....
.....
روح انسان از بودن در کنار کودکان شفا میگیرد.*
........
.....
به قول آقای اویسی؛
میزند باران به شیشه
مثل انگشت فرشته
قطره قطره رشته رشته
خاطراتم همچو باران
در گذاراز کوهساران...
یه سر رفتیم سمت ولایت مون. که شدت بارش بسی زیاد بود.که اکثرا ژاکت پوش و کاپشن پوش بودن. که برنجزارهای خوشته رسته؛رقص کنان ببوده بودن....که عطرشون بینظیرببوده....
...
.....
اول اینکه ؛به قول ما گیلک ها خیلی "توندا کی تی" ( باعجله) شد ؛رفتن مون بسمت ولایت...ازاین جهت دوربین نبرده بودم؛اون شالیزارهای رقصان تو ذهنم هستن....
اوشونم باگوشی ثبت تصویر شدن؛حالا چه سوسکی هست!؟ندانم.مهم ترکیب رنگش هست که خیلی خشمان آمد.
ایضا شاخک هاش که مثل رادار می مونی...
خواستیم از مسیر همیشگی بیاییم...که ماشین ها تترج بودن...که غیژ ناک دور زدیم و نیمه گلوله وار رسیدیم خونه؛اصن برف پاکن کاربکنه؛بعد مسافته مهم نیست که ...فازش مهمه.که ما دلمون خواست چهار انگشت دست راست مونو بفرستیم سوزن ریز باران تناول کنن...که هنوز نمور نشده بودن ؛دیدیم عین کشو داره شیشه بسته میشه...یعنی سریع دستمونو کشیدیم تو!
تترج همون پشت سر همه دیگه. تترج ماشین ...یعنی ماشین هایی که توی ترافیک پشت سر هم کیپ تا کیپ می مونن...ما میگیم ؛تترج. یه صف طویل رو میگن؛تترج()
من هم با شما بیایم آیا ؟

بسی دل در بند ولایتهای شما با آن همه سرسبزی و زیبایی اش می باشی ام
چرا که نه.ما از خدامان ببوده بانو
:



البته گفته باشم؛عروسی های طایفه ما مخلوطه ...یعنی از چادر پوش بگیرین تاااااا ؛به قول پدر جان لباس خواب
)
پدر جان با دوستهای دختر عمه شوخی داشت.یعنی وقتی اومدن جلو که سلام و احوال پرسی کنن...پدرجان نشناختنشون و گفتن؛شما!؟گفتن فلانی و بیساری!!که پدرجان گفتن؛عه!!!:شما چرا بالباس خواب اومدین 


الهی...قربون دل تون بشم...نیلگون بانو جان
(اینجا بحمدالله پسر زیاد داریما...یه فکری بکنید دیگه
ببخشید
اونام زدن زیر خنده و گفتن؛دااااااییی
به بهههههه
این وارش هنوز سمت ما نرسیده ها...داره حالگیری میکنه
البته یه شب همچین هوایی داشتیم..الانم ابریه....
دوست دارم این حال و هوا رو
جدی!؟یعنی پنج شنبه قیامتی بودااااا...
دیروز هوا ابری آفتابی بود...امروز هم خنک آفتابی هست
برنجون ورز بمان...خودا بکنه وارش نگیرن
شمال خون ما خیلی خیلی پایین آمده است اونهم از نوع رشتی و لشت نسا و لاهیجانش
رشتی.لشت نشاء و لاهیجانیش



سلام مامان طیبه بانو
خوش بگذره عزیزم
عکس هنری شده
فدای گل دخترم؛خانم توت فرنگی بشم



مچکرم
عجب سوسکه خوش رنگی....
انگاری نقاشی شده...
کلا همیشه بیرون در حال عکاسی هستی.....
توپست قبلی اون خورش سبزی رو گذاشتی...
الان تو این پست من هوس کردم واسه فردا قرمه سبزی بزارم
فتبارک الله...



والا تایم هایی که واسه خودمه.بله. عکس میگیرم.
نوش جون تون
اره یادمه...




منم از مار میترسم... اما قورباغه رو نه نمیترسم... خیلی نرمه وقتی توی دستت میگیریش...
اخی... حسابی ترسیدین...
حشرات از چه نظر منظورتون هست که میگید تصفیه کننده هستن؟ بعضی هاشون مفیدن بعضی ها نه ...
مثلا یکسری سوسکای خاکی هستن که توی خاک زندگی میکنن اینا خاکو بهم میزنن و باعث تهویه بهتر خاک میشن...یا وقتی میمیرن پوشش بدنشون پروتیین هست و تجزیه میشه و شاید در اختیار گیاه قرار بگیره البته اگر عنصر غذایی باشه... یا مثلا هزارپاهای خیلی خیلی کوچیک هستن که توی خاک زندگی میکنن و چون خاکو جابجا میکنن یعنی بهم میزنن خوبن... البته بیشتر از اینا کرم خاکی خیلی توی خاک نقش داره چون علاوه بر بهم زدن خاک و ایجاد تهویه مناسب ومحیطی برای حرکت اب داخل خاک و حرکت راحت ریشه در خاک، برگای خشک گیاه و خیلی چیزای دیگه رو و کودای حیوانی و مرغی ای که به خاک میدیم رو تجزیه میکنن و یکسری عناصر مورد نیاز گیاهو در اختیارشون میگذارن مثل ازت...
من الان فقط همینا در مورد حشرات و موجودات خاک توی ذهنمه... چند ماهه اصن دیگه به کتابام نگاه نکردم...
آفنین صبیره بانو



آفنین به شجاعت شما
یه دفعه ام اسب آقاجان رو نازنمودم.یه دفعه قدقد خانونم رو
دیگه مابقی ها رو دورا دور دوس میدارم




صبیره بانو جان
:


(می بیندید؟چه شاگردی رو ثبت نام کردین!؟

)
و براش نمره20 در 20 لحاظ مینماییم
::




واووو...تودستتون میگیرینش
من فقط.فقط و فقط؛مورچه دست میزنم
حسابی ترسیدم هیچ. مابقی ز جیغم ترسیده ترشده بودن
اول اینکه ممنون بابت توضیح مفصل و بالابلند تون
همون کرم خاکی منظورم بود...وممنون بابت یادآوریش
قربان شکل و شمایل بهتراز ماه تابان تان شوم؛شما به قدر واندازه ی چند واحد دانشگاهی پاسخگو ببودین...فلضا ما ذهن مبارک تان را می بوسیم :بوس :
:
اخ اخ... اقای کاووسی... بدون شرح... یادمه... :))





وووییی... سوسک... از حشرات خوشم نمیاد... نمیترسم اما فرار میکنم
شوخی کردم... یه بخش رشته من کلا به حشرات خاک می پردازد....
هااا...پس ریتمش تو ذهن تون هست....

انگار یه تکه یخ چند ثانیه بمونه پشت پا





من اول فکر کردم سر خودکاری چیزی هست...رفتم جلو دیدم سوسکه...
منم دس بهشون نمی زنم..همین از راه دور دوستشون دارم.ولی از مار خیلی میترسم. قورباغه از روی پشت پام (جوراب هم پام بود)رد شد ؛جیغ زدم
حشرات خاک رو تصفیه میکنن؛درسته!؟صبیره بانو جان