ای ماهِ دلم؛اَرسوموُ ببین...

.... 

....

 به قول  اون دوست عزیزمون؛تو مسابقات دوچرخه سواری  توردوفرانس آخر هم بشی؛باز بردی (؛)(گیرداده هاااا؛)

....

....

زندگی کمدی است،

برای کسی که فکر می کند 

و  تراژدی است ،

برای کسی که احساس می کند...

*ویلیام  شکسپیر *

.....

....,

هنر اگرچه نان نمی شود ،اما شراب زندگی است.

*ژان پل سارتر*

.........

......

اوشون گل شوکرانه ؛اون لکه ی سفیدِ سمت راستی ؛ماه آسمونه -کنار برگهای ترو تازه صنوبر خوش عطر بو..(گل شوکران به گل هویج شبیه ها)

.....

....اینجا رو ما بهش میگیم تَلار...یه بالکن تماما چوبی (چبهای نراد خوش عطر بو)در سرزمین پدری؛که وی یوش از روبرر برنجزار خان عمو -پدر جان -عمق وی یو-استخر ماهی های گرمابی پسران مش رمضون و برنجزارهای مش رمضون...سمت راست؛استخر عمو کوچیکه：سمت چپ برنجزار خان عمو...پشت سر ؛دوباره برنجزار _منتهی واسه ی دوماد ارباب؛که بغل دست زمین شون _برنجزار پدرجان ببوده(برنج زار پدرجان دوتکه اس؛)که بغل دست برنجزار همون باغ آقای همساده قرارداره...حالا بیزحمت بلند شین ؛که استخررو بهتر ببینین ：)(و ی ری سی د = بلند شین )

......

....دوست دشتین لبه ی نرده های چوبی بشینین و استخر نماشا نمایید...

خدارحمت کنه اموات شما رو؛اون زمین اول واسه پدرخانم شیخ عباس بود؛که در قید حیات خودش؛قصد فروش خونه و برنجزارها ش نمود...( سرجمع یک هکتار که  حدود ده هزارمتر؛با انضمام اون حریم هایی که میتونه استفاده بکنه)که گفتن شما همساده ها هرکسی خواست بیا بخره؛پسران مش رمضون رفتن گفتن ما میخریم که معامله شون جوش خورد و خریدن و بولدزر آوردن و کوبیدن و گودبرداری کردن و..برنحزار رو تبدیل به استخر ماهیان گرمابی نمودن...که انصافا وقتی وارد محوطه میشین...خیلی منظره و ماهی هایی که ز شعف شیرجه گون هستن...فاز داره..البته اون اردک ماهیه خیلی ترسناک بود：/

القصه؛زمان خرید یکی از پسر های مش رمضون دوماد خودشم آورد؛که در خرید مشارکت کنه...پس سرجمع سه نفر صاحب زمینی پدر مادر داری هستن(یعنی هیچ مشکلی ازنظرحقوقی و...اون ملک نداره.. امتیازآب برق گاز تلفن رو هم داره)منتهی مراتب این که میگم یه دونه آدامس رو هم شراکتی نخرین!ازاون  جهته که دوست ندارن بین برادرها و خواهر و پدر و پسر..و..و..و..اختلاف بوجود بیاد...که خیلی از حرمت هابشکسه خواهد شد..فلضا بعد شکرآبی خاله زنکی...اون استخر  جهت فروش گذاشته شد...

.....

.....(نمایی از استخر ؛تو هوای وارشی)

همساده های بسیارخوب ومحترمی هستن..خصوصا اونی که پایتخت نشینه(خیلی حرفهای قانونی میزنه)...قضیه مهم اونه که ؛ زمانهایی که میدیدم  دو برادر درکنارهم دور استخر قدم زنان و مشغول گپ و گفت و...سرآخر میومدن پشت پرچین که با پدرجان گپ وگفت کنن و..که ممد آقا چایی تون براهه...یا از همون لب استخر فریاد میکشید....کلی خنده و  شوخی هایی که بین شون بود وهست...کلی فازهای خوبی داشت..

ان شاء الله خداوند بسان قبل و قبلی ها...همساده خوب جایگزین  کنه...مشکلات همه ی عزیزان هم حل بشه...

.....

....

√پدرجان اینا میدونستن محمود خان بیماره؛ولی بهم نگفتن...هی ازشون پرسان شدم و...هی دیدم دارن طفره میرن...سرآخرگفتن ؛یه کم مریضه؛ولی قضیه جدی تراز یکمه....ان شاء الله که خداوند کریم  سلامتی همه ی عزیزان رو بهشون برگردونه...(محمود خان همونی هستن که حرفهای قانونی میزنن)

.....

.....گویا یکی  ازهمون آفتابگردانها ی تصویر نخست ببوده  (؛)(گیرداده هااا)

....

.....ایشون گل هویج ببوده اند ؛اوشون گل شوکران ：)

ای ماهِ دلم؛اشکامو ببین -هوروش بند