معمولا اوایل اسفند-زمین های کشاورزی رو آب یاری میکنند.
بهمین خاطر-گاوها نمی تونن برن چراء-
و معمولا-گاودار-براشون علف می بُره-
و اینجور بود که-وقتی آقاجان با فرقون- که پر از علف تازه بود.. نزدیک شون می رسید .بعضی از گاوها-صورت شونو فرو می بردن توی فرقون-توی علف ها و
بلند بلند بو می کشیدند و
ناره می کردن.
ناره-با ناله فرق میکنه.ناله ی گاوا-میشه گوره-که از سر دلتنگی یا وقت شیر دهی گوساله اس-گاو گوره می کنه.
ناره اما-مثل این میمونه که صورتت رو سمت گلو و گردن-بال بازویی عزیز دردونه ات-بچه ی خوش عطر بو-فرو ببری و تند تند نفس بکشی و
بکشی و بکشی..
تا آنجا که -لذت بویایی- به گوشت و پوست و مغز و خون و استخوانت برسه و
شامه ات نشئه شه و-
آخِیییییییییییییییییییش...کِشدار خمارآلودی بکشی.
عصر دیروز-
پنجره رو باز کردم-وسط شالیزار-
گاو آقای معلم-تند و یک نفس مشغول بود.
یهو صدای خانوم معلم که آمد:مااال؟ بیه خانه مال!"
(آسمان زودتر از روزهای گذشته-تاریک-شب شده بود-)
دست از چراء کشید- سمت صدا برگشت و
گردنش رو دراز کرد و
گفت:
ماء-
پس می دونست-الاناس برمیگرده طویله...و ممکنه حالا حالا نتونه بیاد چراء.
گاوا؟ ساعت بلندند. هوا شناسی و
ژئوفیزیک -لرزه نگاری هم بلندند.
بهرحال -
آقا جان گفته بود-این ماء! یعنی خاء!=باشه.هَسه ئایم-الان میام.
بعد گفتن خا-سر چرخوند و
۶۰ ثانیه-چمن های چریده رو بوئید.
سپس ها راه مال رو" را پیش رفت و
به خانوم معلم که رسید.
سر و گردنش رو -از راست به چپ-به حالت دورانی -دایره وار چرخوند.
به نظرم.یه نوع خوش بِش گاوی باشه.چون خانوم معلم-دست برد زیر چونه ی گاو-نوازشش کرد.بعد دست راستش رو به سمت مسیر گرفت و
به حالت بفرما-پیش بی افت-بریم خونه چرخوند.
گاو هم پیش افتاد و
منم
رفتن شان را به تماشا ایستادم.
(معمولا گاو را پیش می اندازند-چرا؟ چون یهو گاو بازی در نیاره-با سر نکوبه به کمر و پهلو....)
به در پشتی خانه رسیدند و
و همچنان ایستادم ...
ایستادم تا که گله ی اکسیژن بتازد...-تا که باد تاخت و
با خودش عطر و بوی چمن های چریده را آورد....
بشنویم؛
The World Retreats از David O'Dowda
حالا-شنبه-۲۴ آذر ۴۰۳-
ساعت-۹:۹ دقیقه صبح است.باران یکریز به شیشه ی پنجره می کوبد.( باورکردنی نیست-اما سحر-آسمان زیبا و ستاره باران بود)سرما و
بوی برف و
عطر آبگوشتِ جا افتاده بلند است.
فدای سر تان- بیش از سه ساعت است که برق قطع شده است.
بنفشه وحشی و شکوفه آلوچه و نارنج، به و به



خوب من دیرزمانی است که اینجا را میخوانم و بسیار مواقع ذوق میکنم، بالاخره دیگر دیدم بهتر است مرغ تسبیحگوی و من خاموش، نمانم
و دیگر این که اگر در جنگل و کوه و دشت و کویری، دختری دیدید درختی را بغل کرده یا در حال نوازش خوشههای برنج و گندمزار است یا به قربان صدقه گلهای وحشی خودرویی که حتی نامشان را نمیداند مشغول است، شک نکنید بهار را دیده اید
آنچه گفتم هم لطف نبود، واقعیت بود
و از خوشآمد گویی گرم و روشن شما در این سرمای سراسری و لحظات بی برقی، بسیار سپاسگزارم
به به
خیلی ممنون و

قربانت برم.






از آشنایی با شما بسی خرسندم

سپاسگزارم که خانوم بهار را تصویر کردین
سپاس بیکران بابت همه مهر و
محبت و معرفت تان
خواهش میکنم عزیز؛ اینکه محبت کردین
روشن شدین و به مهر خواندین و
به لطف نوشتین و برای بار دوم-حس خیلی خوب بخشیدین از شما بسیار ممنون و
سپاسگزارم
به قول گیلک ها-تی قدم قوربان
چه گاوهای باحالی، چه قدر فهمیده...

و کاش باد برای من هم عطر و بوی آن علفهای چریده را با خودش می آورد...
و چه قدر خوب و اشتها برانگیز توصیف میکنید خانوم باران
و سلام
سلام و

.و خیلی ممنون و


بسیاربارها سپاسگزارم.
بنفشه های وحشی.و بهار بهارشکوفه های آلوچه و نارنج
درود بر شما؛خیلی خوش آمدید و سپاس از دقت و
توجه تون
سپاسگزارم بابت نظر لطف
بسیار تون.شرمنده کردین بخدا.
متاسفانه شما رو بجا نیاوردم-ولی حس خیلی خوبی از تک تک واژه های کامنت تون گرفتم.
و بهار
سلام







چه روز عالی و زیبایی بوده و البته سرد و بی برق
دیروز ما هم برق نداشتیم، شب هم اب نداشتیم قطع بود
گاز هم که نداریم هنوز در حال وصل کردن المکها و لوله گذاری هستن
کلا روزها سرد و یخبندانه
فدای سر همه مون
سلام پری عزیز








امید که خوب باشی و
سلامت
بله-روز عالی و
زیبایی بود.و البته سرماش هم دلچسب و
دوست داشتنی بود.فقط بی برقی-یعنی فلج شدن لباسشویی-جاروبرقی-پکیج-دکل ایران سل-
امروز ۹ ساعت-برق نداشتیم-آب داشتیم-منتهی-مثل یخ دربهشت بود-هست.
پروسه ی المک و
لوله کشی گاز و بعد آمدن کارشناس و
تاییدِ -کشدارِ.
یکی از بی فکری های اداره گاز-( شاید هم مسکن و شهر و روستا سازی؟شهرداری و نظام مهندسی)همین پکیج برقیِ-یعنی فکر نکردند؟ وقتی برق قطع شه-چه باید کرد؟
همسایه ی رشت مون.بعد ۱۸ سال-خدا دامنشُ سبز کرده بود.این بنده خدا با نوزاد دوماهه-قطعی برق و
خاموشی پکیج
رفتند گچ کار اوردند-دوکش درست کردند-بخاری گازی خریدند و بحمدالله خونه رو گرم کردند.
کلا روز ها و شب ها -صبح ها و
عصرها...هر لحظه از همه ی ماه ها و چرخه ی طبیعت دلچسبه.(دوستی نوشت.منتهی مراتب کلا مغز مس ئولین یخ بسته.که اون م به شما فدای سر همه مون:)))))
عزیزی پری جوون
ممنون که خواندی و
برم نواشتی
با درود
کوره
به زبان محلی ما دلم کوره می کنه
یعنی دلم برایش می سوزه !
چه جالب بود
تفسیر رفتار های گاو
همسایه اسلام آباد غرب ما هم به اسم محترم خانم گاو داشت
موقع بر گشتن از چراگاه
به کردی می گفت که ترجمه اش می شه پدرم ام هستید مادرم هستید همه ی کس من هستید
خونه ی برادر معلم ما را دزد زد
و البته خونه ی همکار پدرم را
بعد لز مدتی شوهر محترم خانم را گرفتند با اموال دزدی
چرخ خیاطی را به دخترش هدیه داده بود !
اینجا هم ابری است
و زمین خیس
ولی بارون فعلا نمی بارد
برق هم دیروز قطع نشد
درود بر شما

خیلی جالبه ها.ولایت ما-گوره؛یعنی دلم براش غش و ضعف می ره است.آگر گوره.
خیلی ممنون از دقت و توجه تون.
اگه مُترم خنم به گیلکی می گفت-میشد؛می پئرید-می مارید-می همه کَسید-
طفلی محترم خانوم و
دخترش.
اینجا هم اکنون-باران و تکه های پنبه ای برف-مشغول باریدن است.
از آن مدل تکه برف هایی که-بمحض اینکه به زمین می رسد-آب می شود و در زمین فرو می رود.
این فرود آمدن و
غیب شدنش-خیلی جالب و
لذت بخش است.خصوصا اینکه با طفل خرد سال و کنج کاوی-به تماشا بنشینی ،
لذت تماشا چند برابر است.
به
امید خدا
برف نو-سلامتی و
خیر و برکت خوشی... برای همه و همه ببارد