آدم ها حسودند
زمان بخیل است
و دنیا عاشق کُش...
"عباس معروفی"

چند شب پیش تیتی (آیدا پناهنده) را دیدم که از خیلیها شنیده بودم بهترین فیلم جشنوارهی دو سال قبل بوده. و البته بابت فیلمهای آیدا پناهنده همیشه کنجکاوم، چون هم فیلمهای کوتاهش، هم ناهید (۱۳۹۳) و اسرافیل (۱۳۹۵) با وجود بعضی نقصها قابل بحث و دیدنیاند. تیتی بهشکل عجیبی ترکیبی است از لحظات درست و تأثیرگذار با لحظات معیوب و شکلنگرفته! موقع تماشا در نوسان بودم میان تحسین صحنههای خوب با حیرتزدگی بابت دیالوگها و موقعیتهایی که ناگهان فیلم را از رمق میاندازد. بیشتر سکانسهای معیوب سهم کاراکتر پارسا پیروزفر است خصوصاً وقتی تنهاست یا با همسر سابقش مشاجره میکند. ناگهان دیالوگهایی میگوید یا واکنشهایی نشان میدهد که انگار از یک ملودرام نازل بریده شده و مونتاژ شده وسط این فیلم. نمیدانم دیگران هم به این اشاره کردهاند یا نه که پلات تیتی بهوضوح اجرای دوبارهی پلات جاده (فدریکو فلینی) است: یک خلوضع مقدس داریم (جلسومینا) که دلش پاک است و با طبیعت رابطهای خالص دارد، مقابلش دو مرد قرار گرفتهاند، یکی دورهگرد خشن (زامپانو) که تلقی حیوانی از جنس زن دارد و آن یکی (دلقک) مردی که درگیر مرگ و زندگی شده و تیتی عشق مبهمی به او دارد. فیلمنامه از همهی عناصر شاهکار فلینی استفاده کرده، هر کدام قابل استفاده نبوده بر فرهنگ ایرانی منطبق شده، که البته کماکان بعضی لحظات «فرنگی» به نظر میرسد و سخت میشود بر فرهنگ روستاهای ایران تطبیقش داد. مشکل فیلم شاید همین سرگردانی بین دستمایههای اریژینالی است که گاه درست عمل میکنند و تأثیرگذارند با دستمایههای عاریتی که درست جایگزین نمیشوند و پادرهوا به نظر میرسند. امتیاز تیتی سلیقهی بصری و درک آیدا پناهنده از فضاهای خالی در قاببندی، کار با رنگ و نور، اهمیت سکوت و طراحی یک ساختار سبکی قاعدهمند است که در میان سینماگران ایرانی بهندرت دیده میشود.
``@hoseinmoazezinia``
با تشکر از "ر.ر.م"بزرگوار.