زیاده عرضی نیست.
دو سه روزی است_مامان و سارا در حال رشت گردی هستند و
بسی خوش بحال شان.
وقت ناهار ،
دادا گفت:"من دیگه ،حالِ یه ویروسِ جدیدُ ندارمآاا"
یعنی سارا اینا با خودشون میارن...
گفتم؛بخدا،من ام همین طور.
از ساعت 16 ربع،به یک باره_سر و کله ی _سردرد و پا درد وکمر درد و
تهوع!_شروع شده است.
و من الله توفیق
فاتحه الصلوات.