و گیاه را درآورد...
خوب همه ی خانم ها رو باغ و باغچه حساس اند..، ولیکن جمیعا می گفتن،اَجور مرداکِ. با نیمتخت .بئآ آبادان،
اینجور مرد را .باید با نیمتخت(همین تخت چوبیِ تو تصویر،که قدیم ها،خونه ی همه بود)به آب داد.آبادان=به آب دادن.به آب سپردن.
مثلا رودی که.مد نظر آن زن ها بود.لباب آب جار ی بود و
یک پیچ زیبایی .به نام پیچ میرحسین دارد.که
کافی بود .مش موسی را ببرند لب رود و
آهسته بگذارند روی آب و
به سلامتی،مش موسی، پیچ میر حسین را که رد می کرد،یک راست می رسید دریا،لابد دریا هم برای خوش آمد گوییِ خفته ی روی آب