هفت دریا و هفت رود و هفت خاطره و هفت آسمان*...

.....

......

 خان عموی مامان جان معتقد بودن که؛تا خرس به آب نزده باید رفت دریا؛یعنی هفته دوم خرداد ماه هرسال  از طیران میومدن که برن پایی به آب بزنن و دست رویی تودریا بشورن..دقیقافلسفه شنای آدمی و خرس به دریانزده رو نمی دونم؛ آب بازی با تشت وشلنگ  توی حیاط رو دوست دارم؛اونم زمان های لحاف وفرش وپتوشوران ها روزهای تموز از سال...

اما شنا و پا به آب زدن ؛دریا رود برکه استخرو...اصلا وابدا.ساحل وتماشای دریای و رود و...یعنی فقط تماشا وهواخوری باد خوریB-)

بله میگفتیم؛دست رو شستن تو دریای پسین سالها؛نه الان.که هر مشت ز آب دریا پر نمودن ؛تکه متلاشی شده از پنبه  ریزدرمشت مبارک مشاهده نمودن.

هی دریای صبور؟ خاموش مباش و هرگز مرداب!!برخروش وزنجیر بگسل!،...

√هاااا که ؛نه دریا ازدهان سگ؛نه آدمی از دشنام آدمی؛هرگز آلوده نخواهد شد.

                               

.....

من  آرزومندم 

آرزومندِ آزادی شما 

بسیارىِ "عدالت" آینه هاى پاک 

لبخند خاصِ خدا....!

من آرزومندِ هر آنچه بهترینم 

هر آنچه برای شماست 

از بوده بود ،ازهست 

ازبوده است؛

خوبی ها، شادمانی ها،یاوری ها....

...،،

...،..

√مابه عطربوی علف می گیم؛سبزبو!

یک بوی دلتنگی 

یک هنوز باهم ساده 

نشستن و گفتن و گریستن 

یکصدا و هم آواز هم بغض و هم گریه 

یک قدم زدن رفیقانه،یک.سلام نگفته،یک خلوت دل،یک دل سیر گریه کردن

برای همسفر همیشه!،……

دوستت می داریم*.