....
....
از من
تنها تو مانده ای
پر باز می کنم
بالم برآسمان غروب می ساید و شب می شود
تنها
درظلمات جهان می گردم و
از بادها وشب پرگانم بیم نیست
ازمن
تنها تو ماندهی...
.
دلم به بوی تو آغشته است
سپیده دمان کلمات سرگردان برمی خیزند
وخواب آلود دهان مرا می جویند!
کجای جهان رفته ای ؟بازنمی گردی،می دانم!
نشان قدم هایت چون دان پرندگان همه سویی ریخته است؛
باز نمی گردی می دانم!
وشعر چون گنجشک بخارآلودی بر بام زمستانی به پاره یخی بدل خواهد شد؛
من این راه دراز را آمده ام
که تو را ببینم
زمین شخم زده را دیده ام ،
پاره خشت و ماه بریده را دیده ام
شگفت کودکان و پایمال علفها را دیده ام
سایه بانی خاک و شعله ی آه را دیده ام
باد را دیده ام
و تو را ندیدم...
......
ازنیمه های فروردین به اون ور (یعنی تا نیمه ی خرداد) شبهایی ست که ما دوست داریم کنارآتش نشستنو...البته بعضی از شبهاشو که به اصتلاح خودمون (ایازشبان ایسه ) شبهایی که ماه تو آسمونه..اما بینی آدم از از پاچیده شدن دونه های شبنم و ژاله!!
رو هرچه که فکرمیکنید...کیپ میشه..یه نم خاص...یه عطربوی عزیز...
چه دانم...هرچه که هست لسی خومارانهو مستی بهارانه.(Ki Sa-کیسه)همین هواست.
که چونانه...(سمفونی بورباغه ها یادمون نره؛)
تو ذهن تون ژاله هه رو به انضمام شبنمه رو داشته باشین که پاچیده شده روی گل وبرگهای اقاقیاها..صنوبرها...رازقی ها..شمع دونی ها..علف های نرم وتازه..وازهمه مهم تربغل دست همین فضا ؛برنجزارها رو که بوته هاش به دو وجب هم نمی رسن لحاظ بفرمایید...
بله میگفتیم؛
سرمست که شدین ؛محتصب زراه می رسدوگریبان تان که بگرفت ؛(نگید ای دوست این پیراهن است!!..محکم بخابونید بیخ گوشش...پشت بندش بگید!؛زچه آغشته ی عطرو بوی شبنم و ژاله ای؟)
ای بابا!!نترسید قاضی و داروغه ازایادی خودمان است
+ایاز(Ayaz) =آسمان صاف +شبنم ریز.
ایاز شبان؛یعنی آسمان شبهایی که صاف و سرد ه و شبنم ریزه..(شبان=شبها.) موسی وشبان یه جریان دیگه اس.ولیکن (بور) یعنی آتش سرخ بدون دود ؛مثلا میگیم ؛آتش بور ببسته -تانی او سیخ گوشت بیبیجی!یا فلانی جولان بورا بسته ؛هم مفهومش لپهاش قرمز شده ست هم-->
شعر خیلی به دلم نشست. مرسی چندبار خوندمش دوسش داشتم واقعا .
چه حالی داره دور اتیش نشستن با اون توصیفی که شما برامون کردی .
بی دلیل و بی ربط یادم افتاد به " من همان آتشم که جا ماندم...."
من باصدای خود "شمس لنگرودی" هم دوست دارم.
خصوصا همان شب و همان آتش تو تصویر...خیلی چیزا تکرارنشدنی هستن...
خیلی هم خشمان آمد "من همان آتشم که جا ماندم..."
منم یادم افتاد ؛آتش تر باشا -مرا به دامنت گیرا...(زند وکیلی)
راسی این گلها رو تازه گرفتی اخه تو زمستون مگه گل میشه؟
اون گلهایی که سفید بود -یه زنبور روش نشسته بود...تازه گرفتم.
سلام. متن زیبایی بود و دو تا نقد
اولا یه سری آدم ابله هستند که با اسامی دخترونه و لوس کردن خودشون کامنت های تبلیغاتی میذارن که من به اینا میگم جرثومه سیاه و کثیف .
کارشونم سفید نیست اکثرا مطالب بدرد نخور و فروش آت و اشغاله .
سعی کنید این کامنت ها رو اصلا تایید نکنید چون وبشون رو وب شما لینک نیخوره تو گوگل معتبر تر میشن
نقد دومم مخصوص قسمت نشستن دور فایر هست . اگر متن شما فارسیست اصلا صحیح نیست از لغات انگلیسی با خط فارسی استفاده کنید چون تو ذوق میزنه به کنار و از ارزش متن شما خیلی می کاهد و خواننده گاها ارزشی برا متن به علت وجود برخی کلمات قایل نمیشود و متن را جدی به حساب نمی اورند
سعی کنید این اشتباه رو که اکثرا آنهایی که در اینستاگرام فعال هستند و اسپم تولید میکنند نکنید .
تشکر
سلام بر شما.وسپاس بابت تعریف (تشکر بابت دونقد )
اولا_چشم.(یعنی واقعا یک مرد اسم دخترونه روخودش میزارهچقدرشنیع!)
دوما-چشم.یه دوستی بودن که براشون نظر می زاشتم.نمی دونم چرا آی پی ها هر با تغییر می کرد-وپرسیدن باران جان خودتی؟گفتم بله.خودمم.بعد پرسیدن ؛پس چرا هردفعه آی پی تون تغییر میکنه؟گفتم ؛نمی دونم والا.من با مرور گر روباه آتشین اومدم!که خنده شون گرفت؛گفت دیوونه روباه آتشین چیه؟Firefox... حالا چون میان می خونن جهت یاد آوری اوشون نوشتم.
چشم آقای هاتف ارجمند.هرز نامه هم تولید نمی کنیم
من از شما بسیار متشکرم.
خیلی زیبا بود
لطف داری عزیز دل م
دخمل بابا:-*