گفتم؛به دل!
گفت؛می خواهم جز این جای دگر،گفتم:به چَشم...!
گفت؛اگر گردی شبی از رویِ چون ماهم جدا
تا سحرگاهان ستاره می شمر،گفتم؛به چَشم...!
#هلالی_ جغتایی
با سلام و درود بر حضرت باران عزیزشعر زیبایی بودبا اجازه شما در هواخواه برای سایر دوستان منتشرش میکنمشب فراق نداند که تا سحر چند استمگر کسی که به زندان عشق در بند است...
سلام و درود بیکران بر شما دکتر میمِ عزیزوگرامیممنونمخواهش میکنم...؛نیازی به اجازه نیست و نبود.خیلی هم عالییادتون باشه،این شاعر رو خودتون بهم معرفی کردینممنون تونبه به.سپاس بیکران بابت غزل شماره 60 حضرت سعدی
زیبا بود
درود و سپاس
خیلی مرسی دنیا بانو جان
سلام عیدت مبارک گلممثل همیشه انتخابت عالی بودشادباشی وخوب
سلام عید شما هم مبارک عزیزِجانمرسی ،...لطف دارین بلامیسر سلامت باشی وشادوموفق
با سلام و درود بر حضرت باران عزیز

شعر زیبایی بود
با اجازه شما در هواخواه برای سایر دوستان منتشرش میکنم
شب فراق نداند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق در بند است...
سلام و درود بیکران بر شما دکتر میمِ عزیزو







ممنون تون





گرامی
ممنونم
خواهش میکنم...؛نیازی به اجازه نیست و
نبود.خیلی هم عالی
یادتون باشه،این شاعر رو خودتون بهم معرفی کردین
به به.سپاس بیکران بابت غزل شماره 60 حضرت سعدی
زیبا بود
درود و سپاس
خیلی مرسی دنیا بانو جان

سلام عیدت مبارک گلم

مثل همیشه انتخابت عالی بود
شادباشی وخوب
سلام





عید شما هم مبارک عزیزِجان
مرسی ،...لطف دارین بلامیسر
سلامت باشی و
شادو
موفق