سلام مامان بلا میسرررر. آخی یادش بخیر خونه قدیمی! همسایه از این گلهایی داشت که شبها باز میشدند و عطرش میپیچید تو فضا. من همیشه تابستونها روی بالکن میخوابیدم و اگه باورتون بشه که عطر این گلها منو چقدر مست میکرد.
علیکم سلام؛خودا نُکنه می گول پسر...؛تی بلامیسرررر
آخ آخ...گمونم منظور تون؛یاسِ-عطریاس رازقی ،که شبها می پیچه تو فضا... (منو یادِ آهنگ کاوه آفاق-عطرتو؛که میخونه؛بوی یاس و شب و خونه...) باورم میشه؛که چقدر آدم مست و فضانورد میشه...
سلام عزیزدلم .... ممنون که تو این وانفسای غریبی وبلاگها ، من رو یاد قدیم و دید و بازدیدهای وبلاگی انداختین. یادش بخیر کلی دوست وبلاگی داشتیم که به لطف شبکه های اجتماعی دیگه وبلاگ نویسی رو فراموش کردن. تشکر واسه مطالب زیبا و عکسای دل انگیزی که چاشنیشون میزاری و طعمشو صدبرابر شیرین تر میکنه.
دل آرام باشی نازنینم
سلام به روی ماهتون؛ بلامیسرررر خواهش میکنم؛از لطف و مرحمت شما ممنون وسپاسگزارم .. دل منم برای خیلی از وبلاگ نویسای حرفه ای تنگ شده.ان شاءالله هرکجا هستند ،هرکجا هستید؛آسمانِ آبیِ آرامِ روشن...بلاسر سشما و همه عزیزانی چون شما باشه...
من نمی دانم که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست؟ و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست؟ گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟ چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید ...
*** این هم از شاعری مجهول:
با تو هستم سهراب! تو که گفتی "گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟" راست میگویی، چه تفاوت دارد قفس تنگ دلم خالی از کس باشد یا به قول تو پر از ناکس و کرکس باشد من نه تنها چشمم واژه را هم شستم فکر را خاطره را خواب را زیر باران بردم چترها را بستم من به این مردم شهر پیوستم من نوشتم همه حرف دلم را آرزو کردم و گفتم که هوا عشق زمین مال من است ولی افسوس نشد زیر باران من نه عاشق دیدم نه که حتی یک دوست زیر باران من ففط خیس شدم .... *** سلام بر دوست
سلام به روی ماهه عزیز دل انگیزم سپاس ،از سرانگشت گویای تان
شب در اعماق سیاهی ها مه چو در هاله راز آید نگران دیده به ره دارم شاید آن گمشده باز آید سایه ای تا که به در افتد من هراسان بدوم بر در چون شتابان گذرد سایه خیره گردم به در دیگر
بسیار عکس های زیبا بود
بانو باران جانم:بوس
جان تان سلامت ؛سین بانوى معطراحوالم


درود وسپاس؛بلامیسررر
سلام باران جانم خوبی؟
دلم برات تنگ شده بود
با اجازه عکس ها رو کش میرم
سلاااام






سلام به روی بهتراز ماهِ عرووس گلم
جانت سلامت؛بلامیسر
دل منم براتون تنگ شده بود
راحت باش؛عروس قشنگممم
با درود فراوان.... با داستان کوتاه به روز هستم ومنتظر شما ممنونم [گل]
سلام و سپاس فراوان؛ خدمت شما همتبارى عزیز و گرامی ام،...

چشم؛خدمت می رسم...
سلام مامان بلا میسرررر.
آخی یادش بخیر خونه قدیمی! همسایه از این گلهایی داشت که شبها باز میشدند و عطرش میپیچید تو فضا.
من همیشه تابستونها روی بالکن میخوابیدم و اگه باورتون بشه که عطر این گلها منو چقدر مست میکرد.
علیکم سلام؛خودا نُکنه می گول پسر...؛تی بلامیسرررر
)





آخ آخ...گمونم منظور تون؛یاسِ-عطریاس رازقی ،که شبها می پیچه تو فضا...
(منو یادِ آهنگ کاوه آفاق-عطرتو؛که میخونه؛بوی یاس و شب و خونه...
باورم میشه؛که چقدر آدم مست و فضانورد میشه...
+مرسی از حضورشما؛...
چه تصویر قشنگی
ممنون تون؛بهامین بانوی عزیز دلم
چ گل های بی مِهریه
ولی خب به نظرم که عطر و بوی خوبی داشته باشن √
براى من بینهایت خوش عطروبوعههه
سلام عزیزدلم .... ممنون که تو این وانفسای غریبی وبلاگها ، من رو یاد قدیم و دید و بازدیدهای وبلاگی انداختین. یادش بخیر کلی دوست وبلاگی داشتیم که به لطف شبکه های اجتماعی دیگه وبلاگ نویسی رو فراموش کردن.



تشکر واسه مطالب زیبا و عکسای دل انگیزی که چاشنیشون میزاری و طعمشو صدبرابر شیرین تر میکنه.
دل آرام باشی نازنینم
سلام به روی ماهتون؛ بلامیسرررر









خواهش میکنم؛از لطف و مرحمت شما ممنون وسپاسگزارم ..
دل منم برای خیلی از وبلاگ نویسای حرفه ای تنگ شده.ان شاءالله هرکجا هستند ،هرکجا هستید؛آسمانِ آبیِ آرامِ روشن...بلاسر سشما و همه عزیزانی چون شما باشه...
دل تون گرم و لب تون خندون؛نازنین بانو
این پست و اون پست پروانه ها چه عکس های قشنگی دارن!
گل شبدر من رو یاد روستای پدری می ندازه.
و این شعر پایین شبدر چه قشنگه.
اون پروانه رو این شبدرها رو فره دوست دارم



اینجا هم ؛روستای پدری من هست. سمتوخونه ی آقاجان ازاین مدل شبدر نداره.
چه خوب و عالی؛ که شما با عطربوی این نوع شبدر آشنا هستین...
زور زور سپاس له حضور عزیزو گرامی تان
من نمی دانم
که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست؟
و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست؟
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید ...
***
این هم از شاعری مجهول:
با تو هستم سهراب! تو که گفتی
"گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟"
راست میگویی، چه تفاوت دارد
قفس تنگ دلم
خالی از کس باشد یا به قول تو پر از ناکس و کرکس باشد
من نه تنها چشمم
واژه را هم شستم
فکر را
خاطره را
خواب را
زیر باران بردم
چترها را بستم
من به این مردم شهر پیوستم
من نوشتم همه حرف دلم را
آرزو کردم و گفتم که هوا عشق زمین مال من است
ولی افسوس نشد
زیر باران من نه عاشق دیدم
نه که حتی یک دوست
زیر باران من ففط خیس شدم ....
***
سلام بر دوست
سلام به روی ماهه عزیز دل انگیزم
سپاس ،از سرانگشت گویای تان
شب در اعماق سیاهی ها
مه چو در هاله راز آید
نگران دیده به ره دارم
شاید آن گمشده باز آید
سایه ای تا که به در افتد
من هراسان بدوم بر در
چون شتابان گذرد سایه
خیره گردم به در دیگر
...


می عزیز کبی:-*..بسیارسپاس